پلاتوهنر

کامبیز صبری در گفتگو با پلاتو هنر:

حوزه مجسمه‌سازی ما جوان است/ گفتگوی جهانی با زبان هنر

به گزارش پلاتو هنر، کامبیز صبری متولد 1346 مجسمه ساز و مدرس دانشگاه است. گفتگوی مفصلی با این هنرمند داشتیم که می‌توانید در ادامه مطالعه کنید.

پیش از هرچیزی مشتاقم بدانم چطور شد که به سمت هنرهای تجسمی و مجسمه‌سازی آمدید؟

– من در بچگی علاقه به‌خصوصی به هنر داشتم. خاطرم هست که مادرم من را در کلاس موسیقی و برادرم را در کلاس نقاشی ثبت نام کرد. آن زمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهترین محل برای آموزش هنر در شهرستان شاهرود بود که به دلیل شغل دولتی پدرم در آنجا زندگی می‌کردیم. وقتی ما به کلاس رفتیم مادرم پس از چندروز مشاهده کرد که برادر بزرگم جایش را با من عوض کرده است بدین صورت که من به کلاس نقاشی می‌رفتم و برادرم مشغول نواختن ساز بود. این علاقه همچنان ادامه داشت و من در تمام مدت تحصیل نقاشی می کردم و در مسابقات نقاشی شرکت می کردم اما هرگز فکر نمی کردم که این کار آینده من باشد. پس از فارغ التحصیلی از رشته علوم تجربی من سعیم را برای رفتن به دانشکده پزشکی کردم اما خوشبختانه یا متاسفانه موفق نشدم و از رفتن به رشته های دیگر نیز امتناع کردم و به خدمت سربازی رفتم. پس از خدمت سربازی مدتی بیکار بودم تا اینکه دوستی منشا اثر شد. او که اختلاف سنی زیادی با من داشت و مدرس دانشکده معماری شهید بهشتی بود به من گفت که اگر می خواهم می توانم برای کار به دفتر معماری آن ها بروم. من نیز با شوق پذیرفتم و به دفتر معماری آن ها رفتم و نقشه‌کشی را آموختم. پس از دو سال تبدیل به نقشه‌کش حرفه‌ای شدم و ادامه تحصیل را فراموش کردم اما همان دوست یک روز به من گفت آیا می خواهم تا آخر عمر نقشه‌کش معماری باشم؟ این سوال بزرگی بود و من مدتی برای کنکور هنر مطالعه کردم و پس از آن ابتدا در رشته طراحی پارچه و لباس دانشگاه هنر و پس از اعلام نتایج نیمه متمرکز در رشته گرافیک و مجسمه سازی دانشکده هنرهای زیبا ادامه تحصیل دادم. به خاطر اینکه به خدمت سربازی رفته بودم همزمان در رشته طراحی صنعتی در دانشگاه آزاد با رتبه ممتاز دیرفته شد و همزمان تحصیل کردم.

ولی نهایتا در سال سوم تصمیم خود را گرفتم و تمام نیرو و پشتکار خود را برای مجسمه‌سازی گذاشتم. بسیار به آن علاقه‌مند شدم و تا امروز نیز این رشته را ادامه دادم. مدتی برای ادامه تحصیل به اتریش رفتم و دوره هایی را در فرانسه و ایتالیا گذراندم. نهایتا در ایران در دوره کارشناسی ارشد گرافیک نیز تحصیل کردم. سال 1380 در دانشگاه های مختلف کشور ازجمله دانشگاه علم و صنعت در رشته طراحی صنعتی، دانشگاه هنر در رشته مجسمه سازی در رشته مجسمه سازی و گرافیک و نقاشی و دانشگاه تهران در دانشکده هنرهای زیبا در رشته مجسمه سازی به مدت 20 سال تدریس کردم. در دانشگاه پارس و آزاد و دانشگاه هنر شاهد نیز کلاس هایی داشتم.

در این سال ها که در خارج از کشور نمایشگاه برگزار کرده اید. فکر می کنید ارائه آثار هنرمندان در خارج از کشور چه تاثیراتی در رویکرد هنرمند و فضای هنری کشور دارد؟

-ارایه‌ کار هنری در یک مقیاس بزرگتر نوعی همبستگی میان هنرمندان سراسر جهان است و اینکه ملتی کارهایش را در کشورهای دیگر به نمایش بگذارد، ابعاد متفاوتی را در هنر آن کشور پرشورتر و پربارتر خواهد کرد. یکی از این ابعاد انرژی و توانی است که برای هنرمندان ایجاد می‌کند یعنی نمایش کارهایشان در نمایشگاه‌های خارجی و ارایه‌ آن‌ها به دیگر مردم دنیا سبب می‌شود که با انگیزه و هیجان بیشتری به کارهای خود بپردازند. از سوی دیگر بُعد اقتصادی نیز مطرح است و این تبادل سبب می‌شود که هنر کشور ما شناخته شود و چنانچه آرتفر یا دیگر رویدادهایی در کشورمان برگزار شود گالری‌ها و بنگاه‌های هنری دنیا با اشتیاق بیشتری در آن شرکت کنند که خود آن نیز باعث اتفاقات مثبت زیادی در هنر ما خواهد شد مثلا آنها هنرمندان با استعداد ما را شناسایی و برای آنها نمایشگاه خواهند گذاشت و بدین وسیله ارزآوری و نوعی تبادل اقتصادی مثبت بینمان برقرار خواهد شد. زبان هنر نیز در بُعدی جهانی است و می‌توان مسائل و دغدغه‌های انسان را در تمام دنیا به زبان ملت خودمان مطرح کنیم و سبب می‌شود علاوه بر شناخت فرهنگ و هنر ما، ابعاد اقتصادی آن نیز مطرح شود اما بیش از همه بحث هویت است و ملتی که در پیشینه‌ خود فعالیت‌های هنری و آثار هنری متفاوت دارد هویت قدرتمندتری دارد که بدین وسیله می‌توان آن را به کشورهای دیگر دنیا معرفی کرد و از آنها نیز دعوت کرد که خود را بهتر در کشورمان ارایه دهند.

به طور کلی اکنون فضای هنرهای تجسمی به خصوص هنرمندان مجسمه‌ساز و تکنیک و رویکردهای آن‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

فضای هنری ما بحث گسترده‌ای دارد که می‌توان با توجه به مدیاهای مختلف بحث‌های زیادی را در مورد آن مطرح کرد، مثلا در مورد مدیای مجسمه‌سازی به خصوص به شکل مدرن و معاصر آن ما بسیار جوان هستیم. این موضوع هم دارای امتیازاتی است و هم اشکالات بسیاری با خود به همراه می‌آورد به عنوان مثال در کشوری مانند فرانسه یا ایتالیا شما شاهد قراردادهای بسته شده میان هنرمند و شهرداری و یا دیگر مراکز دولتی و یا غیردولتی کشور از 400 سال پیش به این سو هستید. مثلا پلی که در فلورانس روی رودخانه ساخته شده و روی آن علاوه بر مغازه و گالری راهروهای مناسبی برای هنرمندان هست، سال‌ها قبل به مسابقه گذاشته شد، برنده تعیین شد و با او قرارداد ساخت نوشته شده است. همین‌طور در مورد دیگر ساختمان های خاص در فرانسه در بیش از 150 سال پیش قراردادهای متعددی برای ساخت مجسمه‌های برنزی میان هنرمندان مجسمه‌ساز با دولت وجود دارد و می‌بینیم که این موضوع به صورت پیوسته ادامه داشته است بنابراین هنرمندی که امروز کار می‌کند برای مراجعه به مسائلی که برایش پیش می‌آید روی شانه‌ 10 نسل قبل از خود ایستاده است اما در کشورما این اتفاق وجود ندارد و ما در برخورد با هر مسئله با واکاوی آن موضوع برای اولین بار به آن وارد می‌شویم. در مورد بازار هنر نیز اینگونه است یعنی در حدود شصت تا پنجاه سال پیش یک دوره نوزایی و فعالیت برای ارتباطات و آموزش و آشنایی هنرمندان مجسمه‌ساز با دنیا به وجود آمد. حدود هفتاد سال پیش هنرمندانی به ایتالیا فرستاده شدند و یا خود را به آنجا رساندند تا با تکنیک‌های ساخت و ساز واقع‌گرایانه آشنا شوند، برنزریزی و تراش سنگ را بیاموزند و به کشور بازگشتند. نمونه بارز آن مرحوم ابوالحسن‌خان صدیقی است که آثار ماندگاری را در میدان فردوسی تهران، مقبره‌ نادرشاه در مشهد و دیگر آثار ارزشمند در چند پارک و موزه‌ کشور به جا گذاشته است. مرحوم علی‌اکبرخان صنعتی نیز با رویکرد مردمی ساخت و سازهای طبیعت‌گرانه خود را به نمایش گذاشتند. مرحوم ارژنگ اثر ماندگار میدان حر را با همکاری با یک تیم حرفه‌ای به جا گذاشتند. پس از آن نیز ما از پنجاه تا سی سال پیش آثار ماندگار برنزی را در پارک ملت، بعضی از میادین و پارک‌ها توسط هنرمندانی که مهارت خود را در ساخت و ساز گذاشته بودند، مشاهده می‌کنیم. 

اما در مورد هنر آوانگارد و مجسمه‌سازی نو به عنوان مثال فردی چون بهمن محصص را داریم که در حدود پنجاه سال پیش آثاری را طراحی و تلاش کردند تا قابلیت پذیرش جامعه برای آنها را به دست آورد که پس از انقلاب بسیاری از آنها نابود شدند. استاد بزرگ پرویز تناولی نیز شیوه‌ جدیدی را در آموزش در ایتالیا فرا گرفت و در بازگشت به ایران مجسمه‌های فیگوراتیو که سرچشمه‌ای از ادبیات و هنر ما دارند ساخت و تبدیل به یک اسطوره شد.

به صورت خاص افراد دیگری نیز به آن دهه‌ها تعلق دارند اما در نسل نو مجسمه‌سازی را مدیون استادی چون ویکتور دارش در دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای زیبا هستیم. او با تربیت دانشجویان با هنر نو و مدرن از سال 1371 و بازگشایی رشته مجسمه‌سازی در دانشگاه تهران سبب شد تا هنرمندان مجسمه‌ساز با زبان امروزی تربیت شوند و پس از آن نیز با تلاش‌های فردی، بسیاری از آن‌ها خود را توسعه دادند اما هنوز میدانی که برای این هنرمندان لازم است، تشکیل نشده است و پرش‌های انفرادی و فردی توسط افراد صورت می‌گیرد و طبیعی‌ست که این پرش‌ها به سازمان‌های هنری کشور و موزه مدرن نیاز دارند تا بارور شوند.

حتی در زمینه‌ آموزش نیز بدین گونه است. به عنوان مثال در کشوری چون آلمان یا فرانسه یا اتریش طبق تجربیات من ابتدا هنرمند در عرصه‌های مختلف خود را می‌آزماید و به یک اسطوره تبدیل می‌شود سپس از او تقاضا می‌شود که ترم‌هایی را در دانشگاه تدریس کند. بنابراین دانشجویان با یک انسان حرفه‌ای روبه‌رو هستند و می‌توانند حرفه‌ای بودن را بیاموزند. متاسفانه در دانشگاه‌های هنر ما بسیاری از اساتید خود تجربه‌ حرفه‌ای ندارند برخی از آنها اصلا نمایشگاه انفرادی که یک هویت برای هنرمند است، نداشتند. این موضوع مانند آن است که استادی در دانشکده پزشکی می‌خواهد به دانشجویان جراحی بیاموزد اما خودش تا به حال تیغ جراحی به دست نگرفته‌ است.

اکنون چه نکته و مساله اساسی را در هنر معاصر کشور باید مدنظر داشت و روی آن تمرکز کرد؟

مسائل اساسی در هنر امروز کشور در ابعاد مختلفی قابل بررسی است به عنوان مثال در زمینه‌ آموزش همانطور که پیش‍‌تر گفتم ما نیاز داریم که انسان‌های نسبتا حرفه‌ای‌تر را به آموزش بکشانیم؛ با تشویق با امتیاز و با هر چیز دیگری که آن‌ها را برای آمدن به دانشگاه‌های هنری ترغیب کند. بدون آموزش‌های حرفه‌ای تربیت دانشجویانی که در راه حرفه‌ای‌ بودن قدم بردارند، محال است.

از سوی دیگر ما باید افراد متخصص را در کارهای خاص خود بگذاریم مثلا ریاست موزه‌های مدرن کشور، سازمان‌های هنری کشور باید توسط افراد مجرب و افراد هنرآشنا صورت پذیرد. آن‌ها می‌توانند برنامه‌ریزی مناسب برای نمایشگاه‌های مختلف و معرفی آدم‌ها در ابعاد مختلف و مناسب داشته باشند.

در زمینه‌ کار با گالری‌ها باید به گالری‌ها میدان داد زیرا گالری‌ها محل معرفی هنرمندان هستند. باید به نوعی با آنها برخورد کرد که تشویق شوند و منافعشان به نحوی تامین شود که هر روز بیشتر و بیشتر برای معرفی هنرمندان مایه بگذارند. از سوی دیگر ایجاد رزیدنسی‌های مختلف هنری در داخل و استفاده از ریزیدنسی‌های متعلق به ایران در کشورهای دیگر سبب می‌شود که هنرمندان در جریان مستمر با آنچه در دنیا می‌گذرد، قرار گیرند.

هنر به جز بخش محض آن دارای ابعاد کاربردی است و بایستی با ارگانیزیشن هایی همچون شهرداری به نحوی وارد رابطه شد و یا قوانین ساخت و ساز کشور را نوعی تنظیم کرد که جایگاه هنرمند در ساخت ساختمان‌ها و شهرها محفوظ باشد. بایستی سلیقه‌ کارفرماها را تغییر داد که خودشان خواستار ساختن آثار هنری در پروژه‌های مختلف باشند. این مساله نوعی تشویق برای بازار آزاد است که در هنر سرمایه‌گذاری کنند و تنها راه نجات هنر نیز همین است. هنر زاینده‌ تفکر بشری است و این تفکر نیاز به حمایت و سرمایه‌گذاری دارد بنابراین باید با افکاری نو و روشنفکرانه و با محاسبات دقیق افراد را برای انواع سرمایه‌گذاری‌ها در این زمینه را ترغیب کرد.

با تحقیق و بررسی یا مراجعه به موزه‌های دیگر کشورها فکر می‌کنید موزه‌ها و مراکز فرهنگی هنری مانند موزه هنرهای معاصر تهران چه نقشی در تبیین رویکردهای هنری، سبک هنری، تکنیک‌ها، اندیشه‌ها و… دارند؟ در حال حاضر به طور مثال موزه هنرهای معاصر تهران چه نسبتی با هنر معاصر دارد و چه نقشی ایفا می کند؟

طبق پیش‌بینی که برای ساخت موزه هنرهای معاصر صورت گرفته است، برای کشوری چون ما حداقل بایستی 10 مرکز چون موزه هنرهای معاصر در تمام ایران وجود داشته باشد. شهرهای بزرگی چون اصفهان، شیراز، مشهد، کرمان و تبریز قابلیت ساخت این موزه‌ها را دارند. موزه‌ هنرهای معاصر مکانی‌ست که با تعریف پروژه‌های مختلف در طول یک سال می‌تواند مبین اتفاقات جدید و تفکرات خلاقانه‌ برای مردم باشد. از سویی دیگر با معرفی برترین و خلاق‌ترین هنرمندان کشورهای دیگر در مناسبت‌های مختلف می‌تواند معرف آنچه در دنیا می‌گذرد باشند. علاوه بر آن با ارایه‌ مرحله به مرحله‌ آثار هنری فاخری که در کشورمان موجود است می‌توان سرمایه‌گذاری‌های بسیاری را جذب کرد و دیگر موزه‌های دنیا را نیز تشویق به تبادل آثار کرد. امروزه برای آثاری که در گنجینه موزه‌های ما وجود دارند کشورها حاضرند بهای چند میلیون دلاری بپردازند که بتوانند آن‌ها را برای مدت زمان کوتاهی نمایش دهند. بایستی از این پتانسیل‌ها استفاده کرد. علاوه بر آن موزه‌های هنرهای معاصر می‌توانند با توصیه نامه‌ها و معرفی نامه‌های مختلف هنرمندان ما را به رزیدنسی‌ها و مراکز هنری مختلف دنیا معرفی کنند. موزه‌ هنرهای معاصر جایی‌ست برای معرفی هنرمندان به رایزن‌های فرهنگی برای تسهیل در رفت و آمد هنرمندان به مراکز هنری دنیا.

موزه‌ هنرهای معاصر در کشور مکانی است برای معرفی طبقه‌بندی شده‌ هنرمندان، از هنرمندان خلاق و جوان گرفته تا هنرمندان مستر و اسطوره‌های هنری، چاپ کتاب‌ها و مقاله‌های مختلف در زمینه‌ هنرهای معاصر، ایجاد نمایشگاه‌های گسترده یا گروهی و چاپ کتاب‌ها مقالات. به نظر من موزه‌ جرج پمپیدو در پاریس فرانسه الگوی خوبی برای فعالیت‌های یک موزه‌ مدرن است و باید به آن توجه کرد.

در پایان درباره نمایشگاه گروهی «تداخل» که 10 تا 31 شهریورماه در گالری شمیس برگزار شد هم توضیح دهید و رویکرد شما در کیوریت آثار چه بوده است؟

مجسمه سازی نوین با گسترش فضا از طرق مختلف از یک سو و از سوی دیگر با بیان مفاهیم به نوعی که تاکنون برای زندگی بشر مطرح نبوده و یا به صورت کنونی مطرح نبوده اند، می‌تواند راهی به سوی پیشرو بودن بیابد. حتی اگر روش ارائه چیزی مانند مجسمه سازی فیگوراتیو باشد. تداخل و آمیخته شدن با رسانه‌های دیگر نیز رویکردهایی جدید در عرصه مجسمه سازی پیشتاز هستند. حضور تکنولوژی و به کارگیری مواد و مسائل تازه کشف شده در این عصر و تغییر کاربری تکنیک‌ها و مواد از صنعت به هنر نیز سبب تولید آثاری بدیع شده‌اند. آنچه در دهه های اخیر در بینال‌ها و نمایشگاه‌های مجسمه سازی، به‌خصوص در ایران مورد کم توجهی قرار گرفته است توانایی‌های هنرمند مجسمه ساز در درک فضا و برخورد با پروژه‌ها و مسائل مجسمه سازی است، آنچه که در درخشش‌های ناگهانی و به یکباره نمی‌توان در هر هنرمندی آن‌را یافت. نمایشگاه «تداخل» تلاشی در راستای عینیت بخشیدن به این دیدگاه بود.

https://didhonar.ir/?p=30575