به گزارش پلاتو هنر، در سال ۱۳۸۴ مجمع کانونهای تئاتر دانشجویان سراسر کشور روز هفتم اردیبهشت را روز تئاتر دانشجویی نام نهاد.
هدف دانشجویان پیشرو آن دوره این بود که نشان دهند تئاتر دانشجویی راهی برای رسیدن به تئاتر شبهحرفهای و دولتی ایران یا به مفهوم تئاتر آماتور نیست، بلکه جریانی مستقل، هنری، گیشهگریز، پویا و روشنگر است. چنین بود که دانشجویان در نهم اردیبهشت سال ۱۳۸۵ با تسخیر صجنه اختتامیه جشنواره تئاتر دانشگاهی، توجه همگان را به لزوم انتخاب دبیر و نفی انتصاب دولتی آن معطوف کردند.
.
پیام امسال روز تئاتر دانشجویی را آقای علی شمس نوشته است
علی شمس متولد سال ۱۳۶۴ و دانشآموخته کارشناسی سینما و کارشناسی ارشد تئاتر و اجرا از دانشگاه ساپینزای رم است. او علاوه بر بازیگری و فیلمسازی و سابقه درخشان مطبوعاتی با به بهدست آوردن جوایز مهم تئاتری سراسری و بینالمللی در نمایشنامهنویسی و کارگردانی، از بهترین و تاثیرگذارترین کارگردانان مولف و خلاق تئاتر ایران است. ایشان از سال ۹۷ در کنار فعالیت های انتشاراتی و تئاتری، به تدریس در دانشگاههای هنر و تهران نیز دعوت شده است.
متن پیام علی شمس:
«دانشجو خودش را به آینده گزارش میکند. ایستاده با روبهرو سخن میگوید. تئاتر دانشجویی هم تابعی از همین گزاره است. تئاتری محافظهکار نشده، نیآغشته به پول، نیامده از شهرت و نرفته در محاق بیحوصلگی. تئاتری که با نظمِ پیشینی و ارادهی بیرونی اگر نه سرِ عناد که دستکم مواجههای از پرسش و چالش دارد.
دانشجو نیروی ویرانساز مفاهیمی است که پیشتر ارزشمند تلقی میشده. تاختن به سیلوی مرتفع اطاعتپذیری!
همان دانشجویی که در اعتراض به وضع موجود و در تمنای وضع نامشخصِ مطلوب در اعتراض به سیاستهای دانشگاهی کلاه از سر آدورنو وَ تفکر انتقادیاش میاندازد و او را هو میکند.
روز تئاتر دانشجویی فرصتی برای یادآوری این نکته است که امکان تخریب استحکامات محافظهکارانه تنها از این توپخانه حادث میشود. وقتی از دانشجو و نسبتِ بیتعارفش با تئاتر سخن بهمیان میآید، من به یاد یورش دانشجویان به اجراهای بخش On جشنوارهی «آوینیون»، انتقادهای آشکار به سیاستهای دولتمحور ژان ویلار همراهیشان با اجرای «لیوینگ تئاتر» در مِی ۱۹۶۸ میافتم. به یاد یورش به اختتامیهی جشنوارهی «کن» توسط گدار و دیگر روشنفکران جوان. به یاد کن لوچِ هنوز آماتور که با دوستان تئاتری خود به مقابله با سیاستهای محدودکنندهی فستیوال «ادینبورگ» برخاست. تاریخ تئاتر سرشار از برنتافتن و طغیان علیه کلمات و عباراتی است که تنها از بازو و دهان دانشجو برمیآمده. بهپرسش گرفتن ذوق عامه، سلیقهی مسلط، تجربهی بیپروا، سرنترسی از بنبستهای زیباییشناختی، برهم زدن معادلات حرفهی متبوع، به سلاخخانه بردن تعارفاتی مثل پیشکسوت و احترامات فائقه و… دانشجوی تئاتر کژیِ حرفهای را که در آن مشغول پا سفت کردن است، فریاد میکند، پیش از آنکه خود در بدنه و آیندهی آن مومیایی و مطیع گردد. تئاتر دانشگاهی بستر وسیعی برای تولید چیزی دارد که بعدها میتواند تبدیل به سلیقه و شکلِ پذیرفتهای از زیباییشناختی اجرا شود. بسیاری از هنرمندان برجستهی تئاتر ما آمده از چنین فضایی هستند. پژوهیده و کاویده در پلاتوهای دانشگاههای دور و نزدیک این کشور که بعدها سلیقهشان بخشی از تاریخ تئاتر این کشور شده است. حالا اما که این سطرها نوشته میشود چند سالی هست که به تشدیدِ حوادث مکرر، ظرفیت برجستهی تئاتر دانشگاهی و تئاتر دانشجویی در سیاهچالهی فقدان و فراموشی زنجیر شده. سیستم مدیریتیِ ترسنده از هر بحرانِ احتمالی با آویختن به سیاستی هماهنگ و نانوشته (شاید میان وزارت علوم و وزارت ارشاد) میخواهد بساط سرنترسی و تجربهپذیری دانشجو را به آلزایمر تاریخ بسپارد. اگرچه این روزها جایی برای تجمع و جشن گرفتن و گردهمآیی نیست، اگرچه از این روز اثری حتی در تقویم تئاتری کشور بهچشم نمیخورد، اما دانشجو برخلاف چیزهای دیگرِ تاریخ به گذشته گزارش نمیدهد. دانشجو آینده را گزارش میکند. تئاتر دانشگاهی نیز از این دایرهی معنایی بیرون نخواهد بود.
فردای تئاتر ایران در امروزِ پلاتوهای دانشگاههای دور و نزدیک در حال رقم خوردن است. تئاتری هنوز معصوم و همانقدر بیترس برای عرضهی هر چیز که اجراست. هر چیز که احتمالا اجراست، هر چیزی که میتواند اجرا باشد.»
علی شمس/ یک اردیبهشت ۱۴۰۳
تهران