تجربهی سینماییِ نابی همراه با کری گرانت و اِوا ماری سِنت، در داستان پرتعلیقِ (شمال از شمال غربی)؛ آلفرد هیچکاک همانطور که یکی از مولفههای هنری و سینماییاش، داستانهای پرتعلیق است و طرفداران به او لقبِ (استاد تعلیق) دادهاند، در این فیلم نیز، داستان را طوری پیش میبرد که تعلیقی اتفاق افتاده، بدون اینکه ما بدانیم دقیقا چرا این خلأ وجود دارد، و به موازاتِ شخصیت اصلی پیش میرویم و همراهِ سفرِ دور و درازش میشویم. داستان مردی که خودش را وسط ماجراجوییِ جاسوسی و رمزآلودی پیدا میکند و در این بین، یک زن قصد کمک به او را دارد و ارتباط بین زن و مرد مدام دستخوش تغییرات میشود. رابطهی بین دو شخصیت که داستان جاسوسی و پرتعلیق را، کمی رمانتیک میکند.
فیلمنامهنویس این فیلم، ارنست لمن است و موسیقیِ فیلم، توسط برنارد هرمن ساخته شده که همکاریهای زیادی با هیچکاک داشته و در تاریخ موسیقیمتنِ سینما، فردی تاثیرگذار است. شرکت توزیعکننده هم، همانطور که در دوران طلایی هالیوود بود، مترو گلدوین مایر است. خود هیچکاک هم مثل دفعات متعدد در دیگر فیلمهایش، در یک تکصحنهی چند ثانیهای از شروع فیلم بازی میکند.
مباحث و حرفهایی هم نسبت به نام فیلم وجود دارد که چرا دقیقا اسم فیلم، (شمال از شمال غربی) است؟ برخی میگویند اشارهای به قطعهای از نمایشنامهی هملت اثر ویلیام شکسپیر دارد که میگوید: «به هنگام وزش باد جنوبی، خوب و بد را از هم بازمیشناسم؛ جنون من تنها در هنگامیست که باد از شمال – شمال غربی میوزد.» [ویکیپدیای شمال از شمال غربی] و از نظر دیگر، یکی از سکانسهای نمادین فیلم، که در پوسترهای فیلم هم دیده میشود، هواپیمایی است که شخصیت اصلی را دنبال میکند و او، میدود و این میتواند دلالتی بر جهات داشته باشد؛ چرا که یکی دیگر از اتفاقات فیلم که باز هم در پوستر و فرهنگ عام معروف است، نقاط اوج و آخر داستان است که در کوه راشمور اتفاق میفتد. کوهی که در ایالت داکوتای جنوبیِ آمریکا قرار دارد و جهت جغرافیاییِ ایالت، شمالی است و نسبت به جهت غرب متمایل است: شمال از شمال غربی. البته نورثوست، نام یک شرکت هواپیمایی آمریکایی هم هست که در خود داستان نمایان میشود. نام فیلم به ما یک سری راهنمایی و علامت برای فرمِ داستان میدهد.
یکی از افتخارات این فیلم هم، رتبه در 250 فیلم برتر بانک اطلاعاتی فیلمها یا همان IMDb است.