به گزارش پلاتو هنر، فیلم «جوکر: جنون مشترک» (Joker: Folie à Deux) به کارگردانی تاد فیلیپس و با بازی واکین فینیکس و لیدی گاگا، ادامهای بر فیلم پرفروش «جوکر» (2019) است. این فیلم رویکردی تازه و تحلیلی از شخصیت جوکر ارائه میدهد و بار دیگر به درون ذهن آشفته آرتور فلک نفوذ میکند. این بار داستان فیلم بر رابطه آرتور و هارلی کوئین با بازی لیدی گاگا تمرکز دارد. فیلم ترکیبی از موسیقی، جنون، عشق بیمارگونه و شورش اجتماعی را به نمایش میگذارد که در نهایت به یک تراژدی تلخ و بیپایان میانجامد. در این گزارش قصد داریم سفری در داستان شخصیت جوکر، از سال 2019 تا 2024 داشته باشیم تا از جوانب مختلف، روایت یک دلقک دیوانه را از زبان آرتور فلک بخوانیم.
این مقاله حاوی اسپویل میباشد
جوکر (۲۰۱۹) به کارگردانی تاد فیلیپس و بازی برجسته واکین فینیکس، روایتگر سقوط تدریجی آرتور فلک به شخصیت جوکر است. این فیلم با بهرهگیری از حال و هوای دهه ۱۹۷۰ و الهام از سینمای آثار کلاسیک مانند راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی، نگاهی واقعگرایانه و عمیق به ریشههای مشکلات روانی، انزوا و سرخوردگی اجتماعی دارد.
تحلیل روانشناختی شخصیت آرتور فلک
آرتور که با بیماریهای روانی دست و پنجه نرم میکند، با دنیایی سرد و بیرحم مواجه است. فیلم، تحقیر و نادیده گرفتن او را توسط جامعه به شکلی بیپرده نشان میدهد و واکنش او به این انزوا و طرد شدن را به تصویر میکشد. واکین فینیکس با بازی خود، حالات مختلف شخصیت را به زیبایی انتقال میدهد و سیر سقوط او از فردی مهربان به یک جنایتکار بیرحم را ملموس میسازد. فیلم «جوکر» (2019) به خوبی نمایانگر تقاطع میان اختلالات روانی و عوامل اجتماعی است که میتواند به خشونت و بحران هویت منجر شود.
آرتور فلک، شخصیت اصلی فیلم، با اختلالات روانی متعددی دست و پنجه نرم میکند. او به اختلال شخصیت اسکیزوئید، اختلال خلقی و افسردگی دچار است. این اختلالات به وضوح در رفتار و واکنشهای او به محیط اطرافش قابل مشاهدهاند. آرتور به دلیل عدم دریافت حمایت عاطفی و درمانی، در برابر فشارهای اجتماعی و اقتصادی آسیبپذیر میشود. روانشناسان تاکید دارند که عدم رسیدگی به مشکلات روانی میتواند فرد را به سمت انزوا و حتی خشونت سوق دهد.
داستان هر دو فیلم به خوبی نشان میدهد که چگونه عوامل اجتماعی، از جمله فقر، بیعدالتی و نادیدهگرفتن افراد آسیبپذیر، میتواند در تشدید مشکلات روانی تاثیرگذار باشد. آرتور، به عنوان یک فرد آسیبدیده، بهتدریج از جانب جامعه طرد میشود. این طرد شدن به احساس خشم و ناامیدی او دامن میزند و نهایتا منجر به تبدیل شدن او به جوکر میشود. این روند میتواند به عنوان یک نمایش از تاثیرات مخرب اجتماعی بر سلامت روان فردی تعبیر شود.
