پلاتوهنر

کارگردان «فراگ 7» در گفتگو با پلاتو هنر؛

جنگ فقط در خط مقدم جریان نداشت/ ما فیلمسازان مستقل لاک‌پشتی پیش می‌رویم

به گزارش پلاتو هنر، فیلم کوتاه یکی از مهم‌ترین بسترهای بصری و جریان‌ساز در دنیا به حساب می آید که در عین موجز بودن می‌توان تاثیرگذاری بسیاری داشته باشد و به دلیل همین تاثیرگذاری نمی‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت. به همین دلیل در پلاتو هنر به معرفی برخی از فیلم های کوتاه خواهیم پرداخت.

معرفی فیلم کوتاه «فراگ 7»

فیلم کوتاه «فراگ 7» نمایانگر دغدغه های حسین بنیاد کارگردان این اثر درباره جنگ ایران و عراق است که در قالب فیلم کوتاه به تصویر کشیده شده است. داستان فیلم کوتاه «فراگ 7» درباره تعدادی آدم بی گناه است که درگیر جنگ و تبعات آن شده اند. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «اگر زودتر راه می افتادیم الان اوضاعمون این نبود.»

همچنین ازجمله عوامل فیلم کوتاه «فراگ 7» می‌توان به نویسنده: کیمیا خلج، طراح و کارگردان: حسین بنیاد، مشاور پروژه: محمد گودرزی، تهیه کننده: ریحانه لبانی مطلق، دستیار یک و برنامه ریز: کیا امینیان، مدیر تولید: هومن کیایی فرد، مدیر تدارکات: عطا امینیان، بازیگران: فرناز زوفا، پیمان محسنی، نیما محبوب، نیکا صحرایی، سجاد باقری، سهیلا عبدی، مدیر فیلمبرداری: احسان غفوریان، دستیاران: حسین سالاری و احمد محمدپور، مدیر صدابرداری: اکبر یعقوبی، دستیار: علی گذشتی، طراح صحنه: حسین بنیاد و علی درخشان نژاد، طراح لباس: سارا ولی پور، طراح گریم: امیر عبدالهی، مجری: فاطمه بنیاد، گروه کارگردانی: مهرناز رامین و سهیلا عبدی، منشی صحنه: آوا کاوری و عکاس: ریحانه لبانی مطلق اشاره کرد.

حسین بنیاد دستیار کارگردان و برنامه ریز در گفتگو با پلاتو هنر درباره شروع فعالیت هنری خود گفت: در دوران ابتدایی بود که در یکی از کتاب های ما داستانی با عنوان «حجرنامه» وجود داشت که البته بعدها دیگر آن را در کتاب ها ندیدم. خیلی دوست داشتم این داستان را به صورت نمایش کار کنم و از آن جا که پدرم تعزیه خوان بود، به طور کلی با فضای هنر نمایشی آشنایی داشتم.

وی ادامه داد: بعدتر در شهرستان کازرون برای گذراندن دوره های آموزشی پیش آقایان افشین محمدی، روح الله راوش و حمیدرضا راوش رفتم و تلاش کردم تا به صورت اصولی و درست این حرفه را یاد بگیرم.

کمبود نمایشنامه قوی در شهرستان‌ها

این دستیار کارگردان با اشاره به نبودن نمایشنامه های قوی در شهرستان ها بیان کرد: متاسفانه همیشه دغدغه من و تعدادی از دوستانم در شهرستان این بود که ما نمایشنامه های خوب در دسترس نداشتیم و کار ما این بود که در جایی مانند تیوال جستجو کنیم و نمایش هایی را که با موفقیت همراه بودند، پیدا کنیم و بعد از آن بتوانیم نویسنده اثر را پیدا کرده و از آن اجازه کار کردن روی نمایشنامه اش را بگیریم که روند خیلی راحتی هم نبود.

وی ادامه داد: در سال 94 بود که در دانشگاه قبول شدم و برای تحصیل به تهران آمدم. من از قبل تر رویای آمدن به تهران و کار کردن در آن را داشتم و حتی وقتی در کازرون بودم یک نمایشنامه از مهرداد کوروش نیا را کار کردم و به او گفتم اگر روزی به تهران آمدم، اجازه می دهید تا در کارتان باشم؟ از این قضیه مدتی گذشت و در مهرماه همان سال 94 بود که متوجه شدم کوروش نیا در کارگاه دکور سالن حافظ مشغول تمرین است. به آنجا رفتم و خب طبیعتا چون من را نمی شناختند به من اجازه ورود به تمرین ها را ندادند. سه روز طول کشید و من هر روز به آنجا می رفتم تا نهایتا با صحبتی که الهام شعبانی با مهرداد کوروش نیا داشت به من اجازه دادند که سر تمرین ها حاضر شوم و در نمایش «مونس» در کنار این تیم باشم.

این دستیار برنامه ریز درباره همکاری خود با علی شمس توضیح داد: بعد از همان کار بود که توسط الهام شعبانی با علی شمس آشنا شدم و در پروژه «داستان های میان رودان» با او همکاری داشتم. یکی از بزرگترین اتفاق های هنری زندگی من در همان ایام و آشنایی با امیرحسین شفیعی بود که با افتخار حدود 3 سال با او همکاری کردم و به واسطه همین همکاری در پروژه های مختلفی با عنوان دستیار تولید، دستیار کارگردان و حتی مدیر تولید حضور داشتم و با افرادی چون آرش دادگر، آریان رضایی، مریم کاظمی، شهرام کرمی و… کار کردم.

وی افزود: خوب پیش می رفتیم که کرونا آمد و درهای تئاتر بسته شد. با معرفی امیرحسین شفیعی نزدیک به 9 ماه در دبیرخانه جشنواره تئاتر مقاومت کار کردم و در تمام این دوران مشغول درس خواندن در رشته کارگردانی سینما هم بودم.

ورود به سینما

بنیاد درباره اولین کار سینمایی خود گفت: سال 95 بود که اولین تجربه خود در حوزه سینما را با پرویز شیخ طادی در پروژه «امپراتور جهنم» تجربه کردم و در این پروژه به عنوان دستیار برنامه ریز بودم. باز به تئاتر برگشتم و در سال 99 به سینما و تلویزیون آمدم و اولین کار سریالی خود را به عنوان برنامه ریز در پروژه «در کنار پروانه ها» داریوش یاری تجربه کردم. بعد از آن نیز در پروژه های دیگری حضور داشتم. مثلا به عنوان دستیار دوم کارگردان در «اپیدمی» امیرسجاد حسینی، دستیار کارگردان در «تازه واردها» رضا کشاورز و به عنوان برنامه ریز در سریال «پلاک 13» آرش معیریان حضور داشتم.

وی مطرح کرد: در تمام این سال ها جز خدا هیچ پشتوانه ای نداشتم. تلاش کردم تا به وادی کارگردانی وارد شوم و فیلم کوتاه بسازم. به سراغ «ازدواج مرده» رفتم که درنهایت فقط توانستیم آن را تدوین کنیم اما هیچ بستری برای ارائه آن وجود نداشت. بعدتر هم در سال 1400 فیلم کوتاه «کیسه های یخ» را ساختم که حتی اجازه تدوین را هم به ما ندادند. تا اینکه «فراگ 7» شکل گرفت و به سراغ ساخت آن رفتم.

نه فرزند شهیدم و نه از جایی پول گرفته ام

کارگردان «فراگ 7» گفت: من نه فرزند شهید هستم و نه از جایی پول گرفته ام ولی همیشه حال خوبی با پرداختن به وجوه مختلف جنگ ایران و عراق داشته ام و تلاش کرده ام زاویه های دیگری را از آن ببینم و نشان دهم. در همین راستا نمایشنامه «روزهای خاکستری» را نوشتم که درباره 3 روز قبل از ورود عراقی ها به خرمشهر بود و نمایشنامه دیگری هم باز در همین زمینه دارم. تلاش من این است تا اتفاقاتی که مظلوم و مهجور واقع شده اند را نشان بدهم. اینکه جنگ فقط در جبهه ها و خط مقدم جریان نداشته است و مثلا آدم هایی که در خرمشهر به ناچار تمام زندگی خود را گذاشته و آنجا را ترک کرده اند نیز درگیر آن شده اند.

برای تامین هزینه تولید «فراگ 7» در اسنپ کار کردم

حسین بنیاد اضافه کرد: تمام تلاش خود را می کنیم که بتوانیم «فراگ 7» را به جشنواره فیلم کوتاه تهران ارسال کنیم. در این فیلم هم دغدغه های خود درباره جنگ را به تصویر کشیده ام و داستان تعدادی آدم بی گناه را نشان می دهیم که درگیر جنگ و تبعات آن شده اند. بگذارید این انتقاد را هم اینجا مطرح کنم. ما فیلمسازها که به صورت مستقل پیش می رویم و کسی از ما حمایت نمی کند، لاک پشتی پیش می رویم. بعد از تمام سختی ها بالاخره در اردیبهشت فیلم خود را ساخته ام اما هنوز نتوانستم فیلم را تمام کنم. فیلمنامه «فراگ 7» را به خیلی از جاهای مختلف سینمایی بردم و حتی وعده های الکی هم دادند اما در نهایت مجبور شدم پیک موتوری و اسنپ کار کنم تا بتوانم هزینه تولید این فیلم کوتاه را تامین کنم. فیلمبرداری این فیلم 5 روز طول کشید و 3 روز آن در شهرک دفاع مقدس بودیم و درحال حاضر نیز در مرحله اصلاح رنگ به سر می برد.

با چه امیدی تئاتر شروع کرد؟

این دستیار کارگردان و برنامه ریز در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: شغل اصلی من دستیار کارگردان و برنامه ریز است و آخرین کار من که در آن دستیار بوده ام به اسفند 1401 بر می گردد. خب زمانی که کار وجود ندارد، من از کجا باید درآمد داشته باشم؟ کاری شروع نمی شود که تهیه کننده شروع کند و کارگردان به مدیر تولید خود بگوید و آن هم به دنبال ما بیاید و ما کار جدیدی را آغاز کنیم. متاسفانه این حرف خیلی از دوستان من در تئاتر و سینما است. اصلا در حال حاضر با چه امیدی می توان تئاتر شروع کرد؟ با این هزینه هایی که برای سالن های خصوصی وجود دارد، سالن های دولتی هم که اصلا به ما نمی رسد. بعد نمی دانم چرا مظلوم تر از سینما و تئاتر وجود ندارد. کرونا آمد، همه جا باز بود ولی تئاتر وسینما تعطیل شدند. مشکلات اخیر پیش آمد، باز همه جا باز بودند اما سینما و تئاتر بسته بودند.

حسین بنیاد در پایان بیان کرد: در سال 94 سعید روستایی، هومن سیدی و چند کارگردان جوان دیگر آمدند و یک پوست اندازی در سینما اتفاق افتاد. سال 96 این اتفاق در تئاتر هم پیش آمد. باز باید این پوست اندازی اتفاق بیافتد و همان طور که به محمد کارت و سعید روستایی و هومن سیدی اعتماد شد، به جوان های دیگر هم اعتماد شود.

بیشتر بخوانید:

معرفی فیلم کوتاه «نحسی»

 

محمد زکی زاده

https://didhonar.ir/?p=25121