به گزارش پلاتو هنر، بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. خانوادهاش اهل کاشان و آنگونه که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند. در سال های آخر دبیرستان دو نمایشنامه با زبان تاریخی نوشت. او تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد.
درباره بهرام بیضایی
در سال ۱۳۴۱ به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها به اداره برنامههای تئاتر تغییر نام داد، منتقل شد. در این سال پژوهش های نمایش در ایران را در مجله موسیقی چاپ کرد. در سال ۱۳۴۴ با منیراعظم رامین فر ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند به نامهای نیلوفر متولد ۱۳۴۵، ارژنگ متولد ۱۳۴۶ (فوت شده در صد روزگی) و نگار متولد ۱۳۵۱ است.
بهرام بیضایی یکی از پایه گذاران و اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود که در سال ۱۳۵۷ از آن کانون کناره گیری کرد. وی در سال ۱۳۴۸ به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری کرد.
در سال ۱۳۵۲ از اداره برنامههای تئاتر به دانشگاه تهران به عنوان استادیار تمام وقت نمایش دانشکده هنرهای زیبا و مدیریت رشته هنرهای نمایشی انتقال یافت. در سال ۱۳۶۰ پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران اخراج شد. در سال های ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ خانوادهاش از ایران مهاجرت کردند. در سال ۱۳۶۵ پدرش استاد نعمت الله (ذکایی) بیضایی مرحوم شد.
بهرام بیضایی در سال ۱۳۷۱ با مژده شمسایی ازدواج کرد. فرزند آخرش نیاسان در سال ۱۳۷۴ متولد شد. در سال ۱۳۷۵ به دعوت پارلمان بین المللی نویسندگان در استراسبورگ اقامت نمود. در سال ۱۳۷۶ به ایران بازگشت و کار بر روی نمایش بانو آئویی نوشته میشیما یوکیو را پس از هجده سال دوری از صحنه آغاز کرد. مادرش نیره موافق در سال ۱۳۸۰ وفات یافت.
بهرام بیضایی یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه تئاتر کارنامهای درخشان دارد و هم در سینما. در عین حال او همیشه به پژوهش در زمینه تئاتر هم علاقه داشته و در سال های دهه ۴۰ کتاب هایی را درباره تئاتر در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که هنوز هم منبع درسی دانشجویان تئاتر محسوب میشود.
بهرام بیضایی نوشتن نقد، تحقیق و مطالب پراکنده درباره تئاتر و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، گاه نامه آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه، ماهنامه ستاره سینما، کتاب چراغ و… را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد. او از سال ۱۳۴۰ به صورت جدی به نوشتن نمایشنامه پرداخت و در سال ۱۳۴۵ اولین نمایش خود را کارگردانی کرد.
او به همراه اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایشنامه نویسی ایران هستند. اجراهای صحنه ای او اغلب از تئاترهای پر مخاطب بودهاند. بیضایی در سال ۱۳۵۸ نمایش مرگ یزدگرد را به روی صحنه برد. او بعد از هجده سال محروم شدن از صحنه در ۱۳۷۶ دو نمایشنامه «کارنامه بنداربیدخش» نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور هم زمان در سالن چهارسو و سالن قشقایی واقع در تئاترشهر به روی صحنه برد.
«شب هزار و یکم» را نیز در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو اجرا کرد. در تابستان سال ۱۳۸۴ نمایش «مجلسی شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را که نمایشنامهٔ آن با نیمنگاهی به قتلهای زنجیرهای نوشته شده بود، در سالن اصلی تئاترشهر به روی صحنه برد که باز هم با استقبال گرم تماشاگران روبرو شد، اما پس از مدتی کوتاه و پس از ۲۴ اجرا به دلیلی نامعلوم اجرای آن متوقف گردید.
در سال هایی که بهرام بیضایی از صحنه به دور ماند و مجال فیلمسازی را نداشت، به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و پژوهش مشغول بود که برخی از آنها توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شدهاند.
بهرام بیضایی فعالیت سینمایی را با فیلمبرداری یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقهای سیاه و سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد. پس از ساخت فیلم کوتاه «عموسبیلو» در سال ۱۳۴۹، اولین فیلم بلندش رگبار را در سال ۱۳۵۰ ساخت. چریکه تارا و مرگ یزدگرد فیلم هایی که او در سال های ۱۳۵۷ و ۱۳۶۰ ساخت تاکنون در محاق توقیف هستند.