آرتور در هر دو فیلم در جستوجوی هویت واقعی خود است. او نه تنها با مشکلات روانی خود بلکه با بحران هویت ناشی از جامعه نیز روبهرو است. هویتی که بهتدریج از او گرفته میشود و او را به سمت یک شخصیت ضدقهرمان سوق میدهد. این بحران هویت و عدم شناخت از خود میتواند نشان دهنده پدیدهای باشد که در بسیاری از افراد با مشکلات روانی دیده میشود. البته باید توجه داشته باشید که منظور ما از جامعه، تنها اتمسفر اجتماعی افراد نیست. منظور هرگونه محیطی است که شخص در طول روزمرگی و عمر خود با آن سر و کار داشته و دارد. از جمله خانواده، مدرسه، دانشگاه محل کار و …
«جوکر» بهعنوان یک فیلم روانشناختی، ابزاری قوی برای بررسی تاثیرات عمیق اجتماعی بر سلامت روانی افراد به شمار میآید. این فیلم با تمرکز بر آرتور فلک، نه تنها داستان یک شخصیت را روایت میکند بلکه به مخاطب یادآوری میکند که چگونه نادیده گرفتن مشکلات روانی و اجتماعی میتواند به نتایج فاجعهبار منجر شود.
نقد اجتماعی
فیلم «جوکر» (2019)به نوعی نقدی بر شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی است. مشکلات اقتصادی، بیعدالتی و فشارهای اجتماعی در شهر گاتهام (که نمادی از جامعههای صنعتی و مدرن است) تصویری از بیتفاوتی اجتماع نسبت به آسیبدیدگان را نشان میدهد. جنون آرتور و تبدل او به نماد شورش طبقه پرولتریا علیه بورژوازی، نوعی کنایه به شرایط اجتماعی است که افراد را به سوی اعمال افراطی سوق میدهد.
دیدگاه فلسفی
فیلم از منظر فلسفی بهطور قابل توجهی به مسائلی چون پوچگرایی، هویت و جایگاه فرد در جامعه میپردازد. این اثر به مثابه یک تحلیل عمیق فلسفی از ماهیت شر و علت بروز خشونت است و چالشهای اجتماعی، نابرابری و تنهایی را با استفاده از زندگی آرتور فلک به تصویر میکشد.
پوچگرایی (نیهیلیسم)
جوکر به شدت از نیهیلیسم و پوچگرایی بهره میگیرد. با تبدیل شدن آرتور به جوکر، او به این نتیجه میرسد که جامعه هیچ ارزشی برای انسانیت قائل نیست و پاسخ او به این مسئله، پذیرش کامل پوچی و بیاهمیتی همه چیز است. همانطور که او به مرور جنون خود را میپذیرد، پیام نهیلیستی خود را تقویت میکند: هیچ معنا و ارزش پایداری در زندگی نیست. این دیدگاه با فلسفه نیچه نیز هم خوانی دارد که در آن، ناپدید شدن ارزشها و معنای زندگی با وقوع رخدادهایی همچون «مرگ خدا» همراه است.
نظریه «ابرقهرمان» نیچه
نظریه ابرقهرمان (Übermensch) یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه نیچه است. این نظریه به معنای «فرد فراتر» یا «ابر انسان» است و به فردی اشاره دارد که بهجای پیروی از ارزشهای سنتی و رایج جامعه، ارزشها و معیارهای جدیدی برای خود ایجاد میکند. ابرقهرمان نیچه به دنبال تحقق پتانسیلهای خود و عبور از محدودیتهای موجود در جامعه است. آرتور نیز با تبدیل شدن به جوکر، به نوعی نمادی از «ابرقهرمان نیچه» میشود. او با رها کردن ارزشهای مرسوم جامعه، مسیر جدیدی را برای خود انتخاب میکند؛ مسیری که بر پایه شورش علیه سیستم و ایجاد هرج و مرج است. او به یک شکلی از فردیت و قدرت درونی دست مییابد که به نوعی با ایدههای نیچهای سازگاری دارد؛ هرچند که این قدرت به جای ایجاد خیر، به ویرانی و خشونت منجر میشود.
