پلاتوهنر

یادداشتی از رضا صائمی؛

نگاهی به فیلم «کافه ترانزیت»/ نبردی زنانه برای آزادی

به گزارش پلاتو هنر، نسخه مرمت شده فیلم سینمایی «کافه ترانزیت» ساخته زنده یاد کامبوزیا پرتوی با بازی فرشته صدرعرفایی و پرویز پرستویی به مناسب روز ملی سینما در تعدادی از سینماهای سطح کشور به نمایش درآمد و در حال

به گزارش پلاتو هنر، نسخه مرمت شده فیلم سینمایی «کافه ترانزیت» ساخته زنده یاد کامبوزیا پرتوی با بازی فرشته صدرعرفایی و پرویز پرستویی به مناسب روز ملی سینما در تعدادی از سینماهای سطح کشور به نمایش درآمد و در حال حاضر نیز همین نسخه در پلتفرم فیلم نت قابل تماشا است. این نسخه به همت پلتفرم فیلم نت، فیلمخانه ملی و لابراتوار صداوسیما ترمیم شده است.

به همین مناسبت رضا صائمی نویسنده و منتقد سینما نگاهی به این فیلم داشته است که در ادامه می‌خوانیم:

«زنده یاد مازیار پرتویی را اغلب با فیلمنامه‌هایش به یاد می آورند اما «کافه ترانزیت» کافی بود تا او را به عنوان کارگردان هوشمند و صاحب ایده هم بشناسیم. فیلمی که به طور مشترک در ایران و فرانسه و ترکیه ساخته شد و نماینده سینمای ایران برای جوایز اسکار در سال ۲۰۰۷ بود.

قصه فیلم در مورد زنی به نام ریحان (فرشته صدرعرفایی) است که شوهر خود را به تازگی از دست داده ‌است. شوهر وی برای او فقط قهوه‌خانه‌ای در کنار جاده در نزدیکی ماکو به ارث گذاشته‌ است. این زن تلاش می‌کند تا استقلال خود را حفظ کند ولی برادر شوهرش ناصر (پرویز پرستویی) در جلوی پای این زن سنگ انداخته، تا ریحان را مجبور کند که با وی ازدواج کند.

در واقع «کافه ترانزیت» را می توان به نوعی فیلمی مردم نگارانه در تحلیل انتقادی یک سنت دانست که به نوعی با مردسالاری گره خورده و استقلال زنانه را به محاق می برد. از این رو با یک زن قهرمان در فیلم مواجه هستیم که پای استقلال و آزادی خود می ایستد تا قربانی یک سنت نشود. از این حیث می توان «کافه ترانزیت» را یکی از فیلم های موفق اجتماعی در بازنمایی تصویر شکسته زنان در قاب سینما دانست.

ریحان بنا به یک سنت بومی تحت فشار قرار می گیرد تا بعد از بیوه شدن با برادر شوهرش ازدواج کند. او اگرچه در برابر این درخواست می ایستد اما این مقاومت و پایداری با شکست درونی و دشواری در معیشت مواجه می شود و ریحان در برابر کارشکنی ها و سنگ اندازی برادر شوهرش (پرویز پرستویی) مجبور می شود که کافه را تعطیل کند و این همان واقعیت تلخی است که هژمونی گفتمان مردانه را در زیست – جهان زنانه بسط می دهد و در نهایت زنان را در پارادایم مردانه هضم می کند.

آنچه در اینجا به کانون اصلی درام تبدیل می شود تلاش برای حفظ هویت و استقلال زنانه است. چنانکه ریحان قهوه خانه شوهرش را که مکان رفت و آمد و توقف رانندگان بین راه است، دوباره راه اندازی می کند. نه فقط از حیث استقلال مالی که استقلال عاطفی او هم تحت هژمونی سنتی مردانه قرار دارد. در چنین شرایطی است که وقتی رابطه ای عاطفی میان «ریحان» و یک راننده یونانی شکل می گیرد او را بر سر چندراهیِ انتخاب قرار می دهد. آنچه به عنوان یک فشار هنجاری به عقب راندن ریحان به عنوان یک زن دامن می زند ابژه اخلاقی «آبرو» است. او به دلیل بیوه بودن باید عواطف درونی خود را پس زده و سرکوب کند تا موجب بی آبرویی خانواده نشود. حتی شاغل بودن در یک قهوه خانه و آشپزخانه نیز به همین دلیل مورد انتقاد قرار می گیرد. گویی زن می تواند آشپزی کند اما نمی تواند آشبز باشد، یعنی آشپزی به شغل او تبدیل شود چون مردم حرف در می آورند.

«کافه ترازیت» در واقع فیلمی در نقد نگرش های سنتی به زن و هویت اجتماعی او بود و می خواهد این نگرش و بازدارندگی آن را در بستر خرده فرهنگی بومی و قومی بازنمایی کند. از این حیث گرچه فیلم در سال 82 یعنی دقیقا 20 سال پیش ساخته شد اما تازگی خود را از دست نداده و همچنان قصه زنان امروز است.

در واقع می توان گفت شرایط اجتماعی ایران امروز، «کافه ترانزیت» را احضار و احیا می کند و می تواند روایتی از وضعیت زنان در لحظه اکنون باشد. زنانی که تلاش می کند با نبرد در دل سنت های کهنه ای که زن بودن را از آنان می گیرد به دفاع و صیانت از خود دست بزنند و برای حفظ استقلال خویش بجنگند. گرچه در فیلمنامه با چند زاویه دید در روایت مواجه هستیم که می تواند به عنوان ضعف فیلمنامه از آن یاد کرد اما هویت اثر نشان می دهد که آنچه برای فیلمساز مهم بوده بازنمایی موقعیت زن قصه است که  برای احقاق حقوق زنانه خود می کوشد که در کانون و هسته معنایی درام قرار گرفته است.

ریحان در نبرد برای دفاع از حقوق خود، بسیار هوشمند و عاقلانه رفتار می کند، دست به خشونت نمی زند و با سکوت و تعقل و تدبیر کارش را پیش می برد. در واقع او مسیری کنشمندانه را با هوشمندی طراحی می کند و بی گدار به آب نمی زند. سعی می كند هر تمهيدی كه از طرف مقابلش به او تحميل می شود را با يک تمهيد ديگر پاسخ گويد، تمهيدی كه رنگ و بويی از مسالمت آميز بودن دارد.

در «کافه ترانزیت» شرایط زنی به تصویر کشیده می شود که زندگی خود را در بستر شرایط سخت اجتماعی ادامه می‌دهد.

زنی که برای رهایی خود از سنت های غلطی که آزادی او را با انقیاد کشانده می جنگد تا خود به روایت زندگی خود بپردازد. این روایت همان حکایت زنان در جامعه امروز است.»

https://didhonar.ir/?p=30035