ادراک آمیزی در موسیقی/ موسیقی را با رنگ و مزه درک کنید
به گزارش پلاتو هنر، ادراک آمیزی در موسیقی پدیدهای در مغز وجود دارد که موسیقی بلافاصله در مغز تبدیل به رنگ میشود که باید دقت کرد تا این پدیده را با آمیختگی ادراک در شعر و هنر که برای شاعران و هنرمندان در شعر و هنر اتفاق میافتد، اشتباه نگرفت. برای مثال علیرضا مشایخی آهنگساز ایرانی نقاشیهای خود را با الهام از آثار موسیقیی خودش به طرح و رنگ درآورده است.
الیورساکس ماجرای نقاشی را نقل میکند که در حادثهای دچار کوررنگی میشود که از آن پس به نقاشی سیاه و سفید میپردازد و به علت نوازندگی و دانش موسیقی نه تنها خیال و تصور خود را درباره رنگ از دست داد بلکه رنگی را هم که از طریق موسیقی میدید، از دست داده بود.
داستان دیگری درباره ادراک آمیزی در موسیقی تعریف شده است، مایکل ترک، آهنگساز برجسته معاصر که از پنج سالگی پیانو مینواخته و متوجه شد که خود به خود کلیدهای موسیقی را به عنوان رنگ درک میکند. او کلمهی آبی را به عنوان گام ر ماژور به کار میبرد. در آینده مشخص شد که این هنرمند بدون اینکه خودش آگاهی داشته باشد، در مغزش بلافاصله برای هر کلید موسیقی، بدون شنیدن صدای زیر و بم رنگی خاص میسازد. بعدها اثر ارزشمندی توسط این هنرمند در قالب باله، اپرا و سمفونی خلق شد که در ذهن او همچون رنگین کمان شکل گرفته بود. البته بدیهی است ما به عنوان شنوندگان آثار او نمیتوانیم رنگها را از روی موسیقی درک کنیم.
دیوید کالدول آهنگساز دیگری است که در مغز او نتها بلافاصله به رنگ تبدیل میشدند و یا یک گروه پژوهشگر در زوریخ موسیقیدانی را پیدا کردند که هم رنگ را در موسیقی میدید و هم میتوانست فواصل موسیقایی را از طریق مزه درک کند.
موسیقی در رویا
افرادی که اهل موسیقی هستند، موسیقی در خواب و رویای این افراد نیز حضور دارد. برای مثال الیور ساکس که از کودکی اهل موسیقی است، توصیفات جالبی از رویاها و توهمات موسیقایی خود هنگام خوابیدن دارد.
واگنر، موسیقدان مطرح یکی از قطعات موسیقیاش را که مدتها ذهنش را درگیر کرده بود، در خواب و بیداری کامل کرده است. از طرفی دیگر موریس راول بسیاری از ملودیایش را در هنگام رویا کشف کرده که پس از برخواستن از خواب، ملودیها را به ثبت رسانده است.
.
نابینایی و موسیقی
پژوهشها نشان میدهد، افرادی که در سنین پایین نابینا میشوند، بخش قابل توجهی از قشر خاکستری مغزشان که به بینایی مربوط میشود، از فعالیت نمیافتد و به وسعت بخش شنوایی و لامسه قشر مخ اضافه میشود. به همین خاطر استعداد موسیقایی در افراد نابینا افزایش پیدا میکند. به نظر میرسد این افراد توانایی تشخیص زیر و بم و دانگ موسیقایی را بیشتر از دیگران دارند.
زنی با نام ملاحت نمونهای از این مورد است که در کودکی به علت بیماری آبله نابینا میشود و آکاردئون مینواخت و با این ساز به آرامش میرسید. همسر این زن هم که کم بینا بود با نوازندگی فلوت او را همراهی میکرد.
ژاک لوسیران که از هفت سالگی نابینا بود، ویولنسل مینواخت و باور داشت که تنها در کنسرت هنگام نواختن به خود واقعیاش نزدیک میشود.
ری چارلز، استیوی واندر هنرمندان نابینای دیگری در عرصه موسیقی هستند. ری چارلز در هفت سالگی بینایی خود را از دست داد و تبدیل به ستاره موسیقی در دهه های 1950 و 1960 شد.
موسیقی و افسردگی
موسیقی به طور موقت میتواند آثار افسردگی و بیاشتیاقی به زندگی را در افراد کمرنگ کند. رابرت برتون در کتاب کالبدشناسی مالیخولیا از قدرت موسیقی در کاهش افسردگی میگوید.
جان استورات از احساس رهاییبخش موسیقی شاد بر وجود خود میگوید. الیور ساکس از احساس امید و شادی با شنیدن موسیقی شوبرت خاطراتی توصیف کرده است اما نکته جالببرانگیز این است که الیور یک بار بلیت کنسرت شوبرت را تهیه کرده تا بتواند اثر موسیقی را بر افسردگی بار دیگر امتحان کند اما این بار نتوانست احساس امید را تجربه کند. موسیقی با احساسهای عمیق هیجانی انسان ارتباط مستقیم دارد و حتی به صورت موقت میتواند غبار غم را از وجود انسان بزداید.
این گزارش اقتباسی از کتاب مغز موسیقایی نوشته عبدالرحمن نجل رحیم است.
بیشتر بخوانید:
ری چارلز؛ نوازنده نابینایی که به ستاره موسیقی تبدیل شد