به گزارش پلاتو هنر، بیشک میتوان یکی از دغدغههای هنرمندان در تمام عرصهها و عصرهای هنری را خلق اثر با ایدهای نو و آوانگارد دانست این امر با تکامل ذهنیت بشری در راستای علم و هنر و نیز تغییر مداوم مزاج و سلیقه مخاطبان، از دیرباز تا به امروز همواره در اولویت جامعه هنری قرار داشت.
هنر آوانگارد همچون بسیاری از جنبشها و مکتبهای هنری نیاز به تسلط پایه بر علوم مختلف اعم از روانشناسی، فلسفه، دین و منطق و … دارد و پس از آن کار هنرمند آوانگارد با دید خلاق خود به این علوم آغاز میشود.
از همین رو، کمتر گروه و تشکل هنری را میتوان در طول تاریخ هنرهای نمایشی و تجسمی پیدا کرد که با خلق اثری نوین نام خود را در این عرصه جاودانه کرده باشند، لیکن «کارگاه نمایش»، یکی از همان تشکلهای جاودان است.
در حدود بیش از نیم قرن پیش، در 14 خرداد 1348، گروه «کارگاه نمایش» با هدف ساخت بستری مناسب و محیطی آزاد برای تئاتر ایران و کمک به نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و طراحان برای خودآزماییها و تجربههایی خارج از محدودیتهای متداول حرفه نمایش و به پیشنهاد رضا قطبی و با همیاری بیژن مفید، آربی آوانسنیان، بیژن صفاری، فریدون رهنما، داوود رشیدی، بیژن مفید، ایرج انور و عباس نعلبندیان تشکیل شد.
این گروه که از بازیگران جوان، پویا و کارگردانانی آوانگارد همچون آربی آوانسیان و رهبری عباس نعلبندیان تشکیل شده بود موج جدیدی از اجراهای نمایشی را در ایران و در دهه پیش از پیروزی انقلاب داشت و شهرت و شکوفایی خود را همراه با خلق آثاری بیحد و مرز به دست آورد.
این کارگاه با مدیریت بیژن صفاری زیر نظر رادیو و تلویزبون ملی ایران قرار داشت و اداره امور داخلی آن برعهده عباس نعلبندیان، نویسنده عضو شورا و مدیر داخلی «کارگاه نمایش» بود و با تشکیل آن چند گروه مجزا، اما با همکاری موازی زیر مجموعه کارگاه نمایش قرار گرفت.
گروه تئاتر کوچه، گروه تئاتر تجربی (زیر نظر شهرو خردمند و ایرج انور)، گروه بازیگران شهر و گروه تئاتر اهرمن از جمله این گروهها بودند. از اواسط مرداد سال ۱۳۴۸ «کارگاه نمایش» کار خود را با نمایش «ادیپ شهریار» اثر سوفوکل به کارگردانی شهرو خردمند و همچنین «پژوهشی ژرف و سترگ …» به نویسندگی عباس نعلبندیان و کارگردانی آربی اوانسیان آغاز کرد.
«گروه بازیگران شهر» نیز به سرپرستی آربی اوانسیان و عباس نعلبندیان آغاز به کار کرد. «گروه تئاتر تجربی» را ایرج انور و شهرو خردمند تشکیل دادند که تمرکز این گروه بر تمرینهای بداههسازی، تربیت هنرپیشه و اجرای متون خارجی بود. گروه «تئاتر کوچه» توسط اسماعیل خلج اداره میشد و اعضای آن متشکل از عدهای از جوانان جنوب شهر بود که تا پیش از تاسیس کارگاه به علت نداشتن مکان مشخصی در کوچه و خیابان تمرین میکردند، اجراهای بداهه و اجرای متنهای ایرانی و تئاتر روحوضی از ویژگیهای این گروه بود. گروه «تئاتر اهرمن» نیز توسط آشور بانیپال بابلا اداره میشد.
عباس نعلبندیان در سال ۱۳۴۸ به عنوان مدیر و عضو شورا در کارگاه نمایش مشغول به کار کرد. در دوره مدیریت او بیش از ۵۰ اثر در «کارگاه نمایش» اجرا شد و خود او در این سالها چندین نمایشنامه و قصه نوشت و آثاری را هم به زبان فارسی ترجمه کرد.
نمایش «پژوهشی ژرف و سترگ …»
از دیگر هنرمندان به نام «کارگاه نمایش» نیز میتوان به پرویز پورحسینی، اکبر رحمتی، خسرو شکری، ولی کشاورز، محمد نوازی، علیرضا مجلل، هوشنگ توکلی، نسرین رهبری، محمد ژیان، فریده سپاه منصور، سوسن تسلیمی، صدرالدین زاهد، لرتا هایراپطیان، محمدباقر غفاری، محمد شریفی، فردوس کاویانی، جمیله ندائی، فریدون یوسفی، رضا رویگری، شهناز صاحبی، فهیمه راستکار، مهین جهانبگلو(تجدد)، محمدمهدی ستوده، شاهرخ الهی، مرتضی اردستانی، میترا قمصری، رضا قاسمی، رضا ژیان، شکوه نجمآبادی، علی جاویدان، اسماعیل خلج و فریدون آو اشاره کرد.
اعضا «کارگاه نمایش»
جشن هنر شیراز
از دلایل شکلگیری و شهرت «کارگاه نمایش» در عصر خود میتوان به نتیجه مستقیم جشن حافظ شیراز بر این گروه در سال 1348 اشاره کرد.
این جشنواره که در یازده دوره بین سالهای 1346 تا 1356 به مدت 10 روز در شهریور هر سال برگزار میشد، هر ساله پذیرای هنرمندان و گروههای نمایشی و موسیقی از سراسر دنیا بود.
«کارگاه نمایش» از سومین دوره این جشن به آن پیوست و به فضایی دست پیدا کرد که با برقراری ارتباط و امکان تجربه با گروهها و هنرمندان مختلف از سایر فرهنگها، به محلی برای اجرای یک ایده جهانی تئاتر کارگاهی که از سمت دیگر هنرمندان مهم این رشته همچون پیتر بروک و یرژی گروتفسکی در حال فراگیری بود در ایران بدل شود. «کارگاه نمایش» در طی مسیر خود باید امکان کشف و پرورش استعدادهای مختلفی که قصد داشتند وارد زندگی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شوند را در عرصههای نویسندگی، کارگردانی، بازیگری و طراحی فراهم میکرد.
بیژن صفاری و مدیریت او در کارگاه
بیژن صفاری به مدت 10سال از ابتدا تا انحلال «کارگاه نمایش» مدیریت آن را بر عهده داشت. اصول مدیریتی او بر این اساس بود که هنرمندان فعال در این کارگاه بتوانند فارغ از حسادتها و دغدغههای رایج فضاهای هنری به خلق آثار نمایشی و تجسمی بر بستر تفکری آزاد و خودآزمایی بپردازند. صفاری که تحصیلکرده رشته معماری در کشور فرانسه بود از مشاوران ارشد رادیو تلویزیون و همچنین جشن هنر شیراز به شمار میرفتو
از دیگر فعالیتهای صفاری میتوان به طراحی محوطه پارک دانشجو، ترمیم بنای باغ فردوس و ترجمه دو مقاله مهم درباره نمایش به نامهای «تئاتر و فرهنگ» و «تئاتر شرق و غرب» از کتاب «تئاتر و همزادش» نوشته آنتونن آرتو اشاره کرد. صفاری همچنین استاد دانشکده هنرهای تزئینی نیز بود و در رشد و تثبیت طراحی و نقش طراح در تئاتر ایران بسیار تاثیرگذار بود. اولین تمرینات گرافیک در طراحی پوستر و نشانه توسط او و هوشنگ کاظمی در سالهای آغازین دهه چهل خورشیدی به هنرجویان آموزش داده میشد. او در سالهای فعالیت خود در «کارگاه نمایش» نیز چند پوستر، جلد کتاب، لباس و صحنه تئاتر برای اجراهای کارگاه طراحی کرد.
بیژن صفاری
طراح گرافیک کارگاه
فریدون آو از خانوادهای زرتشتی بود که پس از بازگشت از آمریکا برای گذراندن دوره سربازی به «کارگاه نمایش» پیوست و طراحی گرافیک بسیاری از تئاترها تا پایان فعالبت کارگاه برعهده او بود. فریدون آو در دانشگاه آریزونا و نیویورک در رشتههای طراحی و هنرهای کاربردی برای تئاتر و زیباییشناسی فیلم تحصیل کرده بود.
او در محیط و معماری آنگلوساکسونی پرورش یافت و این تربیت باعث شد تا برخلاف جریان روز گرافیک در ایران عمل کند، یعنی در طراحی پوستر به جای تصویرسازی، مجموعهای از تصاویر گردآوری شده را در کنار هم بچیند تا به اثری واحد برسد. او که تسلط چندانی بر خط و زبان فارسی نداشت، اغلب از حروف برگردان (لتراست) در تولید آثار خود استفاده میکرد. از همین رو در بسیاری از عنوانهای آثار او مانند «عبید خلج» و «کالیگولا» جای نقطهها نسبت به موقعیت اصلیشان کمی جابهجا شده است.
او در چندین پوستر و جلد کتاب از شکل دست استفاده کرده و در یک گفتوگو در این باره گفته است: «نزدیکترین چیزی که برای طراحی در اطرافم پیدا کردم دست خودم بود. دستم را روی کاغذ میگذاشتم و با دست دیگرم دور تا دور آن خط میکشیدم بعد داخل آن را رنگ میکردم یا به همان شکل خطی استفاده میکردم».
آو همواره در آثار خود تلاش میکرد تا نزدیکی مفهومی پوستر را به ایده و شکل اجرای نمایشی آن اجرا نزدیک کند. برای مثال در پوستر «کالیگولا» نوشته را دوبار به صورت قرینه تکرار کرد و بر زمینه آن از رنگ قرمز استفاده کرد چراکه در اجرای این نمایش دو بازیگر مختلف نقش کالیگولا را بازی میکردند و در لحظهای از نمایش صحنه به یک باره با پارچهای قرمز پوشیده میشد.
پوستر نمایش «کالیگولا» از فریدون آو
فریدون آو همچنین طراحی و اجرای پوستر و بروشور نمایش «باغ آلبالو» را برای آربی آوانسیان را انجام داد که ساختمان تئاترشهر با این اجرا افتتاح شد. ایده پوستر، استفاده از بخشی از نقاشی ادوارد مانه و چهار مرتبه تکرار آن است. متناسب با گذر چهار فصل و نیز چهار صحنه نمایش هر بار یک رنگ متفاوت روی نقاشی مانه گذاشته شده بود، او در این سالها از شبکهبندی شطرنجی و جدول اندازهگیری در مجموعهای از نقاشیها و پوسترهایش بهره برد که پوستر «شنبه هفتم» و طرح جلد «نظارت عالیه» از این دسته است.
پوستر نمایش «باغ آلبالو» از فریدون آو، اجرای افتتاحیه ساختمان تئاترشهر
«کارگاه نمایش» ساختمانی اجارهای هشتاد متری داشت دارای شش اتاق به آدرس چهارراه یوسفآباد (تقاطع جمهوری و حافظ کنونی) خیابان شاه (جمهوری کنونی) کوچه کلانتری پلاک ۲۷۱ که پیش از آن کلاسهای خانم جانبازیان در آن برگزار میشد. کارگاه در مدت 10سال فعالیت خود حدود هفتاد اجرا، نگارش بیست و چهار نمایشنامه و تعدادی برنامههای فرهنگی نظیر نمایشگاه نقاشی اجرای موسیقی نمایش فیلم و شرکت در جشنوارههای بینالمللی تئاتر را در کارنامه داشت. کارگاه در سال ۵۷ آخرین نمایش خود را با عنوان «چاه» نوشته داوود دانشور به کارگردانی رضا قاسمی را روی صحنه برد.
«کارگاه نمایش» در آخرین سالهای فعالیت خود براثر فضای ملتهب سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ و جدایی برخی از اعضایش با رکود مواجه شد و بر اثر انتقادها و حسادتهای دیگر گروههای تئاتری و فضای حاصل از انقلاب از ادامه کار بازماند.