به گزارش پلاتو هنر، ژانر واژهای فرانسوی به معنای گونه و یا دسته است که در سینما برای دستهبندی فیلمهای سینمایی بر اساس شباهتهای موضوعی، داستان و محتوا استفاده میشود. مخاطبان پر و پا قرص سینما میتوانند با دانستن ژانر یک اثر سینمایی، فیلمهای مورد پسند خود را برای تماشا انتخاب کنند، فیلمی را به صورت مختصر برای دیگران توصیف کنند و یا ویژگیها و عناصر مشترک گروهی از فیلمها را بشناسند.
آنچه در این گزارش میخوانید
Toggleاگرچه تعدادی از کارشناسان سینمایی باور دارند که مفهوم ژانر در سیر تحولات تاریخی سینما بهمرور رنگ باخته است و روشهای تعریف ژانر بسیار متعدد است اما رسانهها و پلتفرمهای محصولات سینمایی دوباره آن را احیا کردهاند.
اغلب فیلمهای داستانی بر اساس موقعیت، موضوع، فضاسازی و فرم قابل شناسایی و دستهبندی در ژانرهای مختلف هستند. ژانر عبارت مبهمی است که تعریف ثابت و مرز روشنی ندارد.
روشهای تعریف ژانر از نگاه جانت استایگر
موضوع اصلی در تعریف هر ژانر پرسش از بدنه و روش تعریف ژانر است. جانت استایگر چهار روش آرمانی، تجربهگرا، پیشینینگر و قرارداد اجتماعی را برای رسیدن به تعریف ژانر پیشنهاد میکند که البته هر کدام محدودیتهای مربوط به خود را دارند.
در روش آرمانی فیلمها بر اساس یک استاندارد مشخص داوری میشوند اما محدودیت این روش آن است که فیلمها تا جایی که به الگوی انتخابی نزدیکتر باشند نسبت به دیگر ژانرها ترجیح داده میشوند.
روش تجربهگرا یک منطق دورانی دارد که فیلمهای منتخب به عنوان نماینده یک ژانر انتخاب میشوند که شاید از روشهای دیگر رایجتر باشد.
قرارداد اجتماعی یکی از روشهای تعریف ژانر
در روش پیشینینگر هم عناصر ژانری از پیش تعیین شدهاند اما در روش قرارداد اجتماعی مسئله تعریف اجماع فرهنگی مطرح میشود. آندرو تودور راه حلی برای معضل این روش تعریف ژانر بیان میکند که «اجماع فرهنگی رایج» نامیده میشود؛ یعنی تحلیل آثاری که تقریبا عموم جامعه موافق هستند به یک ژانر ویژه تعلق دارد و در ادامه آن را عمومیت میبخشند. این روش از نظر آندرو تودور پذیرفتنی، مفید و در دسترس است زیرا ژانر چیزی است که به شکل جمعی باور داریم.
با وجود پذیرش این راه حل چندین محقق اشاره کردهاند که مشکل روش اجماع فرهنگی این است که ژانرهای مختلف مطابق معیارهای متفاوتی تعریف میشوند.
برای مثال ژانرهای جنایی، علمی-تخیلی و وسترن با صحنه و محتوای داستانیشان تعریف میشوند اما ژانرهای وحشت و کمدی بر اساس تاثیر احساسی مورد نظر فیلم روی مخاطب درک میشوند.
لیندا ویلیامز فیلمهای ژانر وحشت و ملودرام را به عنوان ژانر تنانه یاد میکند به خاطر اینکه این ژانرها پاسخهای فیزیکی قدرتمندی مانند ترس، اشک و برانگیختگی را ایجاد میکنند و دامنه ایجاد واکنش مورد نظر در مخاطب به عنوان عاملی تعیینکننده در میزان خوببودن فیلمها مورد استفاده قرار میگیرد.
تقسیمبندیهای ژانری با هر روشی در تعریف ژانر باید کارآمد باشند. دستهبندیهای نظیر داستانی، مستند، انتزاعی و تجربی در عین پوششدادن شاخههای فیلمسازی، گستردهتر از آن هستند که در یک ژانر درک شوند. علاوه بر آن تعریف ژانر جنایی نیز دشوار است، به خاطر اینکه ژانر جنایی فیلمهای گنگستری، کارآگاهی، معمایی، اکشن، پلیسی و سرقتی را شامل میشود.
به وضوح مشخص است که فیلمهای ژانری همیشه دورگه و ترکیبی بودهاند. «دلیجان» یکی از معروفترین و مهمترین وسترهای تاریخ دارای عناصری از فیلمهای جادهای و فاجعه نیز هست. ویوین سوبچاک نیز باور دارد فیلمهای هیولایی به شکلی ناپایدار میان فیلمهای وحشت و فیلمهای علمی تخیلی درحرکت هستند.
انتخاب صحنه روش دیگری در تعریف ژانر
زمان و مکان فیزیکی در برخی ژانرها بیش از دیگر ژانرها تعریف میشوند مثلا موزیکالها میتوانند هر جایی رخ دهند و یا محل وقوع کمدیهای رمانتیک و درامها و علمی-تخیلیها میتواند دورههای مختلف باشد. زمانیکه فیلمهای علمی تخیلی که در آینده رخ میدهند در استودیو با تصویرسازی کامپیوتری از معماری معاصر استفاده میکنند، القاگر نوعی پریشانی میان زمان حال و آینده میشوند.
به همین صورت فیلمهای وحشت اغلب از صحنههای متروک، دورافتاده و خانههای قدیمی و تاریک با زیرزمینهای اسرارآمیز برای ایجاد تاثیرات روانی استفاده میکنند اما فیلمهایی هم در این ژانر وجود دارند که مانند فیلم سینمایی «آب سیاه» از نقص قرارداد استفاده میکنند و بیشتر در لوکیشنهای آشنا و واقعی دنیای معاصر میگذرند تا فضاهای عجیب و بیگانه.
مراقب تثبیت الگوهای ژانری باشید
فیلمهای ژانری چه حماسههای پرخرج باشند و چه فیلمهای کاملا سودجویانه از عناصر مشترکی تشکیل شدهاند. هر تعریفی برای هر ژانری داشته باشیم، یک نکته به وضوح مشخص است که فیلمهایی که برای طبقهبندی در یک ژانر استفاده میکنیم لزوما عناصر مشخصی را دارا هستند.
در توصیفات ژانری باید مراقب باشیم با تثبیت الگوهای ژانری، یک دوران تاریخی به عنوان هنجار به دام ارزشگذاری نیافتد، برای مثال ژانر کلاسیک به گونهای از فیلمهای وسترن اشاره میکند اما به طور گیجکنندهای در عموم جامعه یادآور عظمت و شکوه هم است که به نوعی بار ارزشی دارد.