او در سال های پیش و پس از انقلاب برای ساختن فیلمهای خود با مشکلات و سنگ اندازیهای بسیاری روبرو بوده است. او تا کنون ۹ فیلم بلند و ۴ فیلم کوتاه ساخته است و آخرین فیلمی که از او پس از ۱۰ سال به نمایش عمومی درآمد سگ کشی (۱۳۸۰) بود که با استقبال گسترده منتقدان و مردم روبرو شد. او در کنار کارگردانی سینما بزرگترین فیلمنامه نویس ایران نیز به شمار میرود. آخرین ساخته او وقتی همه خوابیم در سال ۱۳۸۷ تولید شد.
نظر برخی بزرگان در مورد بهرام بیضایی
ابراهیم گلستان در نامهای به پرویز جاهد نوشته است:
«بیضایی همهفنحریف است، نویسندهٔ نمایشنامه و نمایش عروسکی، مقالهنویس، نویسندهٔ داستان، کارگردان تئاتر، همچنین منتقد سینمایی بوده و تجربهٔ سینما را در سال ۱۹۵۵ با ساختن فیلمی ۸ میلیمتری آغاز کردهاست… هر بار و هدف هر چه باشد، این کلّ فرهنگ غنی اوست که به نمایش گذاشته میشود. اسفبار خواهد بود که به هر دلیلی، امروز یا فردا، بیضایی مجبور به سکوت شود، در این صورت ما سینماگری بزرگ را از دست خواهیم داد»
مارتین اسکورسیزی که شناخت خوب و کاملی از سینمای ایران دارد؛ با اشاره به سبک و نوع نگاه بهرام بیضایی گفته است:
«بیضایی هیچگاه آنقدر که استحقاقش را داشت، مورد حمایت قرار نگرفت. او اکنون در کالیفرنیا زندگی میکند و فکر کردن درباره این موضوع که فیلمی چنین استثنایی (رگبار) که زمانی بسیار در ایران محبوب بود، در آستانه نابودی همیشگی قرار داشت، دردناک است. نگاتیو اصلی فیلم ضبط یا نابود شد و تنها چیزی که در دسترس بود یک نسخه ۳۵ میلیمتری با زیرنویس انگلیسی بود. اکنون تماشاگران در سراسر دنیا میتوانند این فیلم چشم گیر را ببینند.»
بیضایی پژوهشگر
تنوع و تکثر حوزههای فعالیت یک هنرمند یا پژوهشگر و کثرت حجم آثار در یک حوزهی خاص اگرچه نمایی واضح از دغدغهها و مسئلههای فرمی و ذهنی آن هنرمند بهدست میدهد اما این امکان را نیز بهوجود میآورد که دستهای از آثار در حاشیه و در سایهی دستهی دیگر قرار بگیرند.
بهرام بیضایی را میتوان با اطمینان یکی از مصادیق گزارههای بالا دانست.
واضح است که کارنامهی بیضایی در حوزهی نمایشنامه، فیلمنامه و در شکل کلیتر در حوزهی هنرهای دراماتیک درخشان است. او که از جوانی شروع به نوشتن کرده بود، بلافاصله توانست توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان جدی را معطوف به خود کند و با حضور در دانشگاه تهران بر عیار علمی و تحقیقیاش افزوده شد.
اگرچه بسیاری از نمایشنامهها و فیلمنامههای بیضایی هیچ گاه مجال اجرا و ساخت نیافتند اما این سبب نشد که او دست از نوشتن بر دارد.
فهرست پر عنوان مجموعهی آثار بیضایی مصداق بارز همین مسئله است: آثاری که شامل فیلمنامهها، نمایشنامهها و تحقیقات مفصل او دربارهی حوزهی نمایش است.
درباره آثار بیضایی
درباره آثار بیضایی ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که فیلمها و نمایشهای او بیشترین میزان توجه، تحسین و نقد را به خود اختصاص دادهاند و در مرحلهی بعد نمایشنامهها و فیلمنامههای منتشر شدهی او توفیق توجه پیدا کردند و آخر از همه، تحقیقات درخشان او دربارهی تاریخ نمایش نیز تا حدودی دیده شدند.
در ضمن تأکید بر این نکته شاید این توضیح ضروری است که مخاطبان نمایش و فیلم قطعا بیشتر از مخاطبان تحقیقات جزئی و فنی است و به همین خاطر اقبال عمومی بیشتر معطوف به فیلمها و نمایشهای بیضایی بوده است تا پژوهشهای او.
باید توجه داشت که وقتی ما از عبارت هنرمند/ محقق استفاده میکنیم (و این توصیف از بیضایی منصفانه و حقیقی است) به دو بعد از فعالیتهای بیضایی اشاره داریم که هریک از این دو بعد، اقتضائات و ویژگیهای خاص خود را دارند و به همین جهت ناظر به دو طیف گوناگون از نقد و بررسی هستند.
دربارهی آثار غیرتحقیقی بیضایی بسیار گفتهاند و نوشته اند. این دسته از آثار با آن نثر محکم و با موضوع بحث قرار دادن مهمترین مسائل اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ما دقیقا جز مؤثرترین آثار فارسی در گونهی ادبیات نمایشی قرار میگیرند و شاید بتوان در یک واژه خلاصهشان کرد: دغدغه.
آنچه در همهی آثار بیضایی نمود روشنی دارد توجهی کمنظیر به مسئلههای ناب عالم انسانیت است که در جغرافیا و تاریخ سرزمینی به نام ایران، تعین پیدا کرده است.
بیضایی آنجا که تصویری خلق میکند یا پردهای تدارک میبیند لابد به روابط انسانی، اخلاق، تاریخ، مسئلهی زنان و… توجه نشان داده است و این گسترهی مضامین است که به آثار او وزنی دوچندان میبخشد.
چنان که در بالا گفته شد ما در کنار «بیضایی هنرمند» یک «بیضایی پژوهشگر» نیز داریم که در امر تحقیق نیز مسئله اندیش و باریک بین است. آثاری نظیر نمایش در ایران، نمایش در چین، هیچکاک در قاب، هزار افسان کجاست و… گویای همین نکته اند که دو مقولهی کلی تاریخ و اسطوره، ترجیع بند همهی آثار پژوهشی و غیر پژوهشی بیضایی اند که مقدار زیادی از عیار ادبیات نمایشی در ایران وابسته به همین آثار است.
بهنظر میرسد زمان آن رسیده است که پژوهشهای هنری بهرام بیضایی در دانشگاهها و نشریات تخصصی معتبر معرفی، تحلیل و نقد شوند تا بر این زاویه از عمارت تاریخی بیضایی نیز تأکید و توجه شده باشد.
در ادامه برشی از برخی از آثار بهرام بیضایی را با هم می خوانیم:
«آرش» بهرام بیضایی
او-آرش-کمانش را به ابرها یله داد: ـمادرم زمین؛ این تیر آرش است؛ که آرش مردی رمه دار بود؛ و مهر به او دلی آتشین داده بود؛ و او تا بود هرگز کمان نداشت؛ و تیری رها نکرد؛ نه موری آزرد؛ نه دامی آراست؛ او از آنان بود که نانشان در گرو باد است!
آرش کیست؟ که این پگاهان بی نام بود، و اینک چشم گیهان به سوی اوست! جنگاوری که سخت ترین جنگ افزارش چوبدست چوپانان بود!
آرش کیست؟ مرزنشینی نادان؛ راه نشینی از آن سان که رمه شان به تاراج می رود، و او باز خوش دلانه مهر می کند، و دشنام نمی گوید و فریاد نمی کشد!
آرش کیست؟ خم کرده پشتی که بار بر او بسیار نهاده اند، و او بسیار برده است و دم بر نیاورده!
آرش منم که می شناختی: مرد پارسایی و پرهیز. او را هرگز به جز مهر نفرمودند؛ و او کینه را نمی دانست. مگر اکنون بنگر که در سرم اندیشه هاست. اینک به دردم از مردکی به من نزدیک و از من دور؛ پلیدی-آرش نام- که مرا به ننگ نام خویش آلوده است. او در آن سوی زمین بر ستیغی ایستاده است؛ چون آینه ای رو به روی من؛ و دل خونین او نشانه من است. پلشتی چنان ناپاک و ننگ آور که از او خوردن سوگند دریغ داشتند یا گذشتن از آتش.
آرش منم؛ آن که این پگاه نادانکی بود آزاد؛ و اینک چیزها می داند از گیتی چند؛ و فریاد او بلند که کاش نمی دانستم.
