ماه سرخ بر زمین خالی؛ یادداشتی برای نمایش «کالیگولا»

بابک پرهام: «کالیگولا» نمایشنامه‌ای نوشته آلبرکامو است که در الجزایر نوشته شد و سپس با اندیشه تبلور یافته نویسنده بازنویسی شد، نمایشنامه‌ای درخشان در نقد آزادی، آنچنان که ایزیا برلین می‌گوید و البته کامو می‌اندیشیده است.

آیا آزادی شعاری بیش نیست؟ چگونه آزادی آنگونه که رهایی معنا می‌دهد به دست می‌آید و چگونه امپراطوری می‌تواند این آزادی را به ملت‌اش هدیه دهد؟ آیا مردم به راستی آزادی می‌خواهند؟ ملت برابری می‌خواهند یا عدالت؟ آیا برای دست یافتن به رهایی آماده انقلابی اجتماعی هستند؟ یا از آن بالاتر انقلابی بر علیه خدایان؟

البته «کالیگولا» یک مانیفست اگزیستانسیالیستی نیست، بلکه بیشتر یک متن پرسشگر است، نمایشنامه‌ای است برای آنکه سوالاتی در ذهن مخاطب ایجاد کند ولی آیا در ترجمه فارسی این امر مهم لحاظ شده است؟

متن نمایشنامه «کالیگولا» که توسط خانم اسدی با بازی آقای میکائیل شهرستانی روی صحنه است از ترجمه خانم پری صابری است، ترجمه‌ای که دچار اغتشاش زبانی است و آنچه در لایه‌های زیرین نمایشنامه گنجانده شده در این ترجمه مغفول مانده است.

«کالیگولا»

زبان نمایش در فاصله زبان معیار و محاوره شناور است و متاسفانه کارگردان و دراماتورژ اثر هیچ گامی برای اصلاح این زبان مغشوش برنداشته است، فعل‌ها به زبان محاوره نزدیک هستند و کلمات به زبان معیار! انتخاب کلمات سهل‌انگارانه هستند و آنچه باید را به مخاطب منتقل نمی‌کنند. چنین اجرایی با چنان ترجمه‌ای در همان ابتدا محکوم به شکست است و در چند دقیقه اول مخاطب را دچار پریشانی می‌کند.

از ترجمه متن که بگذریم به دراماتورژی اثر باید بپردازیم چالش اول خانم اسدی اينجا آشكار می‌شود، تعهد به متن خانم صابری يا تغيير دادن زبان نمايش به سطح معيار يا محاوره و خانم اسدی گزينه اول  را انتخاب كرده است، حالا دراماتورژ با استفاده از تكنيك و دانش بايد از اين چالش خارج شود كه خانم اسدی موفق عمل می‌كند و با ايجاد ريتم بالا و تحليل متفاوت شخصيت زبان را برای شخصيت‌های نمايش باور پذير می‌كند.

در موضوع کارگردانی هم دو چالش در پيش روی كارگردان است، اول زمان نمايش كه بايد كوتاه شود و دوم نمايشی نوشته شده براي سالن‌ بزرگ با سن كه بايد در بلک باكس اجرا شود، خانم اسدی در مقام كارگردان با خروج‌های سريع بازيگران و بالا بردن ريتم و كوتاه كردن برخی صحنه‌ها كه به درام صدمه نمی‌زند موفق می‌شود مشکل زمان نمايش را برطرف كند و استفاده از دكور مينيمال و همچنين كم كردن اكسسوارها فضا را برای اجرا در سالن بلک باكس فراهم می‌كند، امكان ايجاد نظام خيالی با حذف خوراكی‌ها و برخی ملزوات ديگر صحنه مخاطب را در اين نظام خيالی همراه می‌كند و تعليق نمايش را دو چندان می‌كند.

«کالیگولا»

دکور که می‌بایست نشان دهنده عظمت کاخ «کالیگولا» باشد به قدری خالی و سهل‌انگارانه طراحی شده است و چنان کارگردان استفاده بهينه از نور ندارد، نور خطی ساده، نور عمومی بی‌رمق كمی از زيبايی نمايش كاسته است.

بازيگران با انرژی مضاعف و ساخت شخصيت‌ها در زمان كوتاه حضورشان روی صحنه موفق هستند.

اما بازی آقای شهرستانی، با توجه به سن ایشان باید گفت کم‌نظیر بود، پر تحرک و استوار، بیان نافذ و تسلطی باور نکردنی بر روی صحنه که حتی بدون از دست دادن تمرکز بازیگردانی هم می‌کردند و بازیگران دیگر را، چه هنرجو و چه غیر هنرجو، هدایت می‌کردند.

«کالیگولا»

دو خانم جوان که موسیقی زنده اجرا می‌کردند و به دلیل طراحی نور عجیب گاهی بیشتر از بازیگران روی صحنه توجه مخاطب را به خود جلب می‌کردند کارشان شنیدنی بود و حتی شاید دیدنی، اما آیا ارزش افزوده‌ای برای نمایش داشت؟ آیا اگر موسیقی پلی‌بک می‌شد تفاوتی ایجاد می‌کرد؟ حضور این دو عزیز بر روی صحنه نمایش چه کمکی به پیشبرد درام می‌کرد؟ اگر متن دراماتورژی می‌شد و این دو‌ نفر خنیاگرانی بودند شاهد بر آنچه کالیگولا می‌گوید یا انجام می‌دهد، اگر بر روی صحنه حضورشان و کنش‌شان در تولید موسیقی یا آواهایی بود که همراه می‌شد با نگاه خیره تماشاگر، آنگونه که لاکان می‌گوید، می‌توانست تاثیرگذار باشد.

در نهایت باید گفت که نمایش کالیگولا نمایشی است با پيامي مهم كه بايد ديده شود.

بیشتر بخوانید:

گزارش تصویری؛ نمایش «کالیگولا»

بابک پرهام
https://didhonar.ir/?p=66410