به گزارش پلاتو هنر، آلبرتو جاکومتی (1966-1901) یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان قرن بیستم است که با آثار شاخص خود در زمینههای مجسمهسازی، نقاشی و طراحی، ردپایی عمیق در تاریخ هنر مدرن بر جای گذاشت. او با سبک منحصربهفردش که تلفیقی از بیانگرایی، اگزیستانسیالیسم و بازنمایی انسانی بود، توانست مفاهیم فلسفی و روانشناختی را به شکلی بصری و ملموس به نمایش بگذارد. مجسمههای کشیده، لاغر و بیچهرهاش به نمادهایی از انزوا، شکنندگی و تداوم وجود انسان در جهانی پرآشوب تبدیل شدهاند. در این گزارش به زندگی، سبک هنری، تأثیرات فلسفی و جایگاه ماندگار جاکومتی در تاریخ هنر پرداخته میشود.

آلبرتو جاکومتی، مجسمه ساز سوئیس آتلیه پسر. پاریس. 75014. خیابان هیپولیت میندرون.
تولد و تأثیرات اولیه
آلبرتو جاکومتی در 10 اکتبر 1901 در روستای بورگونوو در منطقهی ایتالیاییزبان سوئیس به دنیا آمد. پدرش، جیووانی جاکومتی، نقاشی شناختهشده و پیرو مکتب پستامپرسیونیسم بود. جاکومتی از کودکی در محیطی هنری رشد کرد و نخستین تجربههای هنریاش، از جمله طراحی و مجسمهسازی، زیر نظر پدر شکل گرفت. او در اوایل دهه 1920 به ژنو رفت و سپس در سال 1922 برای ادامه تحصیل و تجربهاندوزی به پاریس نقل مکان کرد؛ جایی که قرار بود زندگی حرفهای و هنریاش بهطور جدی آغاز شود.
تجربههای اولیه و گرایش به سوررئالیسم
در پاریس، جاکومتی نزد مجسمهساز برجسته، آنتوان بوردل، شاگردی کرد و در فضای آوانگارد و پرشور آن زمان غرق شد. او نخست به کوبیسم علاقهمند شد، اما بهسرعت جذب جنبش سوررئالیسم شد و در دهه 1930 به یکی از اعضای فعال آن تبدیل گشت. آثار اولیه او در این دوره، مانند «قصر در ساعت چهار صبح» (1932)، ترکیبی از فرمهای انتزاعی، مفاهیم روانشناختی و ابهامات ذهنی بودند. همکاری او با چهرههایی چون آندره برتون، جان آرپ و سالوادور دالی نشان از پیوند عمیقش با اندیشههای سوررئالیستی داشت. اما این فاز هنری دیری نپایید.
بازگشت به فیگور انسان و شکلگیری سبک شخصی
در اواخر دهه 1930، جاکومتی از سوررئالیسم فاصله گرفت و دوباره به بازنمایی واقعگرایانهی فیگور انسانی روی آورد. این تغییر رویکرد، که به نظر برخی ناشی از بحرانهای درونی و تجربههای شخصی او بود، سرآغاز خلق مجسمههایی شد که بعداً به امضای هنریاش تبدیل شدند. پس از جنگ جهانی دوم، جاکومتی به بازنمایی تصویری از انسان پرداخت که نه از منظر زیباشناسی سنتی، بلکه بهمثابهی موجودی تنها، شکننده و اسیر در جهانِ خالی از معنا دیده میشد.
او در این دوره تحت تأثیر فلسفه اگزیستانسیالیسم و بهویژه اندیشههای ژان پل سارتر قرار گرفت. سارتر در متنی دربارهی آثار جاکومتی نوشت: «او انسان را چنان مجسم میکند که گویی در حال ظهور از نیستی است، بیریشه، بیثبات و تنها در فضای تهی.»
ویژگیهای بصری و مفهومی آثار
مجسمههای جاکومتی غالباً بلند، لاغر، استخوانی و با سرهایی نسبتاً کوچک هستند. سطح ناهموار و خراشیدهی این آثار نه از سر بیدقتی، بلکه حاصل تلاشی آگاهانه برای نمایاندن شکنندگی وجود است. از مشهورترین آثارش در این سبک میتوان به «مرد راهرونده» (1960)، «مرد ایستاده»، و «زن ایستاده» اشاره کرد. این مجسمهها گویی در میان فضا گم شدهاند، در عین پایداری، در حال فروپاشیاند. حضور آنها در محیط، تجربهای از فقدان و تأمل را به مخاطب القا میکند.
جاکومتی همچنین در نقاشی نیز مهارت قابلتوجهی داشت. پرترههایی که از برادرش دیهگو، همسرش آنِت، و دوستانش کشید، با خطوطی لرزان و رنگهای خاکستری، تلاش داشتند عمق وجودی سوژه را آشکار کنند. برخلاف مجسمههایش که اغلب فاقد جزئیات چهرهاند، نقاشیهای او بر نگاه و ارتباط درونی تمرکز داشتند. او باور داشت بازنمایی “واقعی” انسان، نه از طریق شباهت ظاهری بلکه از طریق بیان احساس درونی و موقعیت وجودی او ممکن است.

فرآیند خلق اثر و وسواس هنری
جاکومتی به شدت درگیر فرآیند خلق اثر بود. او بارها یک مجسمه را از نو میساخت، تخریب میکرد و دوباره شروع میکرد؛ زیرا به باور خودش، هرگز نمیتوانست واقعیت درونی آنچه میدید را دقیقاً منتقل کند. این وسواس هنری، هم نماد جستوجوی بیپایان او برای معنا بود، هم نشانهای از بحران ادراک در جهان مدرن. او اعتراف میکرد: «هرچه بیشتر تلاش میکنم به واقعیت نزدیک شوم، بیشتر از آن دور میشوم.»
فروش آثار و جایگاه جهانی
آثار جاکومتی در بازار هنر نیز جایگاه خیرهکنندهای یافتهاند. مجسمهی «مرد اشارهگر» (1947) در سال 2015 به مبلغ 141.3 میلیون دلار فروخته شد و به یکی از گرانقیمتترین آثار مجسمهسازی تاریخ تبدیل شد. اثر دیگر او، «سر بزرگ لاغر»، در حراجی کریستی با قیمت پایه 70 میلیون دلار آغاز شد و کارشناسان هنری ارزش آن را تا 100 میلیون دلار تخمین زدند. برخی این اثر را پرترهای از برادرش دیهگو میدانند، در حالیکه عدهای معتقدند او در نهایت همیشه بهنوعی خود را در چهرهی مجسمههایش بازآفرینی میکرد.
آثار جاکومتی در تهران
مجسمههای «مرد درحال قدم زدن 1» با اندازه ۱۸۲/۵ سانتیمتر و « زنایستاده ۱» با اندازه ۲۶۷/۵ سانتیمتر برنز (۱۹۶۰) در دل موزه هنرهای معاصر تهران هماکنون مورد بازدید عموم قرار میگیرید. این دو مجسمه در دهه ۵۰ شمسی (دهه ۱۹۷۰ میلادی)، در دوران مدیریت کامران دیبا بر موزه، همراه با آثار دیگر بزرگان هنر مدرن مانند پیکاسو، فرانسیس بیکن، ماگریت، و پولاک، خریداری شدند. در آن زمان، دولت ایران با هدف ارتقای سطح فرهنگی و هنری کشور، اقدام به جمعآوری آثار بینالمللی هنرمندان معاصر کرد. جاکومتی به عنوان یکی از مهمترین هنرمندان اروپایی پس از جنگ، در این مجموعه جایگاه ویژهای دارد.
میراث هنری و تأثیر بر هنر معاصر
تأثیر جاکومتی تنها محدود به مجسمهسازی نیست. نویسندگان، فیلسوفان و هنرمندان معاصر از اندیشه و سبک او الهام گرفتهاند. در دوران پس از جنگ، هنرمندانی مانند فرانسیس بیکن، لوسین فروید و حتی سینماگران اروپایی مانند اینگمار برگمان، ردپای جاکومتی را در آثار خود نمایان کردهاند. او با عبور از فرم و زیباییشناسی سنتی، هنر را به عرصه تجربه انسانی وارد کرد و واسطهای شد میان فلسفه و تصویر.
کلام آخر
آلبرتو جاکومتی هنرمندی بود که با زبان مجسمه، نقاشی و طراحی، پرسشهای عمیق درباره وجود، تنهایی، ادراک و معنای زندگی را مطرح کرد. آثار او، بازتابی از رنج انسان مدرن در جهانی ناپایدار و تهی از قطعیت است. او نه تنها مجسمهساز بزرگی بود، بلکه فیلسوفی بصری بود که توانست از طریق فرم، به جوهرهی هستی نزدیک شود. میراث او همچنان در فضای هنر معاصر زنده است و الهامبخش نسلی از هنرمندان، متفکران و مخاطبان در سراسر جهان باقی مانده است.
بیشتر بخوانید: