به گزارش پلاتو هنر، سینما در طول تاریخ در دوره های جنگی، نقش بسیار مهم و چندبعدی را در حوزه های بازتاب واقعیتهای جنگ، تبلیغات و تحلیل یا نقد جنگ ایفا کرده است. زمان گذشته در زمان جنگ، دولتمردان از هنر و سینما برای ایجاد همبستگی ملی و تقویت روحیه استفاده میکردند.
در جنگ جهانی اول و دوم، آثار سینمایی برای تحریک مردم به حمایت از جنگ، سیاهنمایی دشمن (دشمنسازی)، ترغیب به پیوستن به ارتش و توجیه اقدامات سیاسی یا نظامی مورد استفاده قرار میگرفت. فیلم های هالیوودی هم چهره وطنپرستانه سربازان آمریکایی را به تصویر میکشید و دشمنان را وحشی یا بیرحم نشان میداد.
از طرفی دیگر سینما میتواند ابعاد انسانی، روانی، و فیزیکی جنگ را مانند رنج سربازان در میدان نبرد، تجربه تلخ خانوادهها و مردم غیرنظامی، ویرانی شهرها و فجایع انسانی و تروما، افسردگی و آسیبهای روانی پس از جنگ برای مخاطب بازگو کند.
سینما پس از جنگ به تحلیل، نقد و بازسازی حافظه جمعی (آسیبهای اجتماعی و روانی جنگ، سرنوشت جانبازان و خانوادههای شهدا، تضاد میان نسلهای جنگرفته و نسل جدید و نقد سیاستهای جنگطلبانه) میپردازد. در این دوره، سینما میتواند ابزاری برای آشتی ملی، پرسشگری، و حتی درمان اجتماعی باشد.

نقش هنرِ سینما در جنگ/ سینمای دفاع مقدس
سینمای ایران نیز در دوران جنگ تحمیلی (جنگ ایران و عراق) و پس از آن، نقش بسیار مهم و ویژهای در بازنمایی، تحلیل و حتی ساخت هویت ملی ایفا کرده است که ابتدا با هدف تبلیغی و ارزشی آغاز شد، اما بهتدریج به سوی روایتهای واقعگرایانه و انسانی حرکت کرد. فیلمسازانی مانند ابراهیم حاتمیکیا، رسول ملاقلیپور و احمدرضا درویش در این روند نقش مهمی داشتند.
با شروع جنگ تحمیلی از سوی عراق به ایران در تاریخ ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ شاهد تولد سینمایی در ایران بودیم که از آن به عنوان سینمای دفاع مقدس یاد میشود.
در دهه ۱۳۶۰، همزمان با جنگ ایران و عراق، دولت و نهادهای فرهنگی از سینما برای تقویت روحیه ملی و تبلیغ مفاهیم ایثار، شهادت، مقاومت و مظلومیت استفاده کردند. قهرمانسازی از رزمندگان و شهدا، نمایش چهرهای آرمانی و معنوی از جنگ و نگاهی حماسی، ایدئولوژیک و دینی به درگیریها ویژگیهای این دوره محسوب میشود.
با پایان جنگ در اواخر دهه ۱۳۶۰، فضای فکری جامعه تغییر کرد. فیلمسازان به تدریج به سراغ پرسشها و آسیبهای جنگ رفتند که به بررسی تروما و آسیبهای روحی بازماندگان، زندگی جانبازان و خانواده شهدا، تضاد میان نسل جنگرفته و نسل جدید و نقد نگاه سیاستزده یا افراطی به جنگ میپرداخت.

آثار سینمایی «آژانس شیشهای» (ابراهیم حاتمیکیا) تقابل قهرمان جنگ با جامعهای که او را فراموش کرده است، «از کرخه تا راین» (ابراهیم حاتمیکیا): روایت جانبازی شیمیایی که به آلمان میرود و «روبان قرمز» (رسول ملاقلیپور): نگاهی شاعرانه، انسانی و متفاوت به جنگ چندین نمونه از آثار سینمایی پس از جنگ است.
در برخی آثار به روزتر، جنگ بهعنوان یک پسزمینه اجتماعی یا روانی حضور دارد، نه در خط اصلی داستان. تاثیر جنگ بر روابط خانوادگی، جنگ بهعنوان گذشتهای فراموششده اما همچنان زنده و حضور نمادین یا خاطرهای از جنگ در دل زندگی روزمره در چنین آثاری بررسی میشود.
آثار سینمایی «بوی پیراهن یوسف» و «به رنگ ارغوان» (ابراهیم حاتمیکیا) و ویلاییها (منیر قیدی) روایت زنان در پشت جبهه چندین نمونه از چنین آثاری هستند.
سینمای ایران در مواجهه با جنگ نه تنها یک ابزار تبلیغاتی نبود، بلکه به تدریج به یک رسانهی هنری اجتماعی با نگاه انسانی، انتقادی و تحلیلی تبدیل شد. این سینما توانست هم حافظه جمعی ملت را بسازد، هم زخمهای پنهان جنگ را آشکار کند.

بیشتر بخوانید: