به گزارش پلاتو هنر، فیلم سینمایی «سه جلد» به کارگردانی مهدی اسماعیلی که این روزها در بخش سینما آنلاین فیلم نت اکران آنلاین شده است، روایتگر داستانی پر از تنش و خشونت علیه خاله مهربان بچه های پرورشگاه است؛ زنی که هر تصمیمی که می خواهد بگیرد یک جای آن میلنگد.
شخصیت مینو با بازی باران کوثری زنی است که کارمند پرورشگاه است و با یکی از بچه های دردساز پرورشگاه که پدرش در آستانه اعدام است، رابطه عاطفی خاصی برقرار کرده است. همچنین یک بارداری ناشی از تجاوز برای او چالش های زیادی ایجاد کرده است.
مینو که زندگی پرفراز و فرود او دستمایه اصلی فیلمنامه «سه جلد» است در اغلب صحنهها پشت شیشه یا گوشه تصویر در نور کم دیده می شود گویی که این زن حرفهایش شنیده نمیشود ولی هر چه بیشتر میگذرد و به پایان فیلم نزدیک میشویم نورپردازی صحنه ها تغییر کرده و صحنهها کمی روشنتر میشود که می تواند نشان از تغییر شخصیت یا یک تصمیم جدید باشد.
در فیلم سینمایی «سه جلد» از یکسو با روایت زنی با بارداری ناخواسته که درگیر کشمکشهای درونی و اجتماعی شدیدی است و از سوی دیگر با داستان کودکی که پدرش در آستانه اعدام است و با واقعیتی تلخ و زودهنگام مواجه میشود، رو به رو هستیم و این دو جریان هر دو حول محور فقدان، ترس و مواجهه با تصمیمها بزرگ میچرخند و در عین حال گویی هر کدام بازتابی از دیگری است.
در این میان، باران کوثری بهعنوان شخصیت محوری فیلم، بار احساسی را به دوش میکشد. او با بازی چندلایه و درونی توانسته از عهده نقش برآید و از ترسی پنهان گرفته تا شرم اجتماعی، اضطراب تصمیمگیری و حتی خشم خاموش کارش را به درستی انجام داده است. او در بسیاری از صحنهها، بدون نیاز به دیالوگهای بلند یا اغراق در بازی، تنها با سکوتها، نگاهها و حرکات کنترلشدهاش، عمق شخصیت را به مخاطب منتقل میکند.
باران کوثری نهتنها نقطه تکیهگاه عاطفی فیلم است، بلکه باعث میشود تماشاگر بار روایت را بهخوبی حس و تجربه کند، حتی در لحظاتی که شخصیتهای دیگر یا داستانهای فرعی، حمایت لازم را ارائه نمیدهند.
در چارچوب نظریه سکوت اجتماعی، «سه جلد» روایتگر زنی است که در مواجهه با خشونت، سکوتش نه از رضایت بلکه از نبود فضای ابراز و بیان ناشی می شود؛ خشونتی که هنوز نه قانون، نه جامعه و نه حتی خانواده راهی برای مقابله با آن نیافته است. در همین راستا سکوتها و مکثها نقش مهمی در فیلم «سه جلد» دارند و حرفهایی که زده نمیشوند، از آنهایی که گفته می شوند سنگینترند. این فیلم حرف زیادی برای گفتن دارد، ولی نه با پرگویی دیالوگهایش بلکه با نگاهها، فضاها و تنهایی شخصیتها.
دیگر موضوعی که میتوان درباره «سه چلد» بدان اشاره کرد استفاده درست از پالت رنگی برای تصویرسازی حال و هوای شخصیت اصلی داستان است. طراحی رنگ در «سه جلد» بهجای تاکید گل درشت بر زیبایی بصری، در خدمت روایت قرار گرفته است. رنگهای سرد و انتخاب آگاهانه تناژها، دنیایی ساخته که همپای سکوتها به تماشاگر فشار روانی وارد میکند و تجربهای کاملا حسی از انزوا و اضطراب بهوجود میآورد اما فیلم در کنار نقاط قوتش، نقاط ضعفی نیز دارد به طور مثال شخصیتهای فرعی در «سه جلد» عمدتا حضوری منفعل و کماثر دارند.
برخلاف آنچه از درامهای اجتماعی انتظار میرود، این شخصیتها نهتنها در پیشبرد روایت سهم چندانی ندارند بلکه در انتقال عاطفه و درک فضا ذهنی شخصیت اصلی نیز چندان تاثیرگذار ظاهر نمیشوند. آنها بیشتر نقش پسزمینهای دارند و اغلب به کلیشههایی چون مادر نگران، مردان بیتفاوت یا اطرافیان بیخبر تقلیل یافتهاند مثل نقش کمرنگ همکارهایی که میتوانستند با راهنمایی های بهتر، مینو را به مسیر دیگری هدایت کنند. این خلا و جای خالی کاراکترهای فرعی، موجب شده تا فشار روانی روایت صرفا بر دوش شخصیت اصلی باشد و فرصتها بالقوه که برای درگیرکردن مخاطب از طریق روابط انسانی متنوعتر وجود داشت، نادیده گرفته شود.
درنهایت به نظر می رسد که «سه جلد» فیلمی است که تا ساعت ها ذهن مخاطب را درگیر خواهد کرد.
زهرا رستمی