«پری» داریوش مهرجویی
دغدغه ستودنی،حیرانی صرف
مهرجویی اسیر است، اسیر یک آمیزش فکری از فلسفه و عرفان، او میشناسد، میفهمد، دغدغه دارد و این درتمامی آثار او همچون «سارا»، «هامون»،«اجارهنشینها»،«گاو» و… عیان است. جهان آثار مهرجویی، بازنمایی اندیشهها و خیالات دیگریهای جامعه یعنی استاد، عارف، روشنفکر،متفکر، عالم، فیلسوف، روحانی و دیگر آدمهای جامعه است که در دنیای واقعی زده نمیشود. او میگوید و سخن از برون و درون آدمها میزند؛ اما فارغ از این مهم، اثر هنری اوست که باید دید که چگونه با زبان سینما توانسته است این دغدغه را به تصویر تبدیل کند. ستیز خویشتن با نفس، با آسمان و زمین، با زندگی و با دیگری چگونه به کلمه و تصویر تبدیل شدهاند.
فیلم «پری»، تصرف آزاد از داستانهای «فرنی و زویی» و «یک روز خوب برای موزماه» جروم دیوید سلینجر استکه داریوش مهرجویی بعد از ساخت «سارا» به سراغ این فیلم رفته است. داستان «پری»، تلاش برای یافتن معنایی عرفانی از زندگی است که پری (نیکی کریمی)، پس از خواندن کتاب سلوک که به برادرش اسد تعلق دارد، با تغییراتی رو به رو میشود. او حیران است و طالب و سراسر سوال که چگونه میتوان رسید. او مدام پرسشی درونی دارد و در آینه با خود و استاد سالک مواجه میشود. پری مبهوت است و نمیداند راه چیست و در این جستجو، با برادران خود مواجه است که هریک به صورتی زندگی، معنا و معنویت را تعریف می کنند. او مشقتبار مسیر را طی می کند تا حقیقت و درستی را پیدا کند.
روایت در اثر «پری» هم، یک تشویش و سرگردانی داراست، گویی صاحب اثر همدست با شخصیت درگیر قصههای خودش است و در نیمه راه مانده است. به عبارت دیگر هنوز دغدغه او به طرزی شهودی و درونیست که هنوز به مرحله کلام و مفهوم نرسیده است. مهرجویی در عرفان خودش گرفتار است. او تلاش میکند نظارههای شخصیتهای فیلم را که همچون انسان جستجوگر سقف خانه را میشکافد تا به آسمان و نور برسد به خوبی ترسیم کند و نه تنها آسمان، بلکه طبیعت را نیز به همین شکل و به عنوان و عنصری فعال و اثرگذار به جهان فیلم خود آورد. ولی این کافی نیست زیرا که سینما هنری مرکب است و چیدمان عناصر کنار هم قصه را عمیقتر و زیباتر میکند و تا نه فقط تحیر، بلکه پرسش و شناخت را به مخاطب اعطا کند.
از حیث بازیگری و شخصیتپردازی، نوع بازی نیکی کریمی، شخصیت داداشی با بازی بسیار خوب علی مصفا و نقشهای اسد و صفا با بازی خسرو شکیبایی دیدنی و گیراست و با ساخت شخصیت معنادار از پری و برادرانش، امکان درک هریک از آنها را ایحاد میکند تا مخاطب قادر باشد شخصیتها را باور کند.
فیلم در ساختن فضا و اتمسفری سرگشته و متحیرانه پری و درگیریهای او موفق بوده است و فضایی میسازد که مخاطب هم در آن سهیم است و میتواند آن را تجربه کند. مهرجویی علاوه بر این به بروز حس و معنا از محل اتفاقها اعم از خانه، اتاقها،رود ده، مسجد، بیابان و نیز اجزای میزانسن متعهد است و آنها را به عنصری تاثیرگذار در فیلم تبدیل میکند.
بیتردید «پری» مهرجویی اثری مهم است، اما جدا از داستان و به تصویر کشیدن چنین موضوعی که خاصه فرهنگ ایرانی است، روایت فیلم در نوع بیان سینمایی با اشکال همراه است. روایت «پری» فاقد انسجام و پیوستگیست و نمیتواند مقصود صاحب اثر را به طور روشن به سرانجام برساند. در واقع اثر همانند عرفانزدگی کارگردان،چندپاره است و مخاطب را از مسیر روایی داستان جدا میکند و آن چیزی که اثر را با سردرگمی همراه میکند بیانگر صرف مضامین عرفانی و فلسفی و نیز نگرشهای شرقی است که نمیتواند مسیر روشنی را به مخاطب ارائه دهد و حیرانی را به پاسخی منجر کند.