به گزارش پلاتو هنر، در «بولتن سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» مقاله ای از Filmsite.org و NFI.edu به ترجمه و گردآوری مریم ابوالحسنی پیرامون بررسی و راهنمای ژانر کمدی آمده است.
در «فصلنامه سینمایی فارابی؛ شماره ۳» مقاله ای از وس گرینگ با ترجمه بابک تبرایی پیرامون دلایلی برای پیگیری ژانر آمده است.
در ادامه این مقاله با عنوان «هفت دلیل برای پیگیری مطالعه ژانر» از وس گرینگ را با ترجمه بابک تبرایی می خوانیم.
هفت دلیل کلیدی برای پیگیری مطالعە ژانر وجود دارد؛
اولین و محکمترینشان در دل آموزش همە علوم انسانی است: به دست دادن نمای کلی نظاممندی از شاهکارهای بشر و درعین حال ارائه بصیرت شخصی به افراد.
دوم آنکه همچون هر رویکرد کلی دیگری به هنرها، مطالعە ژانر به نظم دادن به شمار رو به رشد فیلمها کمک میکند، زیرا آنها را به گروههای کوچکتر و قابل کنترلتری طبقهبندی مینماید.
سوم اینکه مطالعە ژانر به مثابە پیامد طبیعی چیزی عمل میکند که منتقد ادبی سرشناس قرن نوزدهم، متیو آرنولد، آن را روش «معیار» مینامید. یعنی تولید راهنمایی برای آنچه خواننده/بیننده میتواند از یک اثر خاص، یا در اینجا ژانر، توقع داشته باشد.
چهارم اینکه چون حتی فیلمهای نمونە بارز یک ژانر به ندرت همە آنچه دربارە یک گونە سینمایی وجود دارد را در خودشان دارند، مطالعە ژانر هم به تنهایی به درک بهتر عناصر مهم یک فیلم کمک میکند و هم، دیگر جهات امکانپذیری که آن فیلم میتوانست به خودش بگیرد را بررسی مینماید.
پنجم اینکه مطالعە ژانر شخص را از تحولات فرهنگی که دائما و در مقیاس وسیع در دنیا رخ میدهند، مطلع نگه میدارد. درواقع تحلیل ژانر غالبا در سطحی متناقض عمل میکند. از یک سو شدیدا قالبی است و از سوی دیگر باید آنقدر انعطافپذیر باشد که تحولات جاری و موثر بر همە ژانرها را هم دربر بگیرد.
ششم اینکه به پشتوانە وارشو و ایجی، و نیز آندره بازن و پیروان او، نقد ژانر به مطالعە فرهنگ عامهپسند اعتباری بخشیده است. این امر موجب افزایش اهمیت سینمای استودیویی هالیوود شده است. در حالی که سابقا فرآوردههای ژانری هالیوود اغلب چون حلقههای قابل تعویضی از محصولات سرگرمکننده صرف تلقی میشد.
هفتم اینکه نقد ژانر امروزه نقش پلی را میان سینمای عامه پسند غالب و سینمای هنری ایفا میکند، که این دومی احتمالا بیش از هر چیز یادآور فیلمساز سوئدی، اینگمار برگمان است که فیلمهای دهه ۵۰ او به ایجاد تقاضایی برای این آثار شخصی شدهتر کمک شایانی کرد.
در ادامه مقاله پیرامون بررسی و راهنمای ژانر کمدی را با هم می خوانیم.
یکی از قدیمیترین و پرطرفدارترین ژانرهای تاریخ سینما، کمدی است که به گونهای طراحی شده که با شوخی و اغراقآمیز کردن شرایط، روابط، شخصیتها، کنش یا زبان، مخاطبان را بخنداند و سرگرمشان کند. کمدیها، نقصها، ضعفها و ناکامیهای زندگی را مشاهده میکنند و راه فراری از زندگی روزانه، هرچند آنی و زودگذر، میسازند. کمدیها اغلب پایان خوشی دارند (به استثنای کمدی سیاه) با این حال، شوخیها میتوانند جنبۀ جدی یا بدبینانهای داشته باشند.
انواع کمدی
کمدی اسلپ استیک یا بزن بکوب: این زیرژانر، کمدیای بدوی و جهانی است که با حرکات آشکار، پرخاشگرانه، فیزیکی و بصری شامل خشونتهای بدون درد و بیگزند، شوخیهای خرکی و شوخیهای عامیانۀ بصری همراه است (مثل پرت کردن شیرینی پای به صورت، خانههای در حال فروریختن، از دست دادن شلوار یا دامن، تصادف ماشینهای در حال فرار، تعقیب و گریز و غیره). اسلپ استیکها اغلب به زمانبندی و توانایی اجرای دقیق و حساس نیاز دارند.
سابقۀ کمدی بزن بکوب به پیش از سینما، در نمایشهای صحنهای و کمدیهای وودویل (نوعی از نمایشهای چندگانۀ سرگرم کننده) برمیگردد و در طی سالها رشد کرده است.
اصطلاح اسلپ استیک (slapstick ) از چوبدستیهایی (stick ) که دلقکها از آنها برای زدن (slap ) همدیگر استفاده میکردند، تا باعث تشویق تماشاگران شوند، میآید.
اولین کسی که باعث میشود مردم با این زیرژانر ارتباط برقرار کنند، چارلی چاپلین _ یکی از پیشگامان دورۀ صامت سینما _ است. این زیرژانر در دورۀ فیلمهای صامت اولیه غالب بود؛ چون این فیلمها به مکالمۀ چندانی نیاز نداشتند، در نتیجه در دورۀ صامت برای اثرگذاری، نیاز به صدا نداشتند و بین مخاطبان غیرانگلیسی نیز محبوب بودند.
از نمونههای مطرح این زیرژانر میتوان به فیلمهای لورل و هاردی، ابوت و کاستلو، دبلیو. سی. فیلدز، سه کله پوک، ایمنی آخر از همه! اثر هارولد لوید و فیلمهای کوتاه مک سنت در دورۀ صامت اشاره کرد. اسلپ استیکها همچنان با نمونههای مدرنی مثل ماسک و دروغگو دروغگوی جیم کری پرطرفدارند.
بررسی و راهنمای ژانر کمدی
دِد پن یا شوخی خشک (Deadpan ): این شکل از کمدی، در چهرههای بدون احساس تعریف میشود که بهترین نمونه اش، باستر کیتون ملقب به صورت سنگی سینماست.
کمدی رومانتیک: این زیرژانر به مشکلات فردی که در موقعیتهای فکاهی دنبال رابطۀ جدیدی است، میپردازد. طنز این فیلمها لفظی و موقعیتمحور است. از شناختهشدهترین نمونههای این زیرژانر میتوان به داستان فیلادلفیا با بازی کاترین هپبورن و چگونه مردی را در 10روز از دست بدهیم با بازی کیت هادسون و متیو مک کانهی اشاره کرد.
اسکروبال (Screwball ): کمدی اسکروبال که در دهۀ 1930و 1940 پرطرفدار بود، از زیرژانرهای کمدی رومانتیک است و روی مبارزه ای که در آن هر دو پروتاگونیست در تلاشند تا دیگری را گول بزنند و از او سبقت بگیرند، تمرکز دارد.
اسکروبال ترکیبی است از اسلپ استیک و دیالوگ های کنایه دار؛ و دربارۀ تجدید فراش است. مرد من گادفری و حقیقت تلخ، مثال هایی از فیلم های کمدی اسکروبال هستند.
کمدی سیاه یا کمدی تلخ: این کمدیها، داستانهای تلخ، نیشدار، طنزآمیز یا کنایهداری هستند که با پرداختن به تمهای جنگ، مرگ، بیماری و غیره، به ما کمک میکنند تا چشمانمان را به موضوعات جدی، بدبینانه و تلخی که در غیر این صورت نادیده میگرفتیم، باز کنیم. این ژانر در دهههای 1940 و 1950 بعد از جنگ جهانی دوم، محبوب شد و به مردم کمک کرد تا راحتتر از عهدەه مشکلات بربیایند. از بزرگترین کمدیهای سیاهی که تا به حال ساخته شده، ساتیر کلاسیک استنلی کوبریک دربارۀ جنگ سرد به نام دکتر استرنجلاو یا چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم (1946) است که جنون نهادهای سیاسی و نظامی را به سخره میگیرد.
پارودی: این زیرژانر، یک کار به خصوص را تقلید و مسخره میکند. فیلمسازان پارودی فرض میکنند که مخاطبان متوجه کلیشهها میشوند و براین اساس قواعد مرسوم در آن کارها را در ذهنشان تغییر میدهند. این نوع از فیلمها در دهههای 1970 و 1980 پرطرفدار شدند. فیلم چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟ مثالی برای این زیرژانر است.
اسپوف (Spoof ): نوعی ساتیر است که ژانرهای دیگر را به سخره می گیرد و بخش خاصی از هنر، سرگرمی یا مجموعه ای از فیلم ها را هدف قرار می دهد.
ساتیر: ساتیرها، طبیعت انسان، گناهها و دیگر مفاهیم را که شاید ارتباطی با اثر هنری خاصی نداشته باشند، استهزاء میکنند؛ مثلا یدیوکراسی.
سیتکام: نوعی از کمدی است که در آن گروهی از انسانها موقعیتهای طنز و سوءتفاهمهایی را تجربه میکنند؛ مثل ساینفلد.
بررسی و راهنمای ژانر کمدی
کمدی اولیه
کمدی را میتوان قدیمیترین ژانر فیلم (و یکی از پرحاصلترین و پرطرفدارترینها) دانست. کمدی برای اوایل دوران صامت، ژانر ایدهآلی بود؛ از آن جا که بیشتر وابسته به کنشهای بصری و شوخیهای فیزیکی بود تا صدا. اسلپ استیک، یکی از قدیمیترین شکلهای کمدی است که از شوخیهای دستی، تصادفات، هنرنمایی آکروباتیک مرگبار، خیس آب شدن یا صحنههای تعقیب و گریز دیوانهوار همراه قطارها و ماشینها، برای ساختن موقعیتهای مضحک استفاده میکند. پیشگامان روزهای اول سینمای صامت و فیلمسازی، برادران لومیر، فیلم کمدی کوتاهی به نام «آبیار آبیاری میشود» را نیز در اولین اکران عمومیشان در 1895 نمایش دادند. موضوع قابل پیشبینی این فیلم، مردی با شلنگ آبیاری است که توسط کودک دغلبازی فریب میخورد و خیس میشود.
استودیو کی استون
کمدی آمریکایی در نهایت در سال 1912 پدیدار شد. اولین هنرپیشههای کمدی، در ابتدا با اجرا در سیرکها،در قالبهای کمدی بورلسک، وودویلیا پانتومیم تربیت میشدند. فیلمساز نوآور و کارآفرینی چون مک سنت، که “سلطان کمدی” و “استاد کمدی اسلپ استیک” لقب گرفته بود، کمپانی (و استودیو) کی استون را در سال 1912 تأسیس کرد و طولی نکشید که این استودیو پیشتاز تولید اسلپ استیک و شخصیتهای کمدی شد.
ویژگی اصلی کارهای مک سنت، کمدی خلاقانه، بصری و فیالبداههای بود که در فیلمهای صامت کوتاه با سرعت بالا نمایش داده میشد. اکشن فیلم های او به دلیل استفادۀ او از تکنیک های فیلمبرداری، آشفته و دیوانه وار است؛ او با سرعت پایین تصویربرداری می کرد و سپس فریم ها را در پروژکتور با شتاب بیشتر پخش میکرد. او اجراکنندگان وودویل، برلسک و سیرک را برای بازی در فیلمهایش انتخاب میکرد. آنهایی که ظاهر اغراق شده و عجیب و غریبی داشتند، برای اضافه کردن چاشنی تخیل، انتخاب میشدند. از مشهورترین آثاروی، پلیسهای کی استون، دربارۀ پلیسهای بیعرضهای است که در آن پایها و آجرها در حال پروازند، ماشینها منحرف میشوند، مردم آویزانند و… .
بررسی و راهنمای ژانر کمدی
کمدینهای دورۀ صامت
چارلی چاپلین
چارلی چاپلین، بازیگر فیلمهای صامت، در سال 1913 توسط کی استون استخدام شد و به یکی از مهمترین کشفهای این سنت بدل شد. در سال 1914 چاپلین 36 فیلم کوتاه برای مک سنت ساخت. اولین فیلم او، کمدی کوتاهی برای کی استون بود، به نام امرار معاش که در آن چارلی چاپلین نقش یک کلاهبردار بیکار به نام ادگار انگلیسی (با کلاه و سبیل) را بازی میکند. و این یکی از معدود فیلمهای چاپلین بود که در آن نقش یک شخصیت ولگرد را نداشت.