«مجلس ضربت زدن» بهرام بیضایی
– من کجا هستم؟ حقیقت من کجاست؟ روزگاری ساکن شهری بودم؛ و اینک قرنهاست سرگشته ی بیابان خضر الیاسم! شما مرا از من گرفتید. خیالات خود را به من چسباندید. خون از شمشیرم چکاندید و سرهای دشمنان به تیغ ذوالفقارم بریدید! قلعه گیر و خندق گذار و معجزه سازم کردید! شاه مردان و شیرخدا گفتید! از زمینم به چهارم آسمان بردید! به خدایی رساندید! پدر خاک و خون خدا خواندید! در شهر علمم خواندید و از آن به درون نرفتید! شما با من چه کردید؟
– وای بر آن که برده کند، و آن که بردگی خواهد! وای برآن که نام و خون کسی را نان و آب خود کند! شما با من چه کردید؟ سوگند خوردید به فرق شکافته ی من برای رواج سکه های قلبتان! به ذوالفقار خون چکان برای کشتن روح زندگی! و اشک ریختید بر مظلومیت من تا ساده دلان را کیسه تهی کنید!
– ای طبلی از شکم ساخته، قناعت به دیگران آموختی تا خود شکم بینباری! ای رگ گردن برآورده، گردن زدن آیین کردی، که گردنت نزنند! ای بالانشین، که حیا افکندی، دور نیست که افکنده شوی! و ای ستم بر، که در مظلومیت خویش پنهانی، تا کی ثنای ستمگر؟ و تو ای سوار بر رهوار تو بر سینه و سر زدی اگر کسی می دید، تا رکابت گیرند؛ و چون بر زین نشستی بر پیادگان خندیدی! ای زاده ی دروغ و بالیده در ریا، به شمار بارهایی که به نامم سوگند خوردی برای فریفتن خویش و دیگری و من و خدا، به همان شمار که دانستم و به رویت نیاوردم، شرمی از فردا کن که آینه روبرویت گیرند. ذوالفقار اینست، نه تیغ دو دم!
– آنها که خود را به من می بندند، کاش آزادم کنند از این بند! آنها که سوار بر مرکب روح ساده دلانند! آنها که لاف جنگ می زنند با دشمنان خیالی در دیارات خیال؛ و هرگز نجنگیدند با دشمن راستین که در نهاد خویش می پرورند برای جنگ با حقیقت!
– شما با من چه کردید؟ ای شما که دوستداران منید! من کجا هستم؟ برصحنه ی شما حقیقت من کجاست؟ حذفم می کنید به خاطر نیکی هایم. و با من، نیکی را حذف می کنید. آری نیکی بر صحنه ی شما مرده! و اگر قاتل نیکمردی بودم، با سربلندی نشان می دادید! شما که دوستداران منید با من چنین کنید، دشمنانم چه باید بکنند؟
«کارنامه بندار بیدخش» بهرام بیضایی
اینست سرانجام آن کس که گفت نه!
هرچند اخترشماری نیکوست؛ یا رایزنی ارجمند بر سر هر انجمن!
هرکجایید میخ بردارید و بر خشت خام بنویسید: من – جم نیکچهر – دوست مردمان نیک، و دوست چارپایان خانگی، و دوست گیاهان سودمند – من که جم ام – به چاره خردتیزبین، دشمنی را شناختم که از چشم پنهان بود گرچه همواره پیش دو چشم خود داشتمش!
بنویس: از بی دانشان باکی نیست که خود چاره خویشند. نه ـ ما را در دانش، ژرف باید نگریست تا در آن چه سود است و برای که؟ دانشی که ما را به فرمان نیست بودن چرا؟ و چه زیانش بیش، آن گه که در چنگ دشمن باشد! و کیست ناخجسته تر از آن که تواند دانش یکسان به ما و دشمن ما داد؟ نوشتی دبیرک؟ ـ
هاه، یادم آمد این دانش از که آموختی!
برخی از آثار بهرام بیضایی
۱.وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۷)
۲.قالی سخنگو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۸۵)
۳.زمانه (حمیدرضا صلاحمند) [تدوینگر] (۱۳۸۱)
۴.گفتگو با باد (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس-تدوینگر] (۱۳۷۷)
۵.سگ کشی (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سرمایه گذار-طراح عنوان بندی] (۱۳۸۰)
۶.نقشی بر آب (حمیدرضا صلاحمند) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۷۶)
۷.فصل پنجم (رفیع پیتز) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۵)
۸.بازیهای پنهان (کریم هاتفی نیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
۹.برج مینو (ابراهیم حاتمی کیا) [تدوینگر] (۱۳۷۴)
۱۰.روز واقعه (شهرام اسدی) [فیلمنامه نویس] (۱۳۷۳)
۱۱.مسافران (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۷۰)
۱۲.شاید وقتی دیگر… (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-سازنده آنونس] (۱۳۶۶)
۱۳.باشو غریبه کوچک (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۶۴)
۱۴.دونده (امیر نادری) [تدوینگر] (۱۳۶۳)
۱۵.مرگ یزدگرد (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-تهیه کننده] (۱۳۶۰)
۱۶.خط قرمز (مسعود کیمیایی) [داستان نویس] (۱۳۶۰)
۱۷.بچههای جنوب؛جستجوی دو (امیر نادری) -[فیلم نیمه بلند]- [تدوینگر] (۱۳۶۰)
۱۸.سلندر ( واروژ کریم مسیحی) -فیلم کوتاه- [تدوینگر] (۱۳۵۹)
۱۹.چریکه تارا (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-طراح صحنه و لباس-تهیه کننده] (۱۳۵۷)
۲۰.کلاغ (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۵)
۲۱.غریبه و مه (بهرام بیضایی) [تدوینگر-کارگردان-فیلمنامه نویس-] (۱۳۵۲)
۲۲.سفر (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۱)
۲۳.رگبار (بهرام بیضایی) [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۵۰)
۲۴.عمو سبیلو (بهرام بیضایی) -فیلم کوتاه- [کارگردان-فیلمنامه نویس] (۱۳۴۹)
اجراهای تئاتر بهرام بیضایی
۱.ضیافت و میراث -(۱۳۴۶)
۲.سلطان مار-(۱۳۴۸)
۳.مرگ یزدگرد-(۱۳۵۸)
۴.کارنامه بنداربیدخش-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
۵.بانو آئویی-(۱۳۷۶و۱۳۷۷)
۶.شب هزارو یکم-(۱۳۸۲)
۷.مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-(۱۳۸۴)
۸.افرا یا روز میگذرد-(۱۳۸۶)
نمایشنامه های بهرام بیضایی
مترسکها در شب -۱۳۴۱
سه نمایشنامهٔ عروسکی
عروسکها-۱۳۴۱
غروب در دیاری غریب-۱۳۴۱
قصهٔ ماه پنهان-۱۳۴۲
پهلوان اکبر میمیرد-۱۳۴۲
هشتمین سفر سندباد-۱۳۴۳
دنیای مطبوعاتی آقای اسراری-۱۳۴۵
سلطان مار-۱۳۴۵
میراث و ضیافت-۱۳۴۶
چهار صندوق-۱۳۴۶
ساحل نجات-۱۳۴۷
در حضور باد-۱۳۴۷
دیوان بلخ-۱۳۴۷
گمشدگان-۱۳۴۸
راه طوفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی-۱۳۴۹
ندبه-۱۳۵۶
نوشتههای دیواری-۱۳۵۷
مرگ یزدگرد-۱۳۵۸
خاطرات هنرپیشهٔ نقش دوم-۱۳۶۰
فتحنامه کلات-۱۳۶۱
پردهخانه-۱۳۶۴
جنگنامه غلامان-۱۳۶۷
طربنامه-۱۳۷۳
سهراب کشی-۱۳۷۳
مجلس بساط برچیدن-۱۳۷۶
افرا یا روز میگذرد-۱۳۷۶
مجلس قربانی سنمار-۱۳۷۷
گزارش ارداویراف-۱۳۷۸
مجلس ضربت زدن-۱۳۷۹
شب هزار و یکم-۱۳۸۲
دیوان نمایش (جلد یک و دو)-۱۳۸۲
مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین-۱۳۸۳
فیلمنامه ها
عمو سیبیلو (کوتاه)-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۴۹
عیار تنها-۱۳۴۹
رگبار-۱۳۴۹(فیلم شدهٔ ۱۳۵۰)
سفر(کوتاه)-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۱)
غریبه و مه-۱۳۵۱(فیلم شدهٔ ۱۳۵۲)
حقایق درباره لیلا دختر ادریس-۱۳۵۴
چریکه تارا-۱۳۵۴(فیلم شدهٔ ۱۳۵۷)
کلاغ-۱۳۵۵(فیلم شدهٔ ۱۳۵۵)
چشم انداز-۱۳۵۵(بازنویسی-۱۳۷۵)
آهو٬ سلندر٬ طلحک و دیگران-۱۳۴۹
قصههای میر کفن پوش-۱۳۵۸
شب سمور -۱۳۵۹
اشغال-۱۳۵۹
آینههای روبرو-۱۳۵۹
روز واقعه -۱۳۶۱
داستان باور نکردنی-۱۳۶۱
زمین-۱۳۶۱
عیار نامه-۱۳۶۳
پرونده قدیمی پیر آباد-۱۳۶۳
کفشهای مبارک-۱۳۶۳
تاریخ سری سلطان در آبسکون-۱۳۶۳
باشو غریبه کوچک-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۴)
قلعه کولاک -۱۳۶۴
وقت دیگر شاید-۱۳۶۴(فیلم شدهٔ ۱۳۶۶ با نام شاید وقتی دیگر)
طومار شیخ شرزین -۱۳۶۵
گیل گمش -۱۳۶۵
دیباچه نوین شاهنامه -۱۳۶۵
پرده نئی-۱۳۶۵
آقای لیر-۱۳۶۷
برگی گمشده از اوراق هویت یک هموطن آینده-۱۳۶۷
سفر به شب-۱۳۶۸
مسافران-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۰)
فیلم در فیلم-۱۳۶۹
چه کسی رییس را کشت؟-۱۳۷۱
سگ کشی-۱۳۶۸(فیلم شدهٔ ۱۳۷۹)
یوانا یا نامهای به هیچکس -۱۳۷۱
گبر گور یا گفتگو با خاک(کوتاه)-۱۳۷۲
سیاوش خوانی(فیلمنامه/نمایشنامه)-۱۳۷۲
آوازهای ننه آرسو-۱۳۷۳
حورا در آینه-۱۳۷۴
مقصد-۱۳۷۵
اعتراض-۱۳۷۵
گفتگو با باد(کوتاه)-۱۳۷۷
گفتگو با آب(کوتاه)-۱۳۷۸
گفتگو با آتش(کوتاه)-۱۳۷۸
ایستگاه سلجوق-۱۳۷۹
اتفاق خودش نمیافتد-۱۳۸۱
سند-۱۳۸۳
ماهی-۱۳۸۳
لبه پرتگاه-۱۳۸۵
وقتی همه خوابیم-۱۳۸۶
روایت ها
سه برخوانی:
اژدهاک-۱۳۳۶و۱۳۴۰
آرش-۱۳۳۷و۱۳۴۲
کارنامه بندار بیدخش-۱۳۳۸و۱۳۷۴
حقیقت و مرد دانا-۱۳۴۹
پژوهش ها
نمایش در ژاپن -۱۳۴۳
نمایش در ایران-۱۳۴۴
نمایش در چین-۱۳۴۸
نمایش در هند-۱۳۵۰
ریشه یابی درخت کهن-۱۳۸۲
هزار افسان کجاست؟-۱۳۸۴
جوایز
۱.نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (مسافران) (۱۳۷۰)
۲.برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران (مسافران) (۱۳۷۰)
۳.نامزد سیمرغ بلورین بهترین تدوین (مسافران) (۱۳۷۰)
۴.برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۵.نامزد تندیس زرین بهترین فیلمنامه در جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۶.نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۷.نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم (سگ کشی) (۱۳۷۹)
۸.برنده تندیس زرین بهترین کارگردانی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۹.نامزد تندیس زرین بهترین فیلم جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۰.نامزد تندیس زرین فیلم منتخب انجمن نویسندگان و منتقدان (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۱.نامزد تندیس زرین بهترین تدوین جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۲.نامزد لوح زرین بهترین تدوین جشنواره فیلم فجر (شاید وقتی دیگر…) (۱۳۶۶)
۱۳.نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه (روز واقعه) (۱۳۷۳)
۱۴.کاندید تندیس زرین بهترین عنوانبندی جشن خانه سینما (سگ کشی) (۱۳۸۰)
۱۵.برنده مجسمه سپاس بهترین فیلمنامه (رگبار) [ دوره ۵ جشنواره سپاس (مسابقه)] (۱۳۵۱)
۱۶.برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین برای فیلم وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)
۱۷.نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (وقتی همه خوابیم) (۱۳۸۷)
بیشتر بخوانید:
درباره علی حاتمی؛ شاعر سینمای ایران