به گزارش پلاتو هنر، اکسپرسیونیسم را میتوان یکی از جنبشها و جدالهای ضد سمبولیسم و امپرسیونیسم دانست که در اوایل قرن بیستم آرام آرام در بین هنرمندان جایگاه خود را پیدا کرد.
این جنبش که در ابتدا در آلمان و در میان کلامات و داستانهای ادبی شروع به شکلگیری کرده بود با هدف نمایش احساسات و هیجانهای درونی انسان همچون ترس، عشق، نفرت و اضطراب رفته رفته در میان رنگ و خطوط نقاشان و هنرمندان بصری جایگاه خود را پیدا کرد و از طریق آن هنرمند میتوانست برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کج و معوج و خطوط زمخت بهره میگیرد.
«جیغ/1893» اثر ادوارد مونک
«اکسپرسیونیسم» نوعی اغراق در رنگها و شکلها است، شیوهای عاری از طبیعتگرایی که میخواست حالات عاطفی را هرچه روشنتر و صریحتر بیان کند.
دوره شکلگیری این مکتب به سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بازمیگردد ولی در کل این شیوه از گذشتههای دور با هنرهای تجسمی همراه بوده و در دورههای گوناگون به گونههایی متفاوت نمود یافتهاست.
زمینههای شکلگیری
عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه اول سده بیستم بنای کارشان را بر بازنمایی حالات تند عاطفی و عصیانگری علیه قوانین ستمگرانه حکومتها، مقررات غیرانسانی کارخانهها و عفونتزدگی شهرها و اجتماعات انسانی نهاده بودند.
«شب پرستاره» وینسنت ونگوگ
اکسپرسیونیسم در زمینههای مختلف گسترده شده و تبلور آن را در هنر، ادبیات، موسیقی، تئاتر و معماری میتوانید مشاهده کنید اما وقتی ما از هنر اکسپرسیونیسم صحبت میکنیم، تمایل داریم یا در مورد گرایش هنری که به عنوان واکنش به امپرسیونیسم در فرانسه به وجود آمد فکر کنیم یا در مورد جنبشی که در اوایل قرن بیستم در آلمان و اتریش ظهور کرد.
«مروری بر پرترهٔ پاپ اینوسنت دهم ولاسکس» اثر فرانسیس بیکن
هنرمندان اکسپرسیونیسم
ریشه اکسپرسیونیسم را میتوانید در آثار هنرمندانی همچون وینسنت ون گوگ، ادوارد مونک و جیمز اِنسور مشاهده کنید که هر یک از آنها در دوره ۱۸۸۵-۱۹۰۰ یک سبک نقاشی بسیار شخصی را ایجاد کردند. این هنرمندان با استفاده از رنگ و نقش، به بیان موضوعات دراماتیک و مملو از احساسات، انتقال ویژگیهای ترس، وحشت، یا صرفاً تجلیل از طبیعت و یا موضوعات توهم آور استفاده کردند.
در سال ۱۹۰۵، موج دوم و اصلی اکسپرسیونیسم به راه افتاد. در آن زمان گروهی از هنرمندان آلمانی از جمله ارنست لودویگ کرشنر یک انجمن به نام پُل را احداث کردند. این گروه شامل اریش هکل، کارل اشمیت روتلاف و فریتس بلیل بود. این نقاشان علیه آنچه طبیعیگرایی سطحی امپرسیونیسم آکادمیک میدانستند قیام کردند. آنها میخواستند هنر آلمان را با نشاط معنوی که احساس میکردند فاقد آن است، تجدید کنند و سعی کردند این کار را از طریق یک بیان اساسی، بسیار شخصی و خودجوش انجام دهند.
«بانویی با ژاکت سبز» اثر آگوست ماکه
برخی دیگر از هنرمندان آلمانی نیز به سرعت به اعضای اصلی پل ملحق شدند که از جمله آنها میتوان به امیل نولده، ماکس پچشتاین و واوتو مولر اشاره کرد.
اکسپرسیونیستها تحت تأثیر پیشینیان خود در دهه ۱۸۹۰ قرار گرفتند و همچنین به منبت کاری های چوبی آفریقایی و آثار هنرمندان قرون وسطایی و رنسانس اروپای شمالی مانند آلبرشت دورر، ماتیاس گرنوالد و آلبرخت آلتدورفر علاقه مند بودند. آنها همچنین از نئو امپرسیونیسم، فوویسم و دیگر جنبشهای اخیر آگاه بودند.
نقاشی اکسپرسیونیسم ناامیدی، اضطراب، انزجار، نارضایتی، خشونت و به طور کلی نوعی احساس وحشتناک در پاسخ به زشتی، ابتذال محض و تناقضاتی که در زندگی مدرن تشخیص داده شده را بیان میکند.
بیشتر بخوانید: