سلام، در این جلسه تصمیم گرفتیم درباره سینمای کمونیستی یا سینما و کمونیسم بحث کنیم، این که چطور سینما تحت تاثیر نگرش کمونیسم قرار می گیرد. در تعریف ساده کمونیسم زادهی نظریّات مارکسیستی مارکس و انگلس است که آن را ایدئولوژی اقتصادی باید خواند که از جامعهای بدون طبقه حمایت میکند که در آن همه دارایی و ثروت به جای افراد در مالکیت جمعی باشد.
در اینجا تلقی ما، ریشه در هنر شوروی سابق دارد که هنر را معنایی تک سویه و تک حزبی می داند، هنری متعهد و پیرو دکترین های سیاسی و نیز در خدمت آرمان سیاسی می باشد. ایده ای که انعکاسدهنده عناصری از فرهنگ که توسط دولت مرکزی در مسکو تنظیم و دیکته میشدند.
نیت ما در جلسه این است که دریابیم اصلا سینمای کمونیستی مطلوب است یا خیر و اینکه در ایران چه جایگاهی دارد. همه اینها موضوعاتی است که باعث شد تا به سراغ محمد نوری جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه برویم.
پلاتو : سلام خدمت محمد نوری عزیز که بسیار خرسندیم از حضور او در این جلسه. محمد به نظر تو سینمای کمونیستی دارای مولفه های ثابت و مشخصی است که بتوان آنها را تشخیص داد؟
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): من فکر میکنم قبل از اینکه درباره سینمای کمونیستی صحبت کنیم یک قدم عقبتر بیاییم و درباره رسانههای کمونیستی صحبت کنیم و بیان کنیم که اساسا کارکرد رسانههای کمونیستی به چه شکل است و در تولید و انتقال پیام به چه شکل عمل میکند. مشخصه بارز رسانههای کمونیستی این است که آنها به دو مولفه خیلی پایبند هستند؛ اول وفاداری به ایدئولوژی و دوم مخالفت با کثرتگرایی و عملا دوست دارند که همه چیز توده وار و متحد باشد و هیچ چیزی به افتراق منجر نشود و همه در یک جمعی دیده شوند. برای اینکه این رسانه کمونیستی را مقداری باز کنم دوست دارم بحث را در ساحت شناختی ببرم و از آن منظر به آن نگاه کنم. یک چیزی اینجا کشیدم که خیلیها در بحثهای شناختی به این قائل هستند که کنش ما ماحصل یک فرآیند یک سویه و عِلّی است. هیچ رفتاری نداریم مگر اینکه از باورهای ما آمده باشد. هیچ باوری نداریم قبل از اینکه نگرش ما آن باور را درست کرده باشد و هیچ نگرشی نیست قبل از اینکه دستگاه بینشی ما آن را درست کرده باشد، دستگاه بینشی نیست قبل از اینکه دانشی به وجود بیاید. درگیری ما حداقل در داخل کشور این نقطه است؛ دانش.
دانشی که باید از علم تولید شود و متاسفانه در اینجا مرز بین علم و شبه علم بسیار نزدیک است.
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): علم به معنای تکنولوژی محصول؟
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): نه، علم به ماهو علم. من خودم همیشه علم را در کنار شبه علم تعریف میکنم. علم میشود جایی آن را نقض کرد و برای آن تناقض پیدا کرد ولی شبه علم همیشه حرف دارد و هیچ وقت اجازه نمیدهد که آن را نقض کنید. این دانش اگر علم باشد نهایتا بینش را تولید میکند و این بینش و دستگاه تحلیلی است که آدمها براساس آن حرف میزنند و کار میکنند. این حوزه دانش و بینش حوزه شناحت و ادراکات است و در این حوزه معنا ساخته میشود. رسانههای لیبرال یا اساسا نئولیبرال بیشتر با این حوزه ادراکات و ساخت معنا کار دارند. این بخش شناختی که به وجود میآید نگرش ما را میسازد و نهایتا حوزه باورهای ما و درنهایت باورها به حوزه کنش میرود. من میخواهم بگویم که اگر در این فرآیند شناختی کنش ما بگوییم که رسانههای کمونیستی کجا قرار میگیرند، غالبا در حوزه انگارهها قرار میگیرند که میتوان از نوع رفتار تبلیغی آنها دید. رسانههای کمونیستی قائل هستند به تمام آنچه که میاندیشند و نگرش آنها است باید ساحت تصویر بدهند و انگاره کنند. اندیشه خود را خیلی رو مجسمه یا عکس کنند و روی دیوار یا هرجای دیگر در اصل همه جا آن را بزنند. این شاخصه مهم رسانه کمونیستی است یعنی درواقع وقتی شما با رسانههای خبری کمونیستی روبرو میشوید، یک حجمی از کسالتباری را باید تحمل کنید زیرا همه چیز در قالب پیامهای ایدئولوژیک به شکل انگاره درآمده است.
