به گزارش پلاتو هنر، تئاتر، بهعنوان یکی از ارکان فرهنگ و هنر یک جامعه، در طول تاریخ ایران نقش مهمی در آگاهیبخشی و پیوند مردم با مسائلی چون هویت فرهنگی، تاریخ و سبک زندگی ایفا کرده است. اما در سالهای اخیر، این هنر به تدریج از عموم مردم فاصله گرفته و به یک سرگرمی برای قشری خاص تبدیل شده است. امروز، بسیاری از افراد جامعه احساس میکنند که تئاتر برای «آنها» نیست و تنها گروه خاصی از جامعه قادر به بهرهبرداری از این هنر هستند. این تغییرات در فضای تئاتری ایران، ناشی از عواملی چون بیگانگی با فرهنگ بومی، تمرکز بر تولیدات خاص، و نادیده گرفتن نیازها و دغدغههای طبقات مختلف اجتماعی است. در این گزارش، به بررسی دلایل کاهش مخاطب تئاتر خواهیم پرداخت و پیشنهادهایی برای بازگشت این هنر به دسترس عموم ارائه خواهیم کرد.
مرکزگرایی در تئاتر ایران
یکی از مشکلات اصلی تئاتر ایران، تصور نادرست اهمیت تئاتر بر اساس موقعیت جغرافیایی است. تهران، بهعنوان پایتخت سیاسی و فرهنگی، از دیرباز مرکز توجه بوده و بسیاری از نهادهای فرهنگی، جشنوارههای معتبر و رسانههای تأثیرگذار در این شهر متمرکز شدهاند. این تمرکزگرایی، باعث شده است که اجرای یک نمایش در تهران بهمراتب بیشتر از اجرای همان نمایش در شهرهای دیگر ارزشگذاری شود.
چرا هنوز فکر میکنیم اگر نمایشی در تئاترشهر یا ایرانشهر اجرا شود، از اجرای همان نمایش در کرمانشاه یا یزد مهمتر است؟ این نگاه ناعادلانه، نهتنها به تئاتر شهرستانها ضربه میزند، بلکه باعث میشود بخش بزرگی از استعدادهای تئاتری کشور نادیده گرفته شوند. ما در حال بازتولید یک سیستم طبقاتی در تئاتر هستیم که به جای استعداد، «موقعیت جغرافیایی» را مهمتر میداند.
اهمیت مساوی است با پول
همچنان که در ایران، قدرت و اهمیت بسیاری از پروژهها با سرمایهگذاری کلان گره خورده است، در تئاتر نیز چنین روندی حاکم است. نمایشهایی که از حمایتهای مالی بزرگ برخوردارند، بیشتر دیده میشوند و فرصتهای بیشتری دارند. در نتیجه، تئاترهای مستقل و کمبودجه که محتوای جسورانه و باارزشی تولید میکنند، به حاشیه رانده میشوند.
مثلاً جشنوارهی تئاتر فجر، بهعنوان بزرگترین رویداد تئاتری ایران، عمدتاً پذیرای نمایشهایی است که بودجههای قابلتوجه دارند و یا در سالنهای معتبر اجرا شدهاند. اما بسیاری از گروههای مستقل که با حداقل امکانات، کارهای درخشانی خلق میکنند، در این چرخهی مالی-سیاسی جایی ندارند.
همین تفکر در انتخاب آثار برای اجرا در سالنهای مهم نیز وجود دارد. مثلاً در حالی که یک نمایش با بودجهی هنگفت در یکی از سالنهای مطرح تهران بهراحتی اجرا میشود، گروهی که با عشق و انگیزه اما بدون حمایت مالی اثری هنری تولید کردهاند، برای پیدا کردن یک سالن کوچک نیز دچار مشکل میشوند. این نگاه طبقاتی، عملاً بسیاری از تئاتریهای مستقل را از میدان خارج میکند.
باید نگاه خود را به مفهوم «اهمیت» در تئاتر تغییر دهیم. مهم بودن یک نمایش نباید به شهر محل اجرای آن یا میزان بودجهی آن وابسته باشد. هنرمندانی که در شهرستانها فعالیت میکنند، نباید احساس کنند که تنها راه دیده شدن، مهاجرت به تهران است. گروههای تئاتری که با امکانات محدود کار میکنند، نباید احساس کنند که زحماتشان در مقایسه با پروژههای پرخرج، بیارزش است.
بیگانگی نمایشنامههای تئاتر با فرهنگ ایرانی؛ عامل کاهش مخاطب؟
تئاتر ایران در طول تاریخ خود، از سبکها و شیوههای گوناگون نمایشی بهره برده و تحت تأثیر تحولات فرهنگی و اجتماعی قرار گرفته است. شکلهای سنتی مانند نمایش حزن انگیز تعزیه و نمایش خنده آور تخت حوضی از گذشتههای دور در میان مردم محبوب بودهاند و بهعنوان بازتابدهنده فرهنگ و سبک زندگی ایرانی، نقش مهمی در سرگرمی و آگاهیبخشی ایفا کردهاند. اما از حدود یکصد و سی سال پیش، با ورود تئاتر غربی به ایران، این هنر دستخوش تغییرات اساسی شد.
ترجمه و اجرای نمایشنامههای غربی در پایتخت و شهرهای بزرگ، زمینه آشنایی تدریجی مخاطبان ایرانی با ساختارها و درونمایههای تئاتر غربی را فراهم کرد. این شکل تازه از تئاتر، به سه گونه در ایران ظاهر شد: تئاتر ترجمهای، تئاتر تصنیفی، تئاتر ترکیبی
با این حال، این تغییرات بهراحتی پذیرفته نشدند و سه مانع بزرگ: بیعلاقگی مردم، باورهای آیینی و اعتقادی، و نبود زیرساختهای آموزشی؛ محدودیتهایی برای گسترش تئاتر مدرن در ایران ایجاد کردند.
در سالهای اخیر، گرایش روزافزون تئاتر ایران به مضامین و شیوههای نمایشی غربی، موجب فاصله گرفتن آن از فرهنگ بومی شده است. پیشتر، هنرمندان با خلق نمایشهایی درباره تاریخ معاصر و سبک زندگی ایرانی، پیوند این هنر را با جامعه حفظ میکردند. اما امروزه، بسیاری از آثار نمایشی، تنهایی، فردگرایی و مؤلفههای فرهنگ بیگانه را برجسته میکنند، درحالیکه نشانههای اصیل زندگی ایرانی، مانند قوام خانواده و همبستگی اجتماعی، کمتر در صحنههای نمایش دیده میشود. این بیگانگی با فرهنگ بومی، باعث کاهش استقبال مخاطبان از تئاتر شده و ارتباط بین اثر نمایشی و جامعه را کمرنگ کرده است.
برای احیای جایگاه تئاتر در ایران، ضروری است که هنرمندان و نمایشنامهنویسان بار دیگر به ریشههای فرهنگی خود بازگردند و آثاری تولید کنند که با ارزشها و دغدغههای جامعه ایرانی همخوانی داشته باشد. در غیر این صورت، تئاتر ایران به انزوا رفته و از بدنه اصلی جامعه فاصله بیشتری خواهد گرفت.
چرا طبقه اجتماعی در دستور کار تئاتر نادیده گرفته میشود؟
اینکه در بحثهای مربوط به تنوع و دسترسی به هنر، هیچ اشارهای به طبقه اجتماعی نمیشود، به مؤسسات فرهنگی این اجازه را میدهد که بگویند «ما در این منطقه مخاطب متنوع نداریم». این نگاه به راحتی اجازه میدهد که جمعیتهای طبقه متوسط و ضعیف در کشور نادیده گرفته شوند. در حالی که این افراد میتوانند بخشی از جامعه تئاتر ایران باشند، قیمت بلیتهای پایین و تخفیفهای مختلف به تنهایی نمیتواند مشکل اصلی را حل کند.
در تئاترهای ایران، ما اغلب شاهدیم که طبقات متوسط و ضعیف به حاشیه رانده شدهاند. در سالنهای تئاتر، تعداد زیادی از مردم از طبقات مختلف دیده نمیشوند. در حالی که بسیاری از تولیدات تئاتری به موضوعات طبقه متوسط پرداختهاند و تلاش شده که طبقات متوسط و ضعیف را به تماشای این آثار دعوت کنند، اما هیچ توجهی به علل واقعی عدم ارتباط این طبقات با تئاتر وجود ندارد.
چرا تئاتر باید برای طبقات مختلف در دسترس باشد؟
استدلالهای اقتصادی و اخلاقی برای گنجاندن تمامی گروهها در تئاتر واضح و مشخص است. اما زمانی که تماشاگرانی از طبقات متوسط و ضعیف در سالنهای تئاتر حضور پیدا میکنند و اثر هنری را که با آنها ارتباط دارد، میبینند، این تجربهای متفاوت و جذاب میشود. هنگامی که هنر با تماشاگران ارتباط مستقیم و صمیمانه داشته باشد، تجربهی تئاتر به مراتب هیجانانگیزتر و پرشورتر میشود.
در گذشته، تئاتر یک فضای جمعی بود که از تمامی طبقات اجتماعی مخاطب داشت. از تولیدات سوفوکل و شکسپیر گرفته تا تئاترهای ایرانی که در گذشته مردم از تمامی طبقات در آن شرکت میکردند، شاهد بودیم که تئاتر همواره در دسترس عموم بود. اما امروزه طبقات متوسط و ضعیف احساس میکنند که تئاتر برای «افراد مثل آنها» نیست. این در حالی است که تئاتر با تنوع تماشاگرانش غنیتر و تأثیرگذارتر خواهد شد.
وضعیت تئاتر در دوران پساکرونا
بسیاری از هنرمندان تئاتر به این نکته اشاره میکنند که تئاتر بعد از دوران کرونا دچار آسیبهای جدی شده است و هنوز نتوانسته است خود را از بحرانهای گذشته بیرون بکشد. سالنها بسته شدهاند، تعداد نمایشها کاهش یافته و بسیاری از هنرمندان به دنبال یافتن فرصتهای شغلی دیگر هستند.
یوحنا حکیمی، طراح گریم و بازیگر تئاتر، وضعیت کنونی را اینگونه توصیف میکند: «تئاتر به یک یتیم تبدیل شده است که حامی ندارد. بسیاری از سالنهای تئاتر در حال تعطیل شدن هستند و حتی استعدادهای خوب هم نمیتوانند در آنها عرضاندام کنند.»
نیاز به حمایتهای معنوی و فرهنگی
علاوه بر حمایتهای مالی، تئاتر به حمایتهای معنوی و فرهنگی نیز نیاز دارد. اگر دولتمردان به این نتیجه برسند که تئاتر به عنوان یکی از مهمترین ارکان فرهنگ یک کشور میتواند نقشی مؤثر در رشد و ارتقاء سطح فرهنگی جامعه داشته باشد، آنگاه میتوانند با تصمیمات درست و برنامهریزیهای صحیح، به آنرا به جایگاه واقعی خود بازگردانند.
تئاتر ایران به حمایت از نویسندگان، کارگردانان، طراحان صحنه و تمامی فعالان این حوزه نیاز دارد تا دوباره شاهد تولید آثار بینظیر و برنده در جشنوارههای بینالمللی باشیم.
راهکارهایی برای تغییر: تئاتر برای همه
برای حل مشکلات مطرح شده، نیاز به یک بازنگری اساسی در ساختار تئاتر ایران داریم. نخستین قدم، حرکت به سوی یک اکوسیستم جدید است که در آن تئاتر از مرزهای جغرافیایی و طبقاتی فراتر رفته و به تمامی اقشار جامعه دسترسی پیدا کند. در این راستا، جشنوارههای تئاتری باید به نمایشهای مستقل و گروههایی که با حداقل امکانات کار میکنند، فرصت بدهند. همچنین، باید به تئاترهای شهرستانی اهمیت داده شود و فرصتهای برابر برای گروههای مختلف در سراسر کشور فراهم گردد.
در خصوص طبقه اجتماعی، باید تولیدات تئاتری به گونهای طراحی شوند که برای تمامی اقشار جامعه جذاب و قابل درک باشند. تئاتر باید از مرزهای طبقات اجتماعی عبور کرده و به فضایی برای بیان دغدغههای تمامی گروههای اجتماعی بدل شود. آثار تئاتری نباید تنها به مسائل طبقه متوسط یا نخبگان پرداخته و از دغدغههای طبقه کارگر غافل شوند.