«جیب‌هایی پر از نان» و شفقت‌های بی‌حاصل انسانی

محمدحسن خدایی: نمایشنامه «جیب‌هایی پر از نان» را می‌توان نسخه کم‌ رمقی از حال و هوای «در انتظار گودو» دانست. دو نفر که پیرمردِ عصابه‌دست و مردِ روزنامه‌به‌دست نامگذاری شده‌اند، بر سر چاهی متروک ایستاده‌ و در باب نجات سگی گفتگو می‌کنند که گویی به تازگی به داخل چاه سقوط کرده و از فرط تنهایی و ضعف، مدام ناله می‌کند و کمک می‌طلبد. این تقلا برای نجات جان یک سگ و صد البته ناکامی در تحقق‌اش، ایده مرکزی متن ویسنی‌یک است. در جهانی که خشونت به امری ساختاری بدل شده و امکان رهایی و رستگاری با این حجم از جنگ و بی‌عدالتی ناممکن شده است، شاید نجات یک سگ بینوا بتواند وجدان معذب آدم‌های شکست‌خورده نمایش را التیام بخشد اما ویسنی‌یک در مقام نمایشنامه‌نویسی ابزورد، نشان می‌دهد که چگونه این عطوفت انسانی به سرانجامی خوش منتهی نشده و آدم‌های نمایش، ناتوان از نجات یک سگ بینوا هستند. نمایشنامه «جیب‌هایی پر از نان» را می‌توان مرثیه‌ای گروتسک از رابطه انسان مدرن با حیوانات زبان بسته دانست؛ همان انسانی که زیر بار سنگین «اشرف مخلوقات» بودن در حال دفن است و شوربختانه حاضر نیست با این حقیقت تلخ کنار بیاید که دیرزمانی است که دیگر برتری‌ای نسبت به حیوانات زبان‌بسته ندارد.

نمایش «جیب های پر از نان»

حال به متن نمایشنامه‌ای بپردازیم که علیرضا گودرزی و گروه اجرایی‌اش، طراحی و بر صحنه آورده‌اند. نمایشنامه «جیب‌هایی پر از نان» به همراه نمایشنامه «نوازنده زنده است؟» را وحید رهبانی ترجمه کرده و در نشر نیماژ منتشر شده است. حرکتی مثبت برای آشنایی بیشتر با نمایشنامه‌نویس نام‌آشنای این روزهای جهان.

مَتئی ویسنی‌یک در مقام نمایشنامه‌نویس فرانسوی، با استناد به آثار پرشمارش به حوزه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی پرداخته و بی‌شک یکی از بهترین آثار سیاسی‌اش «پیکر زن به مثابه میدان نبرد» به خاطر نگاه انسانی‌ به زنان قربانی جنگ، به کرات تحسین شده است. از یاد نبریم که در بعضی آثار منتشر شده‌ «ویسنی‌یک‌»، شاهد پدیدار شدن فضاهای عجیب و غریبی پسامدرنیستی هستیم که مخاطبان را شگفت‌زده می‌کند. نمایشنامه‌هایی چون «سه شب با مادوکس» و «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» بدون اغراق از نمایشنامه‌های مطرح پسامدرن محسوب می‌شوند که در این سال‌ها در گوشه و کنار جهان به تناوب اجرا شده و مورد پسند اهالی تئاتر قرار گرفته‌اند. این رویکرد پسامدرنیستی نوعی واکنش به سیاست سرکوب در رومانی دوران کمونیستی است. به لحاظ ایدئولوژی سیاسی، ویسنی‌یک ناامید از اردوگاه چپ تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی تصمیم گرفت به فرانسه مهاجرت کند و از فرصت یک جامعه آزاد اروپایی استفاده کرده و با تجربه فرم‌های مختلف نوشتاری، علیه هرگونه سرکوب و انقیاد سیاسی موضع انتقادی بگیرد. بنابراین پسامدرنیسم ویسنی‌یک را هم باید ذیل همین واکنش سیاسی به گذشته دانست و از این منظر به تحلیل آثار این نویسنده نشست.

نمایش «جیب های پر از نان»

با توضیحاتی که بیان شد حال به اجرای علیرضا گودرزی از «جیب هایی پر از نان» نمایشنامه ویسنی‌یک بپردازیم که این شب‌ها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر مورد استقبال خوب تماشاگران قرار گرفته است. از همان ابتدا باید این نکته را متذکر شد که انتخاب بازیگرانی چون فرزین محدث و سارا بهرامی، حرکتی چالش‌برانگیز برای کارگردان بوده و قرار گرفتن دو بازیگر حرفه‌ای، انتظارات را بالا برده است. سارا بهرامی که در گذشته حضور صحنه‌ای بیشتری داشته، در بازگشت به تئاتر، به نسبت فرزین محدث کار سخت‌تری پیشِ رو دارد و می‌بایست با تلاش مضاعف، غیبت چند ساله‌اش را به نوعی جبران کند. این حضور صحنه‌ای که با لباسی عجیب و گریمی سنگین همراه شده، بازی سارا بهرامی را به عنوان «مرد کلاه‌به‌سر» کمابیش به اغراق کشانده و گروتسکی دلقک‌مابانه و تماشایی را تدارک کرده است.

