حسین سینجلی: آینده تئاتر و فیلم در فضایی از تاثیرگذاری و همکاری که مدام میان این دو مدیوم نهفته است، در راستای تکامل، هر روز از یکدیگر الهام میگیرند و در نقطه تلاقی این دو هنر برخی از ماندگارترین و تأثیرگذارترین آثار هنری؛ از تراژدیهای یونان باستان تا حماسههای فراگیر سینمای مدرن خلق شده است.
با این پیشفرض غیر قابل انکار که هنر تئاتر به اندازه زیستِ نوع بشر بر زمین، قدمت دارد، ترکیب، تاثیرگذاری و تاثیرپذیریاش با هنر سینما که قدمتی تنها نزدیک به 150 سال دارد، به شکلی در رشد کمی و کیفی این دو گونه هنر تاثیرگذار بوده که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
بهعبارتی تئاتر و فیلم، با اینکه دو مدیوم متمایز از هم هستند اما هر دو تلاش میکنند با ترکیبی خیره کننده از روایت، اجرا و بیانِ هنری در کنار ابزارِ قدرتمندی به نام داستانسرایی، همواره مخاطبان خود را مجذوب کنند.
برخلاف این نظر که برخی بر آن باورند «با گسترش سینما، تئاتر به محاق رفته است»، باید گفت که اصولا بهواسطه وجود نیازهایِ دیالکتیکی این دو به یکدیگر، تئاتر و سینما نه تنها هیچوقت جایگزین آن دیگری نشدهاند بلکه در عمل با تعاملی منطقی در جهت افزایش کمی و کیفی خود نیز همواره نقش عمدهای را ایفا کردهاند.
علاوه بر این تئاتر و فیلم، در حالیکه از برخی جهات مشابه و از جهاتی نیز کاملا متفاوت با یکدیگر هستند، اما بیتردید هر دو تجربههای منحصر به فردی را برای مخاطبانشان ارائه میدهند. در واقع زمانی که از مزایای هر کدام از این دو هنر-رسانه به درستی استفاده شود، میتوان از آنها برای رفع برخی از معایب دیگری بهره جست و نتیجه گرفت تئاتر و فیلم نه تنها مقابل یا متضاد هم نیستند بلکه این دو از وجود یکدیگر نیز به شدت سود میبرند. چرا که اگر جز این بود این حد از ممزوج شدن در هم میان این دو شدنی نبود.
تئاتر همواره الهامبخش سینماست و به نظر میرسد این رابطه صمیمی و عمیق بین این دو هنر همواره ادامه پیدا کند، دیگر اینکه تعامل بین تئاتر و سینما را میتوان در خاستگاهِ فیلمسازی جستجو کرد. از ژرژ مِلیس گرفته که در فیلمهای فانتزیاش صحنههای تئاتر را با ابزارهای در حال تکامل سینما ترکیب میکرد تا فیلمهای صامت که از بهرهگیری از صحنههای تئاتر، لباسها و سبکهای بازیگری اغراقآمیز سرشار بود.
در این بین، با این نظر که وجودِ عنصر روایت و داستانسرایی یکی از اصلیترین نقطه اشتراکهای تئاتر و سینما است، پس به واسطه قدمتِ تاریخی تئاتر، کفه ترازو از لحاظ روایت به سمت تئاتر سنگینی میکند. برای اثبات این ادعا کافی است با کمی تامل آثار سینمایی متعددی که با اقتباس از نمایشنامههای مختلف ساخته شده و روی پرده رفته را مرور کرد و جستجوگر ِردِ پایِ سوفوکل، شکسپیر، مولیر، تننسی ویلیامز و… در سینما بود.
اما آنچه در ابتدا با دیدن واژه «اقتباس» به ذهن متبادر میشود سه وجه دارد؛ اقتباس وفادارانه، اقتباس نعل به نعل و اقتباس آزاد. بر اساس همین تقسیمبندی ساده، با نگاهی به تاریخ سینما میتوان تعداد زیادی فیلم یافت که به نوعی اقتباسی از یک اثر نمایشی بودند، اما در میان انبوه فیلمهای اقتباسی ساخته شده در سینما، تنها آن دسته که در کنار رعایت شاخصهای لازم برای اقتباس، روایت را در قابهایی دیدنی و دقیق به تصویر کشیدند، ماندگار شدند.
صدرنشینی شکسپیر با «مکبث»، «اتللو» و «هملت»
نمایشنامههای شکسپیر به عنوان مهمترین نمایشنامهنویس بریتانیایی از زمانی که سینما به طور جدی پا به عرصه گذاشته تا به امروز همواره برای اکثر فیلمسازان بسیار جذاب بوده و بر همین اساس طی دهههای گذشته با اقتباس از آثار این نمایشنامهنویس نامدار، فیلمهای ماندگار فراوانی روانه پردههای سینما شده است.
در بین نسخههای سینمایی ساخته شده با اقتباس از نمایشنامههای شکسپیر، مشخصا نمایشنامههای «رومئو و ژولیت»، «مکبث»، «هملت»، «اتللو» و «هنری پنجم» بیش از سایر آثار این نویسنده مورد توجه بوده است. اما میان انبوه آثاری که با اقتباس از آثار شکسپیر ساخته شدهاند، فیلم سینمایی «هملت» با بازی و کارگردانی لورنس اولیویه در سال 1949 که در 6 رشته نامزد اسکار شد و توانست 4 اسکار را دریافت کند، به تایید اهل فن یکی از وافادارانهترین و دقیقترین فیلمهای اقتباسی بر اساس این نمایشنامه شناخته میشود.
لورنس الیویه در سال 1955 به سراغ «ریچارد سوم» رفت و علاوه بر نامزدی برای دریافت جایزه بهترین بازیگر اسکار، توانست اکثر جوایز معتبر فستیوالهای جهانی مثل بفتا و فستیوال برلین را دریافت کند. سومین نقشآفرینی لورنس اولویه در فیلمهای اقتباسی هم بازی در فیلم سینمایی «اُتللو» با کارگردانی استوارت بورج در سال 1965 بود. این فیلم نیز به عنوان یک فیلم اقتباسیِ تاثیرگذار و دقیق، توانست در 10 بخش نامزد و یک جایزه اسکار را از آن خود کند.
اما یکی از پُر سروصداترین فیلمهای ساخته شده بر اساس آثار شکسپیر، «تاجر ونیزی» با کارگردانی مایکل ردفورد و نقشآفرینی ماندگار آل پاچینو در سال 2004 است. فیلمی که بواسطه حواشی که پیرامون داستان این اثر که درباره یک تاجر یهودی و بیرحمی بیش از حد او نسبت به شخصیت اصلی داستان (آنتونیو تاجر) است، برای پاچینو حاشیههای زیادی به وجود آورد.
کنت برانا هم که از او به عنوان متخصص شکسپیر در سینما یاد میشود در کارنامه هنری خود ساخت فیلمهای اقتباسی «هنری پنجم» در سال 1998، «هیاهوی بسیار برای هیچ» در سال 1993 و «مکبث» در سال 2013 را دارد.
علاوه بر این سه اثر، وقتی صحبت از شکسپیر در سینما به میان میآید نمیتوان از فیلمهای «اتللو» ساخته الیور پارکر در سال 1995 و «رومئو و ژولیت» ساخته باز لورمن در سال 1996 یادی نکرد. فیلمهایی که با رشد تکنولوژی در سینما، توانستند دو اثر اقتباسی متفاوت را روانه پردههای نقرهای کنند.
اقتباسهای مهم سینمای اروپا از آثار نمایشی
قاعدتا در زمینه اقتباس از آثار نمایشی، شکسپیر با فاصله زیادی از سایر نمایشنامهنویسان در صدر قرار دارد، اما این بدان معنی نیست که فیلمسازان سراغ سایر نمایشنامهنویسان نرفته باشند. در همین راستا در اروپا عموم تولیدات فیلمسازان این قاره در دستهبندی اقتباسهای آزاد از متون نمایشی قرار میگیرند.
اینگمار برگمن به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان تاریخ سینما فیلم سینمایی «مُهر هفتم» که از جمله نقاط عطف کارنامه هنری او محسوب میشود را بر اساس نمایشنامهای به همین نام میسازد. فیلمی که با فاصله تنها ده ماه از «توتفرنگیهای وحشی» ساخته میشود و حتی بیشتر از فیلمهای پیشین برگمان مورد استقبال منتقدان قرار میگیرد. «مهر هفتم» به عنوان برنده جایزه فستیوال کن، بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۴ نوشته شده و برگمان این فیلم را با بودجه محدود ۱۵۰ هزار دلاری تنها در ۳۵ روز میسازد.
فیلمهای «دایره» و «خسیس» از سینمای فرانسه و فیلم «طبقهی حاکم» از سینمای بریتانیا، از دیگر اقتباسهای موفق سینماگران اروپایی است. فیلم سینمایی «دایره» به کارگردانی ماکس افولس در سال 1950 با اقتباس از نمایشنامهای نوشته آرتور شنیتسلر به عنوان یک اقتباس وفادارانه در آن دهه تاثیر زیادی بر نسل موج نوی سینمای فرانسه گذاشت. فیلم سینمایی «خسیس» با نقشآفرینی لویی دو فونس، بازیگر و کمدین محبوب آن دوران سینمای فرانسه نیز که بر اساس نمایشنامهای به همین نام نوشته مولیر در سال 1980 ساخته شد، یکی دیگر از اقتباسهای موفق سینمایی اروپا محسوب میشود.
از دیگر فیلمسازان اروپایی که یکی از ماندگارترین اقتباسهای سینمایی را بر اساس یک نمایشنامه روانه پرده سینماها کرده، پیتر مداک، کارگردان مجارستانی الاصل بریتانیایی است که با ساخت فیلم سینمای «طبقه حاکم» با بازی پیتر اتول بزرگ در سال 1972، یک اثر قابل دفاع را روانه پرده سینماها کرد. «طبقه حاکم» براساس نمایشنامهای به همین نام نوشته پیتر بارنز، برای نخستین بار باز هم با بازی پیتر اوتول در سال ۱۹۶۸ روی صحنه رفت.
آمریکا، هالیوود، اقتباس
هالیوود با فاصله زیاد در ساخت فیلمهای اقتباسی پیشتاز بوده و هست. البته این به آن معنا نیست که همه فیلمهای ساخته شده موفق بودند، اما به واقع به دلیل تعدد زیاد فیلمهای ماندگاری که در هالیوود با اقتباس از نمایشنامهها ساخته شدهاند، امکان معرفی همه آنها را وجود ندارد. ولی قطعا در میان انبوه آثار اقتباسی ساخته شده، فیلمهایی هستند که بواسطه استانداردهای بالایی که در ساخت آنها بکار رفته، نمیتوان به راحتی از نام آنها گذر کرد.
وقتی صحبت از اقتباسهای سینمای آمریکا به میان میآید، نام الیا کازان احتمالا نخستین نامیست که به ذهن دوستداران سینما متبادر میشود. او در سال 1951 با ساخت فیلم «تراموایی به نام هوس» نوشته تنسی ویلیامز و نقشآفرینی مارلون براندو، توانست 4 اسکار را به خود اختصاص بدهد و این اثر خود را به یکی از مهمترین اقتباسهای سینمای آمریکا تبدیل کند.
فیلم «گلنگری گلن راس» ساخته جیمز فولی با بازی آل پاچینو و کوین اسپیسی در سال 1992 بر اساس نمایشنامه دیوید ممت ساخته شد. ممت برای این نمایشنامه برنده دو جایزه معتبر پولیتزر و بوفالوی آمریکا شد.
کنت برانا کارگردانی که به واسطه اقتباسهای موفقاش از آثار شکسپیر شناخته میشود، در یک اقتباس موفق دیگر در سال 2007 به سراغ نمایشنامه «کارگاه» نوشته بسیار موفق آنتونی شیفر، با بازی مایکل کین، جود لا و هارولد پینتر رفت. نسخه نمایشی این فیلم در سال ۱۹۷۰ در برادوی با فروشی چشمگیر مواجه شد و همین امر نظر مثبت استودیوهای فیلمسازی را به ساخت فیلمی بر اساس این متن ترغیب کرد.
فیلمهای سینمایی «مادام جولی» ساخته لیو اولمن به عنوان یک اقتباس مدرن از نمایشنامه آگوست استرینبرگ در سال 2014، «زوج عجیب» ساخته جین ساکس بر اساس نمایشنامهای از نیل سایمون در سال 1968 و فیلم «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» ساخته مایک نیکولز با نقشآفرینی الیزابت تیلور و ریچارد برتون در سال 1966 بر اساس نمایشنامهی ادوارد آلبی، از دیگر ساختههای مهم هالیوود بر اساس متون نمایشی هستند که نمیتوان آنها را ندید.
ژاپن و کره، سردمداران اقتباس در سینمای آسیا
در قاره آسیا، یکهتازی سینمای اقتباسی ژاپن و کره، این دو کشور را به سردرمداران بیچون و چرای فیلمهای اقتباسی در قاره کهن تبدیل کرده است. دو فیلم شاخص «تشییع جنازه گلهای رز» از ژاپن و «همکلاسی قدیمی» (oldboy) از کره، بیتردید از بهترین اقتباسهای آزاد تاریخ سینما هستند.
فیلم سینمایی «تشییع جنازه گلهای رز» ساخته توشیو ماتسوموتو در سال 1969 با الهام از ایدههای ادیپ شهریارِ سوفوکل، در موج نوی سینمای ژاپن به شکل قابل توجهای سروصدا کرد. شهرت این فیلم تا جایی رسید که بعدها استنلی کوبریک فیلم «پرتقال کوکی» خود را با الهام از این فیلم ساخت. در این فیلم ماتسوموتو ثابت کرد که میتوان مهمترین تراژدیهای یونان باستان را با وجهای تازه، با حفظ وفاداری به متن جلوی دوربین برد.
و نهایتا فیلم کرهای «همکلاسی قدیمی» (oldboy) ساخته پارک چانووک که در سال 2003 ساخته شد و به معنای واقعی کلمه سینمای جهان را به شدت تحت تاثیر قرار داد. بعدها اسپایک لی، نسخه آمریکایی این فیلم را با بازیگران هالیوودی مجدد جلوی دوربین برد. نکته مهم اینکه پس از ساخت این فیلم به واسطه ترجمه تحتالفظی واژه oldboy این اثر به اشتباه با نام «پیر پسر» به فارسیزبانان معرفی شد، در حالیکه نام فیلم «همکلاسی» است. پارک چانووک در این فیلم با الهام از «ادیپ در کولونوس»، «آپولون» و «هِرا» به سراغ مفاهیمی همچون انتقام، غرور، مجازات، اندوه، عشق، ترحم و گناه رفت و در قالب یک داستان بسیار تاثیرگذار اثر خود را روانه پرده سینماها کرد. تلفیق عناصر نمایشنامههای کلاسیک با ژانر معمایی این فیلم و پرداختی هنرمندانه، «همکلاسی» را به یکی از مهمترین آثار سینمای کره در زمینه ساخت فیلمهای اقتباسی تبدیل کرد.