بحران هویت و نقد اجتماعی
آرتور همچنین در جستوجوی هویت گم شده خود است. او به دنبال تایید از طرف جامعه است اما به جای آن، با بیتوجهی و انزوا مواجه میشود. جامعهای که در فیلم گاتهام به تصویر کشیده شده، بیعدالتی و بیتفاوتی را به حد اعلای خود رسانده و آرتور در واکنش به این سرکوبها، هویتی دیگر پیدا میکند؛ هویتی که او را بهعنوان نماد شر و آشوب در جامعه معرفی میکند. این بحران هویت، اشارهای به نگرش اگزیستانسیالیستی نیز دارد که بر مسئولیت فرد در ساختن هویت و معنای خود تاکید میکند.
داستان و روایت «جوکر: جنون مشترک»
داستان «جوکر:جنون مشترک» با حضور آرتور در بیمارستان روانی آرکام آغاز میشود، جایی که او به جرم جنایاتش در انتظار محاکمه است. در همین حال، او با شخصیت هارلی کوئین آشنا میشود که در نهایت به همدست و معشوق او بدل میشود. این رابطه عاشقانه، ترکیبی از عشق و جنون، یکی از محورهای اصلی فیلم را تشکیل میدهد و نشان میدهد که چگونه این دو شخصیت از درد و تنهایی خود به عنوان بهانهای برای ارتباطی بیمارگونه استفاده میکنند. همچنین، هارلی در این فیلم، برخلاف نسخههای قبلی شخصیتش، شخصیتی پیچیده و تا حدی آسیبپذیرتر دارد که به طور فریبندهای بیننده را به درک چرایی رفتارش وادار میکند. «جوکر: جنون متشرک» آرتور فلک و هارلی کویین را برای یک موزیکال مهیج گرد هم میآورد که شکاف بین فانتزی و واقعیت را پر میکند.
فیلم با یک کارتون کوتاه الهام گرفته از «Looney Tunes» با عنوان «من و سایه من» با بازی آرتور فلک (واکین فینیکس) در نقش جوکر آغاز می شود. این فیلم کوتاه بر شخصیت دوگانه فلک تمرکز دارد و سایه به عنوان دومین شخصیت او عمل میکند و اجرای او را روی صحنه میرباید. این کارتون به عنوان یادآوری برای بینندگان است که آیا آرتور میتواند شخصیت جوکر را مهار کند یا خیر.
سپس فیلم به آسایشگاه آرکام منتقل میشود، جایی که بینندگان میتوانند کارهای روزمره آرتور را در زندان دنبال کنند. نگهبانان زندان، به رهبری جکی سالیوان (برندان گلیسون) روزانه او را در ازای سیگار روزانهاش به سخره میگیرند. حتی اگر او یک زندانی نمونه باشد، قلدری به طور مداوم از طرف نگهبانان برای آرتور اتفاق میافتد. سایر زندانیان به وضوح طرفدار آرتور نیستند، اما یک زندانی به نام ریکی ملین به شکلی وسواسگونه، پیرو و زرفدار شخصیت جوکر است.
آرتور پس از درخواست ویژهای از وکیلش مریان استوارت (کاترین کینر)، توسط نگهبانان به بخش B همراهی میشود تا قبل از محاکمه با یک ارزیاب بالینی برای تست شایستگی روانی ملاقات کند. استوارت به آرتور میگوید که او باید ثابت کند که یک وضعیت ویژه سلامت روانی دارد تا بتواند به جای یک مرکز اصلاحی به بخش روانی منتقل شود. این وکیل همچنین بر این باور است که فلک دارای اختلال شخصیت چندگانه است که به دلیل آسیبهای دوران کودکی او به وجود آمده است.
پیشاز جلسه ارزیابی، آرتور با هارلین کوینزل (لیدی گاگا) ملاقات میکند و جرقهای فوری بین این دو عاشق بالقوه ایجاد میشود. آرتور متوجه میشود که لی پساز آتش زدن آپارتمان والدیناش در بیمارستان ایالتی آرکام بستری میشود. مانند فلک، والدین هارلی نیز از او سوءاستفاده میکردند و این شباهت راه را برای علاقه فوری آرتور هموار میکند که باعث میشود پیوند محکمی میان آن دو ایجاد شود. پس از چندی هارلی به ملاقات آرتور میرود و به او میگوید که مسئولین زندان قرار است او را به خانه بفرستند زیرا آنها معتقدند که فلک تاثیر منفیای روی او دارد.
با این حال، قبلاز اینکه راهشان از هم جدا شود، لی به او میگوید که مصرف داروهایش را متوقف کند تا جوکر واقعی خود را به همه نمایان کند. در این فیلم هارلی در دستکاری روانی و احساسی آرتور دست برتر را دارد. این در حالی است که در کامیکهای دیسی اغلب جوکر به عنوان دستکاری کننده هارلی کوئین نشان داده میشود، نه قربانی او.
در سرتاسر «جوکر-2»، آرتور لحظاتی از کاتارسیس نیچه را تجربه میکند که در آن به سادگی خود را در احساسات الهام گرفته از موسیقی در ذهن خود غوطهور میکند. برخی از آهنگهایی که در این فیلم ارائه میشوند شامل کاورهای کلاسیک مانند «Get Happy» ،«For Once In My Life» و «That’s Life» هستند. آرتور برای فرار از واقعیت تلخ خود از آهنگها استفاده میکند و عدم مصرف داروهایش به خیالپردازی او بیش از پیش دامن میزند. حتی هنگامی که وکیل آرتور در مورد خیانت احتمالی هارلی به او هشدار میدهد، او را کمی به لرزه میاندازد، چراکه یکی از رویاهای مخدوش او شامل صحنهای از شلیک هارلی به سینه او است بود که همین امر او را به تامل وا میدارد.
هارلی کویین، (که تفاوت قابل توجهی با نسخههای قبلی شخصیت دارد) به طور مداوم در طول محاکمه برای حمایت از او حضور داشته است، اما پساز اینکه آرتور متوجه میشود که هارلی به او دروغ گفته است، اوضاع کمی برای آنها پیچیده میشود. وکیل او به او میگوید که هارلی به طور داوطلبانه خود را به آرکام تحویل داده و والدیناش ثروتمند هستند. وقتی آرتور با او روبرو می شود، لی از محبوبیت او در میان مردم برای ادامه دستکاری آرتور استفاده میکند. حتی کار به جایی میرسد که او به آرتور میگوید که باردار است تا از دست او عصبانی نشود.
چیزی که اوضاع را برای آرتور بدتر میکند جبهه مقابل اوست که در دادگاه علیه او ایستاده است: هاروی دنت (هری لاوتی)، دادستان نوظهور منطقه، یک بازیکن جدید به بازیگران «جوکر-2»، که تلاش زیادی برای تشکیل هیئت منصفه دارد و بر این باور است که جنایتکاری مانند جوکر مستحق مجازات اعدام است. اما از زمان قتل موری فرانکلین (رابرت دنیرو) و شروع هرج و مرج در خیابانهای گاتهام، تعداد زیادی از شهروندان این شهر منفور، باور دارند که آرتور قهرمان آنها است. همین دستکاریهای لی اعتماد به نفس آرتور را به روشی اشتباه تحریک میکند و باعث میشود که فلک وکیل خود را در هنگام جلسه دادگاه اخراج کند.
به نظر میرسد زنده نگه داشتن جوکر آخرین بازی هارلی برای دستکاری روانی آرتور است و موفق نیز میشود. ولی در لحظه آخر آرتور فلک، در نقش خود و نه در جایگاه جوکر، یک بیانیه پایانی تکان دهنده را بیان میکند که در آن نشان میدهد که جوکر بودن فقط زاییده تخیل او بود و این شخصیت نبود که همه آن افراد را به قتل رساند. این اظهارات آرتور، هارلی را در هم میشکند و او در نهایت همراه با دیگر حامیان آرتور از دادگاه خارج میشوند.
در آخر دادگاه، در حالی که هیئت منصفه حکم آرتور را اعلام میکند، بمبی منفجر می شود که منجر به تخریب ساختمان دادگاه میشود و همه شرکتکنندگان از جمله هاروی دنت مجروح میشوند. آرتور پساز انفجار با کمک دو نفر از متعصباناش فرار میکند، اما دیری نمیگذرد که از آنها میگریزد. سپس هارلی را پیدا میکند و از او میخواهد که با او با یک دیگر فرار کنند و شروعی تازه داشته باشند. با این حال، هارلی او را رد میکند و خاطرنشان میکند: «تمام چیزی که ما داشتیم فانتزی و رویایی بود که تو آن را خراب کردی.» بمب حقیقتی که هارلی روی آرتور میاندازد برای شکستن او و تسلیم شدن به پلیس کافی است. از دست دادن همه چیز حتی برای دیوانهای مانند جوکر قرص تلخی است که باید بلعیده شود.
در لحظات پایانی فیلم، یک زندانی جوان که پیشاز دادگاه جزو طرفداران او بود (با بازی کانر استوری) با چند ضربه چاقو به او ضربه میزند که منجر به مرگ نابهنگام آرتور میشود.
این زندانی نمایانگر یک هوادار کاملا سمی است که برای کشتن بت خود تلاش میکند. چرا که او به نمایندگی ایدهآلی که قرار بود باشد به درستی عمل نمیکند. خنده وهمآلود او که شباهت زیادی به جوکر دارد و حرکت پایانی او، یعنی کشیدن لبخند گلاسکو معروف جوکر با خون آرتور روی لبهایش، بیانگر همین موضوع است که حتی با کنارهگیری فلک از هویت جوکر، کسان دیگری نیز همانند آرتور هستند که میتوانند شخصیت جوکر را به هر طریقی که شده ادامه دهند. حتی با مرگ آرتور فلک، میراث او همچنان زنده است و گاتهام را به مکانی حتی خطرناک تبدیل میکند.
تاد فیلیپس در این فیلم و با این پایانبندی میخواهد نشان دهد که آرتور هیچگاه یک قهرمان یا ضدقهرمان نبوده و همواره در تلاش برای یافتن جایگاهی در جهانی پر از ناعدالتی و بیعدالتی بوده است. این پیام فیلم، تأکید دارد که جوکر به عنوان یک شخصیت، بیش از آن که نماد شرارت یا قهرمانی باشد، نمادی از تنهایی، بیپناهی و شکست است.
در آخر، اگر بخواهیم «جوکر-2» را به عنوان یک اثر مستقل و نه اثری اقتباسی در نظر بگیریم تا در حین تماشای آن با توقعاتی نسبی از داستانهای کامیک بخواهیم لحظه به لحظه آن را قضاوت کنیم، با یک فیم قابل قبول در ژانر درام-جنایی و موزیکال طرف هستیم. صحنههای موسیقی به سبک موزیکالهای قدیمی اجرا شدهاند و ترکیبی از فانتزی و کمدی سیاه ایجاد کردهاند. برخلاف جوکر اول که فضای فیلم را تیره و مملو از خشونت نمایش میداد، جنون مشترک با طنزی تلخ اما شفاف، جنبههای عاشقانه و روانپریشانه زندگی شخصیتهای اصلی را برجسته کرده است.
از دیدگاه انتقادی، برخی معتقدند که فیلم در تلاش است با ویران کردن انتظارات مخاطبان و ارائه روایتی ضدسنتی، پیام نهیلیستی و پوچگرایانه، ولی در عین حال با اندیشههای قهرمانی نیچه ارائه دهد. در حالی که برخی مخاطبان انتظار داشتند که فیلم بر ادامه خشونت و هیجانانگیزی قسمت اول تمرکز کند، سازندگان تلاش کردهاند تا دنیای جوکر را به شیوهای کاملا متفاوت و غیرقابل پیشبینی بازسازی کنند و این ممکن است برای برخی مخاطبان ناراحتکننده باشد. این فیلم، تجربهای متفاوت و گاهی ناامیدکننده برای طرفداران سنتی جوکر به شمار میرود، اما برای کسانی که به دنبال روایتی جدید و متفاوت از دنیای کامیک بوکها هستند، جالب خواهد بود.