یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه به‌ قلم پرویز جاهد (بخش چهارم)

به گزارش پلاتو هنر، در بولتن سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، پرویز جاهد در یادداشت هایی به بیان ساختار فیلم کوتاه پرداخته است که در چند بخش به آن ها خواهیم پرداخت. یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه

به گزارش پلاتو هنر، در بولتن سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، پرویز جاهد در یادداشت هایی به بیان ساختار فیلم کوتاه پرداخته است که در چند بخش به آن ها خواهیم پرداخت.

یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه به قلم پرویز جاهد (بخش چهارم)

توافقی همه جانبه بر سر مفهوم فتوژنی بین سینماگران امپرسیونیست وجود نداشت و هر کدام درک ویژه خود را از این مفهوم ارائه می‌کردند. با اینکه بیشتر مورخان سینما، لویی دلوک را ابداع‌گر رویکرد «فتوژنیک» در سینما می‌دانند اما این ژان اپستاین بود که این ایده را متحول کرد و توسعه بخشید. در حالی که برای دلوک، فتوژنی، یک نوع فعالیت سینمایی بود که به وسیله فیلم‌ساز انجام می‌شد و درواقع شکلی از قوه تخیل و خلاقیت او شمرده می‌شد، ژان اپستاین، آن را نه توانایی فیلمساز بلکه قابلیت دوربین می‌دانست که می‌توانست عادی‌ترین رویدادهای زندگی و اشیای پیرامون ما را از نو جان ببخشد و رازآلود سازد.

از دید اپستاین، لنز دوربین، «چشمی است که به آن خصایص تحلیل‌گرانه ناانسانی اعطا شده؛ چشمی بدون تعصب بدون اخلاق و رها از هرگونه اثرپذیری و این چشم در چهره و ژست‌های انسانی چیزهایی را می‌بیند که ما، گران‌بار از همدلی‌ها و ناهمدلی‌ها، عادات و موانع بازدارنده، دیگر نمی‌دانیم چطور باید ببینیم.» (سینه فیلیا و تاریخ، ص 167)

اپستاین برای تصویر فتوژنیک دو شرط قائل بود. اولی، حرکت به عنوان یک کیفیت حیاتی بود که متداوم نباشد بلکه خرده‌هایی از حرکت در اینجا و آنجا بود. دوم، شخصیت یا جنبه شخصی چیزی بود که تصویر فتوژنیک آن را بازتولید می‌کرد. در نظر اپستاین، حرکت فتوژنیک، خبر از تداوم زمانی و فضایی می‌داد که دستگاه سینمایی در بازنمایی ارائه می کرد. به اعتقاد او حتی کلوزآپ‌ها که او آن‌ها را روح سینما می‌دانست نیز نیازمند حرکت بودند.

در این باره نوشته است: «نمای نزدیک، به عنوان شالوده و اساس سینما، بیشترین جلوه یا بیان فتوژنی حرکت است. وقتی ساکن باشد بیم آن می‌رود که متناقض از کار درآید. چهره صرف، حالات و احساسات خود را برملا نمی‌کند. این فقط وقتی اتفاق می‌افتد که سر شخصیت و لنز دوربین به هم نزدیک یا از هم دور می‌شوند.» (سینه فیلیا و تاریخ، ص 167).

فیلم کوتاه می‌تواند شاعرانه باشد. از دیدگاه دیوید بوردول، نظریه‌پرداز نئوفرمالیست سینما، این شاعرانگی از طریق به کارگیری فرم‌های تداعی‌گر به وجود می‌آید. به اعتقاد بوردول، فرم تداعی‌گر، از طریق مجاورت تصاویر نه چندان مربوط به هم، احساس یا مفهوم متفاوتی را، که در ظاهر فیلم وجود ندارد، به بیننده منتقل می‌کند؛ یعنی ذهن او را به مفاهیم خارج از فیلم ارجاع می‌دهد. سیستم‌های فرمال تداعی‌گر، کیفیت‌ها و مفاهیم بیانی را از طریق گردهم آوردن تصاویر القا می‌کنند. این نوع فرم‌ها بیشتر در فیلم‌های شاعرانه به کار می‌روند که تصاویر، معناهای استعاری و سمبلیک دارند و ذهن ما را به معناهایی بیرون از جهان فیلم هدایت می‌کنند.

 

منتشر شده در «بولتن سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» / انجمن سینمای جوانان / مهرماه ۱۴۰۱

 

بیشتر بخوانید:

یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه به‌ قلم پرویز جاهد (بخش اول)

https://didhonar.ir/?p=36828