به گزارش پلاتو هنر، آرش رستمبیگی بازیگر تئاتر «زاغ» درمورد نمایشنامه این نمایش گفت: متن این نمایشنامه را شخصا خیلی دوست دارم زیرا با سبک ابزورد ارتباط برقرار میکنم. طنز این کار به خاطر دو کاراکتر اصلی یعنی «متیو» و «جیک» با توجه به شغلشان که دو قاتل مزدور هستند نوعی طنز گروتسک ایجاد کرده که کاملا قابل درک است. زیست ما بازیگران هم در این روزها مانند این نمایش، سراسر طنز تلخ است. در وضعیتی ابزورد زندگی میکنیم که به نوعی برای بازیگری مثل من زندگی جلو رونده نیست.
این بازیگر با بیان اینکه هیچکدام از عوامل این نمایش چشم داشت مالی ندارند، عنوان کرد: به نظرم عشق، دغدغه و تلاش دستهجمعی باعث میشود که یک تئاتر ماندگار شود. در تئاتر هدف این است که نمایش به بهترین شکل ممکن جلو برود، قطعا این هدف باعث همدل شدن بازیگران میشود. من تمام بازیگران این اجرا را میشناسم. میدانم که همه ما با عشق کار میکنیم، بدون اینکه ذرهای چشم داشت مادی داشته باشیم.
چشمداشت مادی نداریم
او ادامه داد: من کاملا با ناراحتی این را میگویم، چشم داشت مادی نداشتن از این میآید که در وهله اول کار تئاتر اصلا درآمد ندارد. زمانی که آدمها بدون چشم داشت مادی تا این اندازه یکدل همه جوره برای یک اجرا تلاش میکنند امکان ندارد که کارشان خروجی نداشته باشد. میتوان گفت که عشق ما به تئاتر در این وضعیت بد اقتصادی عشق دردناکی است.
رستمبیگی با اشاره به سختیها و فشارهایی که روی دوش اهالی تئاتر هست، تصریح کرد: ما با هزار چیز میجنگیم، انگار یک وزنه سنگین را باید همه جا با خودمان حمل کنیم، این شرایط واقعا حقمان نیست. قبول دارم هنر تئاتر سخت و پیچیده است، هنری است که باید روح و روان و فیزیک خود را برای آن بگذاریم. کار ما به اندازه کافی دشوار هست اما وضعیت امروز ما، ناشی از سختی خود تئاتر نیست. بلکه هزاران فشار دیگر است که به زور تحمل میکنیم.
در چشمان مادرم برق افتخار را دیدم
این بازیگر با اشاره به فشارهایی که از سمت خانواده یا اجتماع متحمل شده تا وارد عرصه تئاتر شود گفت: زمانی که سنم کمتر بود نه خانواده از من میپذیرفت که به سمت کار تئاتر بیایم نه من از آنها مخالفتشان را میپذیرفتم. واقعا سختی کشیدم تا بتوانم دیدگاه خانوادهام را عوض کنم اما امروز واقعا به آنها حق میدهم. در سیستم اقتصادی دنیا که پول حرف اول را میزند، زمانی که یک نفر به خانوادهاش بگوید که میخواهد همه چیزش را برای کاری بگذارد که پول ندارد، از دید آنها بازنده به حساب میآید.
او ادامه داد: اما نتیجه تلاشهای من همین میشود که مادرم یک شب برای تماشای اجرای ما آمد و من در چشمانش برق افتخار را دیدم.
رستمبیگی افزود: پدرم را 6 ماه پیش از دست دادم، شب پنجم اجرای قبلی در نمایش «ژیمناستیک تکه پارهها» که اسفند سال گذشته در سالن مولوی، زمانی که بعد از مدتها توانستم روی صحنه بروم، لازم داشتم برقی که در چشمان مادرم دیدم را در چشمان پدرم هم ببینم اما نشد.
این بازیگر درمورد آرزوها و حسرتهای از دست رفته گفت: سالهاست دارم برای این کار تلاش میکنم اما نتوانستم حضور پدرم را در سالن داشته باشم که من را ببیند و دیگر این آرزو را به دست نخواهم آورد. واقعا نمیدانم ما چرا کار تئاتر میکنیم. با وجود اینکه پنج سال 24 ساعته تلاش کردم که روی صحنه باشم به هر دلیل بیربطی نمایشهای ما رد میشد. همین مسائل باعث شد نتوانم به تنها آرزویم برسم و این از همه چیز دردناک تر است. به قول رضا براهنی «هستی خسیستر از اینهاست».
رستمبیگی در پایان سخنانش خاطرنشان کرد: از نظر خودم نمایش «زاغ» شروع من است. شروع تلاش و کار من نیست بلکه شروع بازخورد گرفتن است. برای بازخورد گرفتن ابتدا باید روی صحنه رفت. از نمایش «زاغ» بازخورد مثبت دریافت کردم و به جرئت میگویم از امروز هر لحظه و هر ثانیه برای بهتر شدن، تلاش میکنم.
نمایش «زاغ» به نویسندگی و کارگردانی میثم مظفری و تهیهکنندگی سجاد افشاریان تا 21 شهریور در تماشاخانه ملک روی صحنه خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
روایت پلاتو هنر از نمایش «زاغ»
دکور و نورپردازی سالن در ایران شوخی است/ درآمدم را در تئاتر خرج میکنم