همچنان‌که فرزین محدث با آن هیبت نابهنگام و فربه، به مثابه یک اشراف‌زاده این روزها از دور خارج شده، مجبور است برای حفظ ظاهر، عصایی چوبی به دست گیرد و شکل تازه‌ای از معناباختگی را زندگی کند. بنابراین سیاست اجرایی کارگردان ترجیح داده بیش از آن که بدن‌ بازیگران، حضوری طبیعی بر صحنه داشته باشد همچون دو انسان حراف، فضای جفنگی را به میانجی اغراق‌های دلقک‌مابانه برسازد. نکته قابل اعتنای اجرا، تمنای شکستن دیوار چهارم و تعامل بازیگران با تماشاچیان است. فرزین محدث به کرات از قراردادهای اجرایی تخطی کرده و به میان تماشاگران می‌رود و با خطاب کردن‌ گاه و بی‌گاه‌‌ آنان و با نشستن کنارشان، در روند عادی اجرا وقفه‌هایی هر چند کوچک ایجاد می‌کند تا شاید تماشاگران را از انفعال خارج کرده و بدل به قسمتی از اجراگران کند. از این منظر می‌توان با رویکرد تعاملی اجرا موافق بود و حتی بیش از این را طلب کرد.

 

نمایش «جیب های پر از نان»

فضای انتزاعی نمایشنامه «جیب‌هایی پر از نان»، در طراحی رضا رزم چنان بازتاب یافته که اشیای چندانی بر صحنه مشاهده نشود. در وسط صحنه چاهی تعبیه شده که مدام بازیگران به آن رجوع کرده و همچون دال مرکزی نمایش، به آن خیره می‌شوند. گاهی البته نوری از این چاه متروک به بیرون ساطع شده و در گرگ و میش محیط، نظرها را به خود جلب می‌کند. دو صندلی در دو طرف صحنه قرار داده شده که به نوعی استعاره‌ای است از فرودستی مردِ کلاه‌به‌سر و فرادستی مردِ عصا‌به‌دست. یکی از صندلی‌ها ارزان قیمت بوده و از جنس پلاستیک اما صندلی دیگر از نوع بادی و شفاف است و در خدمت اشرافیت مردِ عصا‌به‌دست. در طول اجرا جایگاه این فرادستی و فرودستی تغییراتی می‌کند و از آن وجه طبقاتی شخصیت‌ها تا حدودی کاسته می‌شود. گویا اینکه در انتهای نمایش مرد کلاه‌به‌سر و عصا‌به‌دست به مثابه دو عروسک فرض شده‌اند محبوس در چاهی متروک که انسان‌های غریبه از روی شفقت، نانی به سمت آنان پرت می‌کنند تا شاید از گرسنگی نمیرند. کارگردان ترجیح داده پایان نمایش را با حضور عروسک‌هایی از مردِ کلاه‌به‌سر و مرد عصا‌به‌دست به پایان برساند.

نمایش «جیب های پر از نان»

در نهایت می‌توان گفت اجرای نمایش «جیب‌هایی پر از نان» با تمام تلاشی که صورت گرفته، بخاطر متن بیش از اندازه ساده ویسنی‌یک، چندان که باید ذوقی برنمی‌انگیزد و تماشاگران را با تجربه‌ای شگرف و بهت‌آور مواجه نمی‌کند. موقعیتی ساده در کنار یک چاه متروک با دو شخصیت ابزورد که دلقک‌مابانه رفتار می‌کنند و بجای نجات یک سگ، در انتها متوجه می‌شوند خود نیز به تهِ چاه سقوط کرده‌اند.

اما با تمامی این نکات ذکر شده، همچنان حضور بازیگران توانایی چون فرزین محدث و سارا بهرامی در این اجرا، امر مبارکی است که اتفاق افتاده و تجربه‌ای تازه را رقم زده است. اما از یاد نبریم که ویسنی‌یک در نمایشنامه «جیب‌هایی پر از نان»، با بهترین نمایشنامه‌هایش فاصله دارد و بیش از اندازه ساده و گاه نمادین جلوه می‌کند.

گزارش تصویری نمایش «جیب هایی پر از نان»

https://didhonar.ir/?p=61503