اقتصاد تئاتر و تاثیر احیای آن در تئاتر امروز ایران

به گزارش پلاتو هنر، اگر ما به تئاتر و هنرهای نمایشی عنوان یک محصول فرهنگی ببخشیم، قاعدتا این محصول نیز مثل هر کالای دیگری باید قابلیت مصرف شدن هم داشته باشد. مادامی که ما برای عرضه و تقاضای هر محصولی توازن بین درآمد و هزینه‌ها را نیز در نظر می‌گیریم، باید در حین پرداختن به یک محصول فرهنگی‌ چون تئاتر نیز این قبیل فاکتورها را مورد بررسی قرار دهیم، چرا که تئاتر مانند هر محصول دیگری از سه عنصر اقتصادی تولید(تمرین)، توزیع(اجرا) و مصرف(بیننده) تبعیت و بخشی از نیازهای انسانی ما را نیز تامین می‌کند.

در این گزارش، به کمک مقاله «اقتصاد تئاتر» به قلم حمیدرضا افشار و همچنین جمع‌آوری و تدوین چند مقاله دیگر به یکی از مسائل کلیدی هنرمندان نمایشی یعنی رابطه بین تولید و اقتصاد تئاتر می‌پردازیم.

متاسفانه علی‌رغم تمایل دولت‌ برای توسعه تئاتر به عنوان یک کالای درخور و مهم بین مصرف‌کنندگان و افزایش بازدهی آن، تئاتر سالانه سهم اندکی از تخصیص بودجه فرهنگی را در بر می‌گیرد. نهادهای فرهنگی کشور که هر یک به عنوان نهادهای خدماتی ما محسوب می‌شوند، جزو رکن‌های اصلی کشور هستند و اگر تولید یا فعالیتی نداشته باشد، دیگر ارگان‌ها و نهادهای ما نیز از حرکت باز می‌ماند. فرهنگ هر کشوری که دست به دست از هزاران سال پیش به دست نسل امروز رسیده است می‌تواند چگونگی زندگی کردن را به افراد بیاموزد، اندیشه‌ها و رفتارها را جهت بدهد و روابط میان افراد، طبقات و اقشار گوناگون جامعه را تنظیم کند. بنابرین این فضای فرهنگی همیشه در اجتماع ما را احاطه کرده و تلاش برای گریز از اهمیت آن کاری بیهوده است.

عملکرد و فرایند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در کنار دیگر محصولات و مایحتاج مردم پس از جنگ جهانی دوم تاکنون توجه بسیاری از اقشار و اقتصاددانان را  به خود جلب کرده است که کتاب «تئاتر و تناقض اقتصادی» ویلیام باون را می‌توان نقطه آغازین این مسئله در نظر گرفت. معنای اقتصاد فرهنگ نوعی از اقتصاد است که بنیان‌های ساختاری فرهنگی را شکل می‌دهد. اقتصاد فرهنگ می‌باید عملکردی روشن از فرایند تولید، توزیع و مصرف محصولات فرهنگی باشد تا به کمک آن اصول‌نامه‌ای برای راهنمای دولت‌ها و حمایت آن‌ها از بخش فرهنگ و تئاتر تنظیم شود.

 تئاتر به عنوان یکی از مولفه‌های اصلی و بی‌رقیب رشد و تربیت یک جامعه از نظر تفکر، نگرش و انسجام جمعی و سیاسی، می‌تواند یکی از اهداف دراز مدت برنامه توسعه فرهنگی باشد و تمرکز روی حل مشکلات آن نه تنها باید بر عهده دولت مردان، بلکه جامعه هنری و حتی مردمی نیز قرار گیرد تا که تئاتر بتواند به اهداف و رسالت فرهنگ‌سازی خود دست پیدا کند.

نمایش خارشتر

از مشکلات اصلی در رشد صنعت تئاتر تفاوت بین قوانین اقتصاد تئاتر با شرایط اقتصادی حاکم بر دیگر صنایع تولیدی است. در زمان کنونی هزینه‌های احتسابی با درآمدهای اکتسابی در تئاتر کاملا متقارن از هم در حال حرکت هستند. برای بررسی یک کالا از منظر اقتصادی، باید آن را از طریق شاخصه‌هایی با قابلیت اندازه‌گیری تولید کرد. اما اندازه‌گیری یک محصول فرهنگی که در زمره خدمات قرار دارد با شیوه‌هایی مشخص در حالی که ملاک ما کیفیت یک کالای فرهنگی باشد بسیار دشوار است.

در تعیین قیمت یک محصول نمایشی شاخصه‌هایی مثل احتساب جلسات تمرین، هزینه‌های تولید دکور، تعداد اجراها، تعداد عوامل کار، حد قیمت سالن اجرایی و … در مقابل ظرفیت سالن و درصد احتمالی فروش بلیت مورد بررسی قرار می‌‎گیرد. تئاتر هنری و حرفه‌ای، محور اصلی و الهام بخش سایر بخش‌های نمایشی مثل تئاترهای متعارف، تجربی، دانجشویی، جشنواره‌ای و تجاری در ایران است. اما با این حال زوال تدریجی و بحران تولید و اجرای این بخش فعالیت و خلاقیت لازمه در آن را از بین برده است. یعنی محور معنوی و پر اهمیت تئاتر ایران روبه نابودی قرار گرفته و همین امر روی کمی و کیفی دیگر آثار و بخش‌ها نیز تاثیر گذاشته است. کیفیت یک اثر را قیمت تمام شده و حد ضرر و زیان حساب شده آن پیش از شروع مراحل تولید و همچنین مخاطب هدف و میزان تقاضای آن‌ها برای تماشای این اثر تعیین می‌کند.

البته نباید از این بحث نیز غافل شد که کاهش میزان کیفیت آثار نمایشی بر تقاضای مخاطبان نیز تاثیر مستقیم می‌گذارد و این کاهش تقاضا باعث آسیب به کل نظام اقتصادی تئاتر شده و حتی آن را به مرز ورشکستگی می‌رساند. شاید دولت و بخش خصوصی بتواند گامی در جهت کاهش تقاضا و روشن نگه داشتن چراغ صحنه داشته باشد، اما تا زمانی که کاهش کیفیت، بی‌سوادی، عدم خلاقیت و عدم مخاطب‌شناسی جامعه هنری وجود داشته باشد، ضعف تولید اثر هنری درست و اصولی نیز به قوت خود پا برجا است. زمانی که عرضه از نظر کمی و کیفی دچار اشکال شود، تقاضا پایین خواهد آمد و افت تقاضا نیز بر عرضه محصول تاثیر خواهد گذاشت.

نمایش «مرگ با طعم نسکافه»

متاسفانه بنا به دلایل مختلف، از جمله شرایط اقتصادی و مسئله تامین درآمد، ممیزی، نظارت و ارزشیابی، عدم تمایل ناشران به چاپ و … بسیاری از نمایشنامه‌نویسانی مستعدی که وظیفه فراهم کردن زیرساخت یک اثر نمایشی (نمایشنامه) را بر عهده داشتند دیگر از نوشتن دست کشیده‌اند و این امر نیز یکی دیگر از مشخصه‌های کاهش کیفیت آثار نمایشی و در راستای آن، کاهش درآمد قشر هنری است.

عدم برنامه‌ریزی و ساماندهی به مسئله نیروی انسانی نیز می‌تواند صنعت تئاتر را با معضلات گوناگونی مواجه کند. تراکم نیروی انسانی در یک بخش و کم بود آن در بخش‌های حیاتی، عدم پرداخت حقوق ثابت، درآمد ناکافی تولیدکنندگان و نبود حمایت نهادهای مرتبط با این بخش، مسئله نیروی انسانی را به معضلی جدی بدل کرده است. درآمد و عدم پرداخت دستمزد یا حقوقی مشخص باعث می‌شود که تولیدکنندگان، به خاطر کاهش هزینه‌ها نیروهای آماتور، کم تجربه و حتی دانشجوهای رشته‌های مختلف را با وعده کسب رزومه و یا دستمزدهایی به اصطلاح در حد هدیه به عنوان مهره اصلی به کار گیرند. در حالی که این قشر نوپا و تازه وارد در اصل باید مثل دیگر صنعت‌ها دوره‌ای را با سمت کارآموز و دستیار بگذرانند تا با فضا و شیوه کاری این صنعت آشنا شوند.

تامین مواردی همچون تحول مدیریت تئاتر، جذب و استخدام هنرمندان، تاسیس سالن‌های تئاتر، توجه جدی به هنرمندان و تئاتر شهرستان، شرکت در رویدادهای جهانی تئاتر، حقوق مادی و معنوی نمایشنامه‌نویسان برای تولید نمایشنامه درست و تحول فناوری و تجهیزات فنی به حل این قبیل معضلات کمک می‌کند. چرا که گله‌مندی از مدیریت‌های غلط و پایین بودن آمار مخاطبین بدون در نظر گرفتن سواد هنری و بالا بردن کیفیت آثار نمایشی هیچ مشکلی را رفع نمی‌کند.

در مبحث اقتصاد تئاتر هزینه‌های مربوط به پروسه تولید و اجرا مثل حق الزحمه نویسنده، کارگردان و بازیگران، ساخت دکور و دوخت لباس اجاره پلاتو و… جزو هزینه‌های ثابت یک پروژه محسوب می‌شود. در عین حال از لحظه شروع پروژه براورد تمامی هزینه‌های غیر قابل پیش‌بینی، مانند دستمزد عوامل اجرایی، تعمیر دکور یا اکسسوار، ایاب و ذهاب، هزینه تبلیغات و… هزینه‌های متغیر یک پروژه به حساب می‌آیند. تعیین قیمت نهایی بلیت که منبع اصلی تامین هزینه‌ها و بازگشت سرمایه است، با احتساب این دو عامل مشخص می‌شود.

فرهنگ و شیوه نگرش آن و همچین جذب مخاطبان فعال به این مقوله، جزو مسائل تربیتی یک جامعه است. همانگونه که والدین از کودکی بهداشت فردی و رفتار اجتماعی را به فرزندان خود یاد می‌دهند، تماشای تئاتر و پرداخت به هنر جزو مسائلی است که افراد هر جامعه باید از سنین کم آن را بیاموزند.

بحران‌های متداول اقتصاد، امنیت تهیه‌کننده بخش خصوصی را تهدید می‌کند. هنوز نظام مطلوب تهیه و تولید به روشنی تعریف نشده و راهکارهای مناسب خود را نیافته است. در بسیاری از کشورها موسسات و شرکت‌های بزرگ صنعتی با استفاده از معافیت‌ها و تسهیالت مالیاتی همواره به مشارکت در امور فرهنگی تشویق می‌شوند. در ایران نیز به همین شکل برای نجات صنعت تئاتر باید تولید و اجرای اثر به دست تهیه‌کنندگی بخش خصوصی شکل بگیرد. چرا که عدم برنامه‌ریزی درست در اختصاص بودجه دولتی، مخاطین تئاتر را از کیفیت آثار محروم می‌کند. از همین رو دولت باید زیرساختی را برای بخش خصوصی فراهم کند تا در فضایی امن از نظر گردش مالی و متمرکز کردن منابع مالی و اندیشه‌های اقتصادی درست به تولید آثار نمایشی کمک کنند. ‌می‌باید منابع مالی مناسب که تامین‌کننده اصلی چرخه تولید تا مرحله عرضه برای اجرا هستند، شناسایی و تشویق شوند.

نمایش «گالیله»

در بخش توزیع همیشه بیش‌ترین نقدینگی وجود دارد و همواره گردش درآمدها در اختیار گیشه است. در حالی که همواره پوشش هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری بر عهده بخش تولید است. رقابت در بخش گیشه اغلب ملاک توانایی فروش اثر است و همین امر موجب ایجاد یک مونوپولی یا انحصارطلبی می‌شود. سالن‌هایی که میزان جذب مخاطب، تولیدکننده و سرمایه‌گذار بیشتری دارد همیشه نمایش‌های پر فروش در برنامه اجرایی خود قرار می‌دهند، در حالی که سالن‌های دیگر طی این امر فروش گیشه را از دست داده، جذب سرمایه نداشته و پس از مدتی در تلاش برای ادامه مسیر خود با شکست رو به رو می‌شوند.

در صنعت فعلی تئاتر بازاری مطلق رقابتی‌ وجود ندارد. زیرا که هیچ تئاتری از لحاظ کیفی و محتوایی شبیه یک دیگر نیست و از طرف دیگر تولیدکنندگان نیز از قدرت برابری برای تثبیت قیمت‌ها را ندارند. اما می‌توان فضایی مثل سالن‌های برادوی را از نوع «انحصاری رقابتی» شمرد. در این سالن‌ها در هر فصل تعداد زیادی نمایش به سبک‌های مختلف روی صحنه می‌رود و هر شرکت امکان تعیین قیمت مجزایی دارد که در عین حال دیگر گروه‌ها حق اعتراض به قیمت گروه دیگر را ندارند. این شیوه در چند سال اخیر بیش از پیش در ایران رواج پیدا کرده، ولی به خاطر نابسامانی در مدیریت اجراها و اجراهای متعدد که نه در تمام سالن‌ها بلکه تنها در یک یا چند تالار نمایشی روی صحنه می‌رود، موجب سردرگمی تماشاگر و ترس او از خرید بلیت و تجربه تماشای یک نمایش بد می‌شود.

مخاطبان تئاتر عمدتا به دو گروه متفاوت تقسیم می‌شوند: گروه اول که خود مخاطب بالفعل تئاتر محسوب می‌شوند و برای تماشای آن وقت و هزینه می‌گذارند. گروه دوم که به دلیل مشکلات گوناگون از جمله درآمد ناکافی مجبور به انتخاب یک گزینه از بین چند ده گزینه موجود می‌شوند. در میان دسته دوم مطلوبیت آثار از اهمیت بیشتری برخوردار است. یعنی محصول در عین مقرون به صرفه بودن از لحاظ کیفی نیز برایشان قابل ستایش باشد. بین اقتصاد و فرهنگ و هنر رابطه متقابل وجود دارد. فرهنگ و هنر در جامعه ایران درسطح مطلوب قرار ندارد، تولید و مصرف تئاتر نیز به تبع این شرایط از رضایت‌مندی لازم برخوردار نیست. از طرفی مشکالت اقتصادی مصرف کننده ایرانی، باعث شده است تئاتر به منزله یک کاالی تجملی و غیرضروری انگاشته شود.

اگر به عدم ارتباط بین تولید تئاتر و اقتصاد آن توجه جدی نشود و این امر به صورت فعلی ادامه پیدا کند امکان آن هست که تئاتر ضمن کاهش تولید و افت کمی و کیفی در آینده‌ای نه چندان دور کامال متوقف شوند. برای رونق هرچه بیشتر تئاتر، باید ابعاد اقتصادی این هنر به درستی بررسی شود و روش‌های جذب سرمایه و هدایت منابع مالی مناسب که از مهم‌ترین موانع مشکالت موجود بر سر راه رونق تئاتر ایران است، مورد توجه قرار گیرد.

تئاتر ایران نه تنها می‌تواند از سرمایه‌گذاری در بخش تولید سود ببرد، بلکه چنانچه اجرای آن همراه با تبلیغات و توزیع جغرافیایی مناسب‌تر صورت گیرد منجر به افزایش تماشاگران و مخاطبان خواهد شد، به طوری که بخش‌های دیگر تئاتر نیز می‌توانند از آثار مثبت سرمایه‌گذاری و سودآوری آن به نحو مطلوب برخوردار شوند.

بیشتر بخوانید:

چگونه نقد تئاتر بنویسیم؟

https://didhonar.ir/?p=58369