حنیف منتظر قائم (فیلمنامه نویس) : اصلا هر موقع میخواهید از ایدئولوژی صحبت کنید انگار این آفت به وجود میآید.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): دقیقا. حتی رسانههای کمونیستی که پیشرفت کردند که مثلا ایدئولوژی را در متن پیام خود نیاورند، مثلا یک رسانه خبری دارد و تلاش میکند که گلدرشت حرف نزند، ولی باز شما میبینید که بسته بندی خبری که کار میشود هم مملو از آن ایدئولوژی است.
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): میتوانی مصداقی برای آن بیاوری؟ گلدرشت بودن را میبینم و متوجه آن میشوم ولی اینکه میگویی مستقیم نیست را مثالی بیاور. حزب کمونیست چین چند نفر عضو رسمی دارد؟ 300 میلیون نفر عضو کارت دار و رسمی حزب کمونیست چین هستند. اگر فیلمهای مجالس آنها را دیده باشید، کاملا نوع تشویقهایی که انجام میدهند، حرفها و سکوتشان انگارهها را نشان میدهد. اصلا تعامل آنها با هم خودش انگاره است. من کره شمالی را مثال نزدم چون نمیتوانی به دنبال غیرمستقیم بیان کردن انگاره باشید. ولی در کشوری مثل چین فقط اقتصاد و آن هم به دلیل ایدئولوژی را آزاد میبینم و عامدانه سعی کردهاند آن را آزاد بگذارند و گسترش دهند ولی رسانههای آن را که نگاه میکنم از رسانه رسمی کمونیستها تا کانالهای عمومی باز این غیرمستقیم بودن را نمیبینید. به نظرم چون رسانه رسمی مخاطب خاص خود را دارد، اتفاقا این خیلی عمومی نیست. مخاطب رسانه ملی آن کسی نیست که بگوید آن بودجه که دارید را صرف مباحث نظامی کردهاید و مردم گشنه ماندهاند.
.
عرفان گرگین (منتقد): من در تایید حرف شما که درست اشاره کردید، به نظرم فارغ از بحث ایدئولوژی بحث انتقال پیام است. رسانه ملی ما معتقد است که من در جایگاه اصلی رسانه هستم و یک چیزی دارم و میگویم چیزی که من دارم بیان میکنم یک پیام بیشتر ندارد و آن چیزی است که من میگویم و آنطور که من مخابره میکنم. درصورتی که چیزی که مطرح کردید تحت عنوان دانشگاه، رسانههای کلی جهان هم اینطور است که مخاطب خودش تفسیر کننده و سازنده یک پیام است. یعنی وقتی چیزی را در رسانه میبیند، با خودش آن را تحلیل و برداشت میکند. رسانه صداوسیمای ما این را فهم نمیکند که مخاطب دارای فهم است، مخاطب دانا و آگاه است و چیزهایی را میداند. حالا شاید این چیزهایی که میداند درست و یا غلط باشد. وقتی تو یک سویه نگاه میکنی و میگویی آن چیزی که من میگویم درست است و به این پیام قائل نمیشوی، دقیقا چنین چیزی برداشت میشود که نگاه ایدئولوژیک نسبت به مردم وجود دارد و این ساختار رسانه است.
حنیف منتظر قائم (فیلمنامه نویس) : فکر میکنم اگر در ایران چنین رسانههایی وجود دارند، که وجود دارند یکی از این باب و دیگر در حوزه تعلیم و دانش است که کلا ساختار آموزش و پرورش ما حتی به عنوان پدر و مادر برای تعامل با فرزندش دچار مشکل است. باید این کار را انجام بدهید. کاملا به صورت مستقیم و اغنایی نیست و معضلی که در مواجهه با نسل جدید پدر و مادرها دارند این است که پرسشگر هستند و مدام سوال میپرسند و اطلاعات زیادی دارد و در بین آدم بزرگها بزرگ شدهاند و به این راحتیها مانند دهه 60 و 70 خم نمیشوند، حالت و شکل نمیگیرند. سعی میکنند این ظرف را بشکنند و پدر و مادر را به چالش بکشند فضا تغییر کرده است. یعنی دو ایراد در رسانههای داخلی میبینم که معضل کمونیستی شدن را دارند، خیلی دغدغه ایدئولوژیک را ندارند و اصلا بلد نیستند یک جور دیگر به غیر از این که هستند، صحبت کنند. دوم که خود برتر بینی دارند نسبت به مخاطب و خیلی جایگاه فهمی برای مخاطب قائل نیستند.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): من یک نکتهای بگویم. میخواهم بگویم اساسا چرا رسانههای کمونیستی رسانههای موفقی نیستند؛ چون اینها میآیند در این فرآیند روی آخرین حلقه که خودش متاثر از کلی عوامل دیگر است فوکوس میکنند. مخاطب امروز راجع به چه چیزی حرف میزند؟ درباره زندگی نرمال صحبت میکند. دارد درباره رفاه اجتماعی حرف میزند. جامعهای که به سمت دلالی که اخلاق را زیر پا بگذارد تا به هر طریقی پول بیشتری کسب کند، میرود، مفهوم معاد برایش دچار اخلال شده است. مثلا اگر شما در رسانههای آنطرف نگاه کنید مثلا توانا تک یا ایران وویر در حوزه تولید دانش و بینش فعالیت میکنند و دانش خالص به شما میدهند، دانش حقوقی و رسانهای میدهند و برای شما مرجع میشوند. شما وقتی دانش را گرفتید و دستگاه بینشی خود را با وجود آن دانش ساختید، رسانههای بعدی به شما نگرش میدهند. مشخصا ایران اینترنشنال به شما جهان بینی میدهد و میگوید این واقعه را دیدید حالا این زاویه هم وجود دارد. بی بی سی میگوید این را دیدی؟ آنطرفش هم وجود دارد. شهید الداغی را دیدید این اصلا خانمش عکسهای بی حجاب دارد و اصلا ربطی به امر به معروف و نهی از منکر ندارد. اصلا دغدغه امر به معروف و نهی از منکر نداشته است. بعد اینجا چه اتفاقی میافتد؟ ادراکات ساخته میشوند و معنا داخل ذهن فرد شکل میگیرد و دستگاه بینشی به وجود میآید و بعد شما میخواهید یک چیزی را خلاف آن دستگاه بینشی قرار بدهید و اصلا گفتگو شکل نمیگیرد. من وقتی دستگاه بینشیام چیز دیگری است صحبت تو را قبول نمیکند، مبنای مشترک ندارند. انقدر هم دقیق هستند که دانش را هدفمند و در بازه مشخصی به شما میدهند تا به دستگاه تحلیلی انتقادی مجهز شوید. شما به دستگاه تحلیل اجتماعیات مجهز شوید. من دستگاه تحلیلیام اجتماعیات است پس همه چیز را طیف میبینم. اساسا نقد را حیات بخش میبینم. حالا دستگاه تحلیلی ساختار چیست؟ ایدئولوژیک و الهیاتی است و میخواهد همه چیز را صفر و صد ببیند. نقد را نسبت به ساختار خودش تکفیر میبیند و اگر دقت کرده باشید، اگر با کسانی که نمایندگی میکنند وارد گفتگو شوید چون دستگاه تحلیلی آنها الهیاتی است و بخواهید موضوع را از نظر سیاسی نگاه کنید، آن موضوع را در دستگاه تحلیلی الهیاتی خود میریزند و میخواهند خروجی بگیرند.
عرفان گرگین (منتقد): اینجا الهیاتی به چه معناست؟ صرفا در آسمان گشتن است یا مثلا یک اتفاق سنت یونانی است؟
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): در آسمان گشتن و خیلی متافیزیکی است. ما در قصه بحث شناختی چرخهای به نام چرخه شناخت داریم. زمانی که فردی نسبت به موضوعی شناختی حاصل کند، در این مباحث هم نسبت به شناخت نسبی مباحثی وجود دارد و میگویند شناخت یا هست و یا نیست. شناخت را اصطلاحا میگویند خیلی غایتمند است. مثلا میگویند در ازدواج شناخت کمی داشتم و منجر به طلاق شد. تو اصلا شناخت نداشتهای. شناخت غایتمند است و تو اگر شناخت داشتهای باید زندگیات تداوم پیدا میکرد تا نهایتا مرگ باعث جدایی شما میشد و در این فرآیند هم باید زندگی خوشی میداشتید. پس شناخت وجود نداشته است، نه نسبت به خود، نه نسبت به آن مقوله و طرف مقابل.
عرفان گرگین (منتقد): به نظر من شناخت کاملا یک طیف است. اتفاقا اگر بخواهیم پدیدارشناسانه نگاه کنیم ما اساسا در مواجهه با موضوعات مختلف جامعه زندگی میکنیم و دائما داریم ارتقا پیدا میکنیم. اساسا شناخت یک کمیت نیست، یک کیفیت است که به صورت کشسانی کش پیدا میکند و هی امتداد پیدا میکند تا غایتی به نام مرگ.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): ببین به نظرم ما دچار اشتراک لفظ شدهایم. ما باید وارد بحثهای زبانی و ساختار زبان شویم. ما گیر و گورهای زبانی داریم که یک سری کلمات را در کنار هم دیگر مترادف قرار میدهد. مشخصا از فیلسوفهای معاصر میتوانم از کامو و ژیژک مثال بزنم که اینها قائل هستند که شناخت به معنا میل میکند. یعنی هروقت به معنای یک چیز رسیدی، باز معنا با آگاهی، با فهم خیلی تفاوت دارد. وقتی من میگویم معنا اساسا میگویم خدا. وقتی میگویم شناخت اساسا میگویم خدا و وقتی خودشناسی خداشناسی است، اساسا شناخت غایتمند و میل به معنا میکند. این چیزی که شما میگویید در زندگی شناخت پیدا میکنم کلمه و واژهاش تعبیر آقای ژیژک باید اصلاح شود و بگوییم آگاهی. آگاهیهایم دارد نسبت به شرایط و زمانه زیاد میشود و اتفاقا ژیژک به شدت معتقد است که شناخت صفر و صدی است و خیلی جالب است که میگوید شناخت در عصر حاضر تقریبا غیرممکن است. با پیچیدگیهایی که عصر ماشینی و اطلاعات و شبکه گذاشت خیلی سخت است که به شناخت برسید. در تطور تاریخی هرچقدر ما به تاریخ ابتدایی بشر برمیگردیم، متوجه میشویم که شناخت آن دوران کاملتر بوده است. یعنی هرچقدر تکنولوژی و پیچیدگیهای تکنولوژی اضافه شده است ما را به این حوزه که خود چالش است، آورده است. یک کتابی است به نام «هنر شفاف اندیشیدن» که حالا درباره سو گیری شناختی و خطاهای آن صحبت میکند، درواقع به تعریف شناخت هم اشاره میکند. یا شما شناختی دارید و این شناخت شما را در موضع تصمیم قرار میدهد و تصمیم یک سری اقداماتی را برای شما رقم میزند که این اقدامات و کنش یک شناختی را برایتان به وجود میآورد. حالا نکته این است که میگویند اگر در چرخه شناختی دچار اشتباه شناختی شوید، کاملا نابود میشود و اساسا این حرف اشتباه است که هر شکست مقدمه پیروزی است چون میگویند وقتی شما دچار اشتباه شناختی شوید، دچار خطای تصمیم گیری و اقدامی میشوید و اینجا دیگر به شما شناخت نمیدهد، به شما خطای شناختی هم نمیدهد بلکه اینجا سو گیری شناختی میدهد و این دو با هم متفاوت هستند. وقتی شما دچار سو گیری شدید باز هم آن فرآیند و حلقه مفقوده را متوجه نمیشوید و این است که آدمهای مختلفی را در طول زندگی میشناسید که یک بار شکست خوردند و بر پایه آن شکست دوباره شکست خوردند و شکست خوردند.
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): پس یعنی این حرف نشان دهنده این است که حافظه تاریخی یک ملت هم این برایش رخ میدهد؟ یعنی ایران که بعد از صفویه دچار شکست خوردن است، الان دچار سو گیری شده؟ خب من یک مثال نقض برای شما دارم. جنگ جهانی و اتفاقاتی که برای کشوری مانند آلمان افتاد. آلمانیها جوری شکست خوردند که هر کسی اگر بود نباید بلند میشد ولی آلمان بلند شد. یا چین که در برههای از تاریخ به جایی میرسد که مردم مردهخواری میکنند و اصلا یک چیز وحشتناکی است که به خاطر سیاستهای مائو بوده است و بعد از مائو چین تغییر میکند. یعنی بعد از مائو چینیها نگرششان تغییر میکند و به سمتی میرود که شما برای اینکه بتوانید در این دنیا زندگی کنید، کار را باید تمام زندگی بدانید برای همین وقتی از دو کارگر چینی سوال میکنند که خب شما چقدر کار میکنید؟ میگویند روزی 15 ساعت و میگویند کی تفریح میروید؟ همدیگر را نگاه میکنند و میخندند. نه اینکه ندانند تفریح چیست اما میگویند تفریح برای ما معنا پیدا نمیکند. ما همه زندگیمان کار است چون اینجوری باید چین به آن نقطه مطلوب برسد. اتفاقا این آقای رئیس جمهور فعلی چین جزو متفکران حزب کمونیست است و وقتی صحبت میکند به عنوان یک تئوریسین کمونیست و رهبر صدایش میکنند نه صرفا یک رئیس جمهور و بعد توانسته است که این نوع تفکر را تسری بدهد. حالا عرض من این است که این سو گیری را در کشور خودمان دیدم. یعنی تاریخ را که مطالعه میکنید همینجوری بوده است.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): باید گفت که ما تاریخ صد ساله نیندیشیدن داریم. حتی میتوانیم از دوره صفویه مثال بزنیم. ما یک تاریخ نیندیشیدن داریم و حتی میتوانم بگویم که عقل امنیتی کمونیستی قاجار چه بلایی بعد از انقلاب سر جریان روشنفکری در حوزه نشر آورد. این قسم در ساختارهای کمونیستی اجازه فکر کردن داده نمیشود. یعنی ایدئولوژی اجازه اندیشیدن را به شما نمیدهد.
حنیف منتظر قائم (فیلمنامه نویس) : ایدئولوژی اجازه نمیدهد یا ساختار کمونیستی؟
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): ساختار کمونیستی همه چیزش ایدئولوژی است.
حنیف منتظر قائم (فیلمنامه نویس) : مشکل از ایدئولوژی است.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): مشکل این است که آن اندیشه به ایدئولوژی تبدیل میشود. یعنی انحصار پیدا میکند.
حنیف منتظر قائم (فیلمنامه نویس) : میتوان گفت اسلام هم یک ایدئولوژی است. مگر ایدئولوژی مجموعه از باورها نیست؟
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): نه اسلام ایدئولوژی نیست.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): من معتقدم اسلام ایدئولوژی نیست.
عرفان گرگین (منتقد): ما یک ایدهای در زندگی داریم و ممکن است برآمده از اسلام، بودا و یا مسحیت باشد. وقتی آن به یک شکل انحصاری تبدیل میشود و آن اندیشه را شخصی میکنید و دیگری را مجبور میکنید که همانطور که شما میبینید، ببیند، این ایدئولوژی است. شما ممکن است یک قرائتی و تجربهای از اسلام داشته باشید که من ندارم. اینکه یکسان سازی و عادی سازی کنیم و واقعیت را به یک نحو تفسیر کنیم یک نگاه ایدئولوژی داریم. مشکل از ایدئولوژی کردن دین است. یعنی دین را ایدئولوژیک ببینیم.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): اساسا دین خودش تکثر را میپذیرد. اینکه مثلا در لشکر امام حسین انواع و اقسام آدمها را میبینیم یعنی آدمها با تنوع مختلف میآیند و در آنجا برای یک هدف حرکت میکنند.
عرفان گرگین (منتقد): اصلا این همه پیامبر و امام داریم برای این است که ما میخواهیم متکثر باشیم.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): قصه این است که ساختارهای کمونیستی چون همه چیز را وام دار ایدئولوژی میکنند به نظر من بهترین چیزی که درخصوص ساختارهای ایدئولوژی میشود حرف زد، کار جورج اورول در «قلعه حیوانات» است. دارد میگوید که در این مسیر باید این شکلی عمل کنی ولی کجا دم خروس بیرون میزند؟ آنجا که خود منادیان ایدئولوژی براساس آن عمل نمیکنند. خود کسانی که شعار ساده زیستی میدهند ولی خودشان اساسا آدمهای ساده زیستی نیستند و همه بچههایشان ترکیه و لندن و اینور و آنور هستند. نکته من این است که این قصه شناخت که من اینجا خطای شناختی هم نوشتهام، درواقع وقتی دانش وجود ندارد، دانش فهم مسائل را نداریم، اساسا ناگزیر هستیم که ساده سازی کنیم. وقتی که ساده سازی میکنید یا باید نادیده بگیرید و یا به رسمیت نشناسید و وقتی که نادیده میگیرید و به رسمیت نمیشناسید دچار خطای شناختی میشوید. وقتی که خطای شناختی داریم دچار دیرفهمی تاریخی هستیم.نکته ای که حسین گفت، ما در دوران گذار هستیم. قصه ماهواره چطور بود؟ میآمدند و برخورد میکردند ولی الان تمام شد. این قضایا میگذرد ولی این دیرفهمی تاریخی فقط هزینه درست میکند.
عرفان گرگین (منتقد): دیشب داشتم مسیری را میرفتم یک پل عابرپیاده بیلبوردی دیدم.
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): حجاب میراث مادران است؟
عرفان گرگین (منتقد): نه بحث غذا خوردن بود و این یک پدیده صدور گزاره است که ما میخواهیم با یک جمله…
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): دیدید که جملهها به چه صورت است؟ آنقدر گلدرشت است. الان خانمهای بی حجاب از خود عکس میگیرند و میزنند دانش یا فرهنگ میراث مادران است.
عرفان گرگین (منتقد): شهرداری که دارد خیلی سلیقهای عمل میکند و اصلا فهمی ندارد. به نظرم رسانه جمهوری اسلامی و اساسا رسانه ایران و حتی فیلمها و به طور کلی هنر در ایران هم دارند به این سمت میروند. چرا اصلا ما اثر هنری خلق میکنیم؟ تجربه زیسته داریم. یعنی من با یک چیز زندگی میکنم به معنای واقعی کلمه و آن به هنر تبدیل میشود، در بدیهیترین شکل. حجاب را مثال میزنیم، آدمی که حجاب را تجربه نکرده است و تجربه صحیحی نداشته است تبدیل به همچین جمله ناپسندی میشود فارغ از اینکه زمانشناسی نداریم که در این زمان حاضر و کشمکشها انجام بدهیم یا نه.
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): حتی اگر این جمله درست باشد برای الان نیست.
عرفان گرگین (منتقد): دقیقا. اصطلاحا فرزند زمانه خود بودن یعنی همین، یعنی شما بدانید که در حال حاضر چه باید بکنید. اولین کار رسانهای این است که شما بفهمید باتوجه به موقعیت شناسی چه میخواهید بکنید و چه حرفی را بزنید. پس نشان میدهد که ما رسانه را بلد نیستیم. نه برچسب ایدئولوژی و کمونیستی به ما میچسبد چون اصلا رسانه نیستیم.
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): یعنی میگویید رسانه کمونیستی از این خیلی بهتر است؟
عرفان گرگین (منتقد): نه نمیگویم این خوب است. بحث من کمونیستی بودن نیست. خیلی خنده دار است، شما صداوسیما را با شبکههای وی او دی و یا بخش کتاب مقایسه کنید. این همه کتاب در این مملکت چاپ میشود، نمیگویم به خوبی و درست، حتی به روز، اما میبینیم که در آثار چاپ شده درباره تزهایی است که میتواند با ایده جمهوری اسلامی مقابله کند و حتی انقلاب را قیچی کند، با جمهوریت مخالفت کند ولی اینها چاپ میشوند.
محمد نوری (جامعه شناس و پژوهشگر حوزه رسانه): چرا چاپ میشود؟
عرفان گرگین (منتقد): بعد شما وی او دیها را نگاه میکنید، سینما را نگاه میکنید و میبینید که چه ضعیتی دارد. حالا خود صداوسیما یک وضعیت اسفناکی دارد. همه اینها را به عنوان انواع رسانه با هم قیاس کنید، میبینید که هرکدام یک چیزی میگویند. چرا اینجوری است؟ چرا انقدر بیسوادی وجود دارد؟ مثلا یک ماه رمضان اتفاق میافتد و شب قدر میدان ولیعصر را میبینید که یک کار گرافیکی خیلی خفن انجام دادهاند، بعد میگذرد. وقتی تکنیک را پشت گفتن محتوایت میآوری چنین فاجعههایی تولید خواهی کرد. به نظرم اینجا بحث بیسوادی است. این که فهمی از مساله نداری و تجربه زیسته نداری فاجعههای این چنینی شکل میگیرد. این را داشتم میگفتم، دیشب داشتم جایی میرفتم که روی پل درباره آهسته غذا خوردن جملهای بود. با خودم گفتم واقعا کجای کار هستی که داری چنین جملهای را میگویی. عصر حجر نیستیم که همه بیسواد باشیم و با یک جمله تحت تاثیر قرار بگیریم. اصلا ربط و بی ربطش به کنار من احساس میکنم تجربه زیسته از مفاهیم دین، فرهنگ، عناصر سنتی نداریم و وقتی نداریم نمیتوانیم آنها را منتشر کنیم.
حنیف منتظر قائم (فیلمنامه نویس) : چه باید کرد که آنها را داشته باشیم؟
عرفان گرگین (منتقد): باید واقعی باشیم. پافشاری روی سنت و هرچیزی فایدهای ندارد و این مردم جلوتر هستند چون آنها دین را در زندگی خود قاطی میکنند و یک چیزی درست میکنند. نمیگویم مردم دین را منحرف میکنند و حرف من این است که این دین آمیخته با زندگی مردم مهمتر از دینی است که با احکام و منبر آمیخته است.
حسین محمدعلی (استراتژیست کسب و کار در پلاتوهنر): شما منظورت این است که دارند دین را زندگی میکنند. دین کاربردی و شخصی سازی شده، دینی که به نیازهای روز ناظر است.
پلاتو هنر: دوستان اجازه بدید زمان جلسه تموم شده. تا اینجا بحث خوبی رو داشتیم اما به بحث اصلی جلسه که درباره سینمای کمونیستی بود اصلا پرداخته شد. حتما باید از آقای نوری بخواهیم تا در جلسه ای دیگر حضور داشته باشند و درباره سینمای کمونیستی صحبت کنیم.
محمد نوری (جامعه شناس و کارشناس حوزه رسانه): به نظرم این زمینه ای مناسب هست برای شکل گیری جلسه بعدی که اختصاصا به سینما و کمونیست یا سینمای کمونیستی خواهیم پرداخت. بدون این پیش نیاز احتمالا نمی شد بحث های اصلی را در جلسه سینما و کمونیست مطرح کرد.
پلاتو: بله دقیقا، بهمین دلیل بحث ادامه پیدا کرد و اتفاقا چه مسائل قابل تاملی مطرح شد. به هرحال سپاس از شما و الباقی دوستان.
بیش تر بخوانید: