به گزارش پلاتو هنر، تئاتر اپیک (Epic theatre)، که به شکلی ناگزیر با نام برتولت برشت گره خورده است، یکی از جریانهای مهم و تحولآفرین در تئاتر قرن بیستم محسوب میشود. این شیوه نمایشی که در تقابل با تئاتر دراماتیک سنتی قرار دارد، بر فاصلهگذاری، آگاهیبخشی و درگیر کردن تماشاگر به عنوان یک ناظر آگاه تاکید دارد. برشت با الهام از نظریات مارکسیستی و متاثر از شرایط اجتماعی-سیاسی زمان خود، تئاتر را به ابزاری برای تغییر اجتماعی تبدیل کرد.
زمینه شکلگیری
تئاتر اپیک در دوران میان دو جنگ جهانی و در پی بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اروپا ظهور کرد. برشت که در آلمان میزیست، از اوضاع نابسامان آن دوره و رشد فاشیسم تاثیر پذیرفت. او با مطالعه مارکسیسم و مشاهده تاثیرات ایدئولوژی بر جامعه، به این نتیجه رسید که تئاتر باید نقشی فعال در آگاهیبخشی به مردم ایفا کند. برخلاف تئاتر سنتی که هدفش سرگرمی یا ایجاد همذاتپنداری بود، تئاتر اپیک مخاطب را به تفکر و تحلیل وضعیت اجتماعی سوق میداد.
اصول و ویژگیها
فاصلهگذاری (Verfremdungseffekt)
یکی از مهمترین مفاهیم در تئاتر اپیک، تکنیک فاصلهگذاری است. این مفهوم به این معناست که نمایش نباید باعث غرق شدن احساسی مخاطب در داستان شود، بلکه با شکست مداوم دیوار چهارم باید او را در جایگاه یک تحلیلگر قرار دهد. این امر با استفاده از روشهایی همچون شکستن دیوار چهارم، تغییر ناگهانی لحن بازیگران، استفاده از روایتگری، نمایش تابلوهای توضیحی و اجرای آهنگهای اعتراضی تحقق مییابد.
روایتگری و عدم تداوم درام
در تئاتر اپیک، نمایشها معمولا ساختار خطی ندارند و از روایتهای متناوب و قطعه قطعه تشکیل شدهاند. این سبک روایی باعث میشود که تماشاگر از نظر احساسی درگیر نشود و بتواند هر صحنه را به صورت مجزا تحلیل کند.
نقش آگاهانه تماشاگر
برشت معتقد بود که تماشاگر نباید منفعل باشد، بلکه باید با دید انتقادی به نمایش نگاه کند. او تلاش میکرد که مخاطب را درگیر مسائل اجتماعی و طبقاتی کرده و او را به اندیشیدن درباره تغییر شرایط موجود ترغیب کند.
استفاده از عناصر چندرسانهای
برخلاف تئاتر سنتی که معمولا به دیالوگ و کنشهای روی صحنه متکی است، تئاتر اپیک از ابزارهای مختلفی مانند موسیقی، تصاویر، ویدئو و نوشتههای توضیحی برای تاکید بر پیام نمایش استفاده میکند. این رویکرد باعث میشود که هر عنصر به عنوان یک ابزار آگاهیبخش مستقل عمل کند.
شخصیتپردازی غیردراماتیک
در تئاتر اپیک، شخصیتها برخلاف تئاتر سنتی به گونهای پرداخته میشوند که بیش از آنکه موجوداتی واقعی و همذاتپندار باشند، نمایندگان تیپهای اجتماعی یا ایدئولوژیک هستند. بازیگران معمولا هنگام اجرا، میان نقش و خودشان فاصله ایجاد میکنند و به جای ادغام کامل با شخصیت، او را تحلیل و ارائه میکنند.
نمونههای برجسته
یکی از شناخته شدهترین آثار برشت در تئاتر اپیک، «ننه دلاور و فرزندان او» است که در آن جنگ به عنوان یک نیروی مخرب که مردم را استثمار میکند، مورد بررسی قرار میگیرد. در این نمایش، برشت از تکنیکهای فاصلهگذاری، ترانههای اعتراضی و روایتگری برای جلوگیری از همذاتپنداری مخاطب استفاده میکند.
اثر دیگر، «ننه دلاور و فرزندان او»، نمایشی است که نقش سرمایهداری و جنگ را در زندگی افراد عادی بررسی میکند. در این اثر نیز برشت با ارائه تصاویری از استثمار و سرکوب، تماشاگر را به تفکر درباره ریشههای بحرانهای اجتماعی و اقتصادی سوق میدهد.
«دایره گچی قفقازی» نیز یکی دیگر از نمایشنامههای مهم تئاتر اپیک است که مسئله عدالت، مالکیت و طبقاتی بودن نظامهای اجتماعی را به چالش میکشد.
تاثیرات و میراث
تئاتر اپیک تاثیر شگرفی بر نسلهای بعدی نمایشنامهنویسان، کارگردانان و نظریهپردازان تئاتر گذاشت. این سبک نمایشی در سینما، تئاتر سیاسی و جنبشهای اجتماعی مختلف نیز بازتاب یافت. بسیاری از نمایشنامهنویسان پس از برشت، از تکنیکهای او برای خلق آثاری که به مسائل اجتماعی میپردازند، الهام گرفتند.
در سینما نیز تاثیر تئاتر اپیک را میتوان در آثار فیلمسازانی مانند ژان لوک گدار و پیترو جرمی مشاهده کرد که از شیوههای فاصلهگذاری و روایتگری غیرمتعارف برای ایجاد آگاهی اجتماعی استفاده کردند.
تئاتر اپیک، فراتر از یک سبک نمایشی، یک رویکرد فلسفی و ایدئولوژیک به هنر است. برتولت برشت با ارائه این نوع تئاتر، به دنبال ایجاد تغییر در نگرش مخاطبان نسبت به جهان بود. او معتقد بود که نمایش باید ابزاری برای آگاهیبخشی و مبارزه با بیعدالتیهای اجتماعی باشد.
انتهای گزارش / بیشتر بخوانید: