چرا بعد از گذشت سال‌ها، هنر مدرن را نمی‌فهمیم؟

به گزارش پلاتو هنر، بعداز گذر از دوره‌ها و سبک‌های مختلف، به نقطه پایانی هنر یعنی هنر مدرن و پست‌مدرن رسیده‌ایم. دوره‌ای که اکنون زیر سایه آن آثاری خلق می‌شوند که در اولین برخورد با آن‌ها دچار سردرگمی می‌شویم و از خودمان می‌پرسیم چرا ما این آثار را آن طور که باید نمی‌فهمیم؟

چرا پست‌مدرنیسم نقطه پایانی دوره‌های هنری است؟

هر دوره هنری در طی حیات خود همواره در پی آن بود تا خود را از چهارچوب‌های هنری دوره قبلی آزاد کند و از آنچه دیگران و گذشتگان تعیین کرده‌اند فراتر روند.

در پست‌مدرن ما به نقطه‌ای رسیده‌ایم که هیچ چهارچوبی برای خلق اثری هنری تعیین نمی‌شود! این بدان معناس که هرکسی به هر روشی بتواند هنری را خلق کند زیر سایه سبک پست‌مدرن قرار می‌گیرد.

آغاز پست‌مدرنیسم پس از هنر مدرن

در هنر مدرن همواره اجرای آثار ارجعیت بیشتری داشته است، ولی در پست‌مدرن ایده اهمیت دارد. حتی اگر خود اثر ساده یا بی‌نظم به نظر بیاید، پشتش ممکن است مفهومی باشد مثل نقد قدرت، رسانه، مصرف‌گرایی یا حتی خود هنر! مثلا ممکن است یک هنرمند یک موز را با چسب بچسباند به دیوار (همان اثر معروف کاتلان) و یا شخص دیگری یک کاسه توالت امضاء شده را وسط گالری بگذارد (اثر «چشمه» مارسل دوشان) و بگوید این یک اثر هنری است؛ برای کسی که دنبال مهارت یا تکنیک می‌باشد، این شاید این نوع نگاه مسخره‌ باشد، اما این قبیل آثار درواقع نقدی خاص به اقتصاد هنر یا فضای گالری‌ها دارد.

مدرن

برخلاف هنرهای سنتی که داستان یا مرکزیتی بصری داشتند، پست‌مدرنیسم می‌خواهد نگاهتان سرگردان شود، توی ذهن خودتان دنبال معنا بگردید و حتی به نتیجه نرسید! این عدم قطعیت و نبود پاسخ مشخص، برای مخاطبی که عادت دارد از هنر «لذت بصری» یا «پیام روشن» بگیرد، خسته‌ کننده یا گیج‌کننده می‌شود.

تاثیرات پست‌مدرنیسم بر همه چیز!

آثار پست‌مدرن به تاریخ هنر، فلسفه، یا حتی نظریه‌های اجتماعی ارجاع دارند. برای مثال ممکن است یک مجسمه به کارهای مارسل دوشان، نظریه‌های میشل فوکو یا جنبش فمنیسم اشاره کند. اگر آن پیش‌زمینه رو نداشته باشید، کل معنا گم خواهد شد.

پست مدرنیسم بر همه چیز تاثیر گذار شد، نه فقط هنر بلکه بر فلسفه، علوم انسانی و اجتماعی و دین.

فلسفه

در فلسفه پست مدرنیسم با تردید در توانایی عقل برای درک کامل واقعیت و نقد خردگرایی درن می‌پردازد. فیلسوفانی مانند نیچه و هایدگر مشت نقد را بر ارزش‌های سنتی کوبیدند و راه را برای تفکر پست مدرن هموار کردند.

هنر، ادبیات و معماری

هنرمندانی مثل اندی وارهول به کمک پست مدرنیسم در هنر با استفاده از تکنیک‌هایی مانند کلاژ، پارودی و ترکیب سبک‌ها، به نقد مفاهیم سنتی زیبایی و اصالت پرداختند و با خلق سبک‌هایی مثل پاپ آرت مرز بین هنر والا و فرهنگ عامه را از بین بردند.

ادبیات نیز نویسندگانی مانند توماس پینچون و دان دان دلیلو ا استفاده از روایات‌ غیر خطی، راویان غیر قابل اعتماد، بازی‌های زبانی، شخصیت پردازی‌های پیچیده و تاریک و گاه خاکستری به بازتعریف از نوعی دیگر پرداختند و از طریق آن به فرهنگ مصرفی و رسانه‌ای انتقاد می‌کردند.

معمارانی مانند رابرت ونتوری با ترکیب سبک‌های تاریخی و مدرن، به خلق فضاهایی پرداختند که با مفاهیم سنتی زیبایی‌شناسی در تضاد بودند. معماری پست‌مدرن با استفاده از تزئینات و ارجاعات تاریخی، به نقد سادگی و عملکردگرایی مدرنیسم پرداخت.

علوم انسانی و اجتماعی

میشل فوکو در جامعه شناسی، با بررسی نهادهای قدرت و دانش نشان داد که چگونه گفتمان‌ها واقعیت را شکل می‌دهند. تاکید بر نسبی‌گرایی فرهنگی و نقد ساختارهای قدرت به تحلیل روابط اجتماعی و فرهنگی پرداخته شد.

در روانشناسی، پست مدرنیسم ا نقد مفاهیم ثابت هویت و شخصیت به بررسی نقش زبان و فرهنگ در شکل‌گیری خود پرداخت. این نگرش بر اهمیت تفاوت و تجارب فردی تاکید دارد.

دین

پست‌مدرنیسم در رابطه با دین رویکردهای متنوعی دارد:

نقد دین سنتی: برخی دیدگاه‌ها، پست‌مدرنیسم را به‌عنوان نقدی بر دین سنتی و ساختارهای مذهبی می‌دانند.

بازگشت به معنویت: برخی دیگر، پست‌مدرنیسم را فرصتی برای بازاندیشی در مفاهیم معنوی و دینی می‌دانند. مارک تیلور با معرفی «الهیات پست‌مدرن»، به بازتعریف مفاهیم دینی در چارچوب پست‌مدرن پرداخت.

اصل مطلب، فهم هنرهای مدرن

با مفهوم پست‌مدرن و تاثیرات آن آشنا شدیم به مسیر اصلی بحثمان بازمی‌گردیم. دلیل دور بودن فهم جامعه، نه فقط جامعه ایران، بلکه تمام جامعه‌های جهانی مخصوصاً قشر متوسط که علاقه به هنر را لازمه ادامه زندگی در جامعه می‌داند نسبت به هنر پست‌مدرن چیست؟

به گفته سایت تیت که متعلق به یکی از موزه‌های مشهور بریتانیا است که تمرکز آن بر هنر مدرن و معاصر می‌باشد، این شش عامل اصلی ترین دلیل معضل بحث ما است.

نبود روایت یا فرم آشنا

در هنر مدرن و کلاسیک، اغلب یک فرم یا موضوع مشخص وجود دارد (مثل چهره، طبیعت، اسطوره، داستان‌گویی تصویری) اما در پست‌مدرن، این فرم‌ها عمداً شکسته می‌شوند یا به‌هم ریخته هستند.

مثلاً یک مجسمه‌ی پست‌مدرن ممکن است شبیه «چیزی» نباشد یا یک نقاشی فقط چند خط باشد بدون هدف مشخص. این فقدان وضوح باعث می‌شود مخاطب احساس کند چیزی برای درک کردن وجود ندارد.

ضد معنا بودن یا بازی با معنا

پست‌مدرن با مفهوم «معنا» بازی می‌کند یا آن را رد می‌کند. خیلی وقت‌ها اثر برای این ساخته شده است که «معنا نداشته باشد» یا «شما را گیج کند». برای همین مخاطبی که دنبال مفهوم روشن و پیام خاصی است، ممکن است احساس کند این هنرها توهین‌آمیز یا بی‌هدف هستند.

تأکید بر زمینه و نه محتوا

همانطور که در بالاتر اشاره شد، در پست‌مدرن، خود «مکان نمایش»، «بیانیه‌ی هنرمند» یا حتی «واکنش مخاطب» بخش مهمی از اثر هنری هستند. مثلاً ممکن است فقط یک آینه روی دیوار باشد ولی اگه هنرمند بگوید «این آینه بازتاب خود مخاطب در جهان مصرف‌زده است» آن‌وقت معنی‌ پیدا می‌کند. بدون این متن یا زمینه، کار معمولی یا بی‌معنا به‌نظر می‌رسد.

فقدان مهارت فنی آشکار

در هنرهای سنتی یا مدرن، مهارت هنرمند در نقاشی، حجم‌سازی، رنگ‌پردازی و غیره کاملاً مشخص است اما در هنر پست‌مدرن، تأکید ممکن است روی ایده باشد، نه مهارت اجرا، این باعث می‌شود که مخاطب حس کند «خب این را منم می‌توانستم بکشم!» و درک ارزش کار برایشان سخت باشد.

فاصله فرهنگی

هنر پست‌مدرن معمولاً واکنشی به بحران‌های خاص جوامع غربیه (مصرف‌گرایی، رسانه‌زدگی، سقوط ایدئولوژی‌ها). اگر ما این بستر فرهنگی و اجتماعی را نشناسیم، نمی‌توانیم بفهمیم چرا یک هنرمند یک تلویزیون شکسته را وسط گالری قرار داده و اسمش را گذاشته است «کودکی مدفون‌شده».

فقدان آموزش تحلیلی در سیستم آموزشی

ما در مدرسه و دانشگاه‌ معمولاً با مفاهیم نظری هنر، مخصوصاً پست‌مدرن، آشنا نمی‌شویم. هنر بیشتر به‌عنوان مهارت یا تزئین آموزش داده می‌شود، نه به‌عنوان زبان و فلسفه‌ی ارتباطی. به همین علت تحلیل آثار مفهومی یا مفاهیم پیچیده زیبایی‌شناسی به‌سختی برای ما قابل دسترسی می‌شود.

آیا راه‌حل برای این موضوع وجود دارد؟

بله! همین گزارش برای آن ارائه شد تا شما خواننده عزیز پس از خرده مطلب‌هایی که جمع‌آوری شد را مطالعه کردید، ذهن پرسشگرتان به دنبال پاسخ‌های بیشتر بگردد.

این روش بهترین روش برای درک این موضوع است. مطالعه اصل مفهوم سبک‌ها سریع‌ترین روش برای درک آن‌ها است اما این سبک به‌ویژه که رابطه بسیار مستحکم و مستقیم با احساسات، عواطف و شرایط جوامع دارد، از همه جهات با دیگر سبک‌ها فهمیدنش سخت تر می‌باشد و مستلزم کوشش و تحقیقات گسترده‌تری است.

امید به آن که همیشه مردمانی پرسشگر باشیم.

 

بیشتر بخوانید:

در نمایش «طناب»، لبخند هم جایی میان تاریکی دارد

از دروازه خرداد تا دیوار گالری‌ها؛ نگاهی به نمایشگاه‌های تازه تهران

https://didhonar.ir/?p=91272

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × پنج =