مخمصۀ عجیب میبل (1914) فیلمی بود که در آن نشان اختصاصی چاپلین یعنی شخصیت ولگرد نامیرا، متولد و ساخته شد. با اینکه «ولگرد» نام نگرفته بود، ولی چاپلین شلوار گل و گشاد، کفش های بزرگ، عصای راه رفتن، کت تنگ، کلاه لبه دار کوچک و راه رفتن مخصوص خودش را داشت. در همان سال، چاپلین نقش حقهباز دیگری را در اولین فیلم بلند مک سنت، عشق جریحهدار شدەه تیلی، بازی کرد. این اثر، اولین فیلم کمدی بلند سینما بود و همچنین بهعنوان آخرین فیلم بلندی که چاپلین بدون کارگردانی کردن یا نوشتن در آن حضور داشت، شایان ذکر است.
در 1915 چاپلین برای استودیوی فیلم اسنای (در شیکاگو)، به عنوان نویسنده / کارگردان و ستاره 15 فیلم در طول سال ساخت. اولین شاهکار او در نقش ولگرد و ششمین فیلم او برای اسنای، ولگرد کوچولو بود که سندی بر رشد شخصیت و هویت آن نقش (با اسلپ استیک کمتر و عواطف بیشتر) محسوب میشد. او سپس از سال 1916 تا 1917 برای کمپانی فیلمسازی میوچوال که استودیوی «Lone Star» را انحصارا به فیلمهای چارلی چاپلین اختصاص داده بودند، کلاسیکهایی ازجمله بازرس فروشگاه، خانه به دوش، سمساری، سرسره بازی، ایزی استریت، درمان و مهاجر را ساخت.
چاپلین یکی از شاهکارهایش، با نام پسربچه، را در سال 1921برای استودیوی فیلمسازی فرستنشنال ساخت. او در اوایل 1923 شروع به پخش فیلمهایش از طریق استودیوی فیلم خودش، یعنی یونایتد آرتیستس، کرد. برای توصیف استعداد او در فیلمهای صامت (با اینکه دورۀ صامت رو به اتمام بود و صدا وارد سینما شده بود) میتوان فیلمهای جویندگان طلا، روشناییهای شهر و عصر جدید را مثال زد. او در مقابل ورود مکالمه به فیلمهایش تا سال 1940 که دیکتاتور بزرگ، اولین فیلم ناطقش را ساخت، مقاومت کرد. از دیگر فیلمهای ناطق او میتوان به روشناییهای صحنه که در آن با باستر کیتون همبازی شده بود، اشاره کرد.
بررسی و راهنمای ژانر کمدی
باستر کیتون
یکی از بزرگترین کمدینهای دوران اولیۀ کمدی، باستر کیتون بود که برای شیرینکاریهای آکروباتیک، کنشهای فیزیکی و “صورت سنگی” بیاحساس و بدون لبخندش شناخته شده بود. او در سال 1917 در سن 21 سالگی، حرفۀ فیلمسازی را با بازی کردن نقش مکمل در فیلم شاگرد قصاب آغاز کرد. سپس او کمپانی فیلمسازی خودش را شروع کرد و از 1920 تا 1923 بازیگر واحد تولیدی خودش در فیلمهای کوتاه شد. چند سال بعد، او در چند فیلم بلند صامت نقشآفرینی کرد که از بهترینهای آنها میتوان به مهماننوازی ما، شرلوک جوان، به غرب برو، هفت شانس و بتلینگ باتلر اشاره کرد. تحسینشدهترین فیلم بلند او، جنرال (1927) است و به دنبال آن کالج و استیمبوت بیل جونیور را ساخت.
هارولد لوید
هارولد لوید سومین نابغه یا استاد کمدی صامت – بعد از چاپلین و کیتون – محسوب میشود. لوید نیز سالهای اول حرفهاش را با مکسنت گذراند و با شیرینکاریهای واقعگرایانه و بیپروایانه و شخصیت عینکی، مرتب، ساده و خوشذاتش، شناخته شد. هویت او بیشتر با شخصیت پسر همسایه (که معمولا اسمش هارولد است) و نشان تجاریاش یعنی عینک قابشاخی، تعریف میشود. به یادماندنیترین فیلم او، ایمنی آخر از همه، بالا رفتن خطرناک و مشهور او از یک آسمان خراش را نشان میدهد که در نهایت به آویزان شدن او از یک ساعت عظیم ختم میشود. لوید در طول 34 سال فعالیتش، بیش از 200 فیلم کمدی ساخت.
بیشتر بخوانید: