به گزارش پلاتو هنر، بیست و پنج سال پیش، در 24 جولای 1998، فیلم سینمایی «نجات سرباز رایان» منتشر شد. این فیلمی است که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی و بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما قرار دارد. بسیاری از بزرگترین فیلمهای جنگی، اگر نگوییم اکثر آنها – مثلاً «مسیرهای افتخار» اغلب به عنوان «ضد جنگ» شناخته میشوند. دلیل واضح است: آنها فیلم های حاوی پیامی هستند که ویرانی هولناک جنگ را به تصویر می کشند، همه به عنوان راهی به دنبال گفتن این هستند که نژاد بشر باید راهی برای متوقف کردن این ظلم غیرقابل درک بیابد. می توان گفت که این پیامی است که در هر فیلمی درباره جنگ ویتنام نهفته است، دورانی که جنگ در فیلم به یک رئالیسم جدید، وحشتناک و گاهی توهم آمیز دست یافت. فیلمهای ویتنام درباره این بود که جنگ چقدر میتواند فاجعهبار، وحشتناک و دیوانه کننده باشد.
با این حال، «نجات سرباز رایان»، که بر اساس اصالت سرگیجهآور میدان نبردی که توسط کوبریک، کاپولا و استون به نمایش درآمده بود، بیانیهای را ارائه کرد که نمیتوان آن را به عنوان «ضد-ضد» طبقه بندی کرد. این به این دلیل است که در مورد جنگی بود که باید در آن جنگید و این به فیلم اسپیلبرگ یک دوگانگی منحصر به فرد و تماشایی داد. جنگ را جهنم نشان داد اما همچنین جنگ را جهنمی نشان داد که گاهی ضروری بود.
معیار تعیین کننده یک فیلم جنگی بزرگ، پیچیدگی اخلاقی آن است نه فقط به تصویر کشیدن جنگ، بلکه درک جنگ با تمام ترس و وحشت، خون و اجبار، بیمعنای خشونتآمیز آن.
30 فیلم برتر جنگی
آنچه در این گزارش میخوانید
ToggleStalag 17 (1953)
یکی از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد؛ فیلم «Stalag 17» است. بیلی وایلدر، کارگردان، به طرز ماهرانهای درام، خشونت و طنز را در «Stalag 17» یک فیلم کلاسیک در سال 1953 درباره اردوگاه اسیران جنگی در جنگ جهانی دوم ترکیب میکند. در میان 630 گروهبان دستگیر شده توسط آلمانی ها، یک خبرچین وجود دارد که منجر به مرگ دو فراری احتمالی می شود. مردها سعی می کنند بفهمند موش کیست، در حالی که در طول یکنواختی قفل کردن، عقل خود را حفظ می کنند، و به زودی شک به جی.جی ویلیام هولدن می رسد. هولدن برای این نقش برنده جایزه اسکار بازیگر نقش اول شد و وایلدر و بازیگر مکمل ویلیم اشتراوس نیز نامزد دریافت جایزه شدند.
War and Peace (1966)
این حماسه استادانه ناپلئونی به کارگردانی سرگئی بوندارچوک نقطه عطفی را در تاریخ سینمای شوروی رقم زد و در چهار قسمت بین سال های 1966 و 1967 پس از تولید 6 سال اکران شد. بوندارچوک بهعنوان کارگردان – و یکی از بازیگران اصلی، با بازی پیر بزوخوف – به لشکر بازیگران دستور داد تا دیدگاه او از رمان سال 1867 لئو تولستوی را زنده کنند، و در یک مقطع بیش از 10000 نفر اضافی را برای بازسازی نبرد بورودینو تنظیم کردند. این فیلم که یکی از پرهزینهترین فیلمهای ساخته شده در آن زمان بود، به جای 35 میلیمتر استاندارد، در 70 میلیمتر فیلمبرداری شد، تصمیمی که ورایتی در سال 1965 آن را «درخشان» نامید. بوندارچوک با غلبه بر مشکلات بازیگری و فاجعههای مختلف فیلمبرداری فیلمی را ساخت که اکنون به خاطر جاهطلبی عظیمش فراتر از آنچه که هر مخاطبی قبلاً شاهد آن بوده است، به یاد میآید. تلاش های او پاداش گرفت: «جنگ و صلح» جایزه بزرگ جشنواره بین المللی فیلم مسکو، گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی و جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را به خانه برد.
The Big Parade (1925)
یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد؛ فیلم «رژه بزرگ» است. «رژه بزرگ» از کینگ ویدور، یک سرباز آمریکایی به نام جیمز آپرسون را دنبال می کند که برای جنگ جهانی اول به فرانسه فرستاده می شود. زمانی که در خارج از کشور است، عاشق یک سرباز آمریکایی می شود. این فیلم که توسط لارنس استالینگز کهنه کار جنگ جهانی اول نوشته شده بود، یک موفقیت تجاری و انتقادی بود و با به تصویر کشیدن واقع گرایانه خود از نبردها و سکانس های غوطه ور در سنگر، استانداردی را برای فیلم های جنگی تعیین کرد. «رژه بزرگ» نه تنها اثری مهم در ژانر خود است، بلکه سنگ محک مهمی برای خود سینماست.
Braveheart (1995)
تهدیدی سه گانه برای مل گیبسون – او کارگردانی، تهیه کنندگی و بازی در حماسه جنگی «شجاع دل» به دنبال جنگجوی اسکاتلندی قرن سیزدهم سر ویلیام والاس است که او مبارزه برای استقلال اسکاتلند از انگلیس را رهبری می کند. این فیلم که بر اساس شعر قرن پانزدهمی هری کور با عنوان «اقدامات و دئیدیس کمپیون شیر ویلیام والاس» ساخته شده است، سوفی مارسئو، پاتریک مک گوهان و کاترین مک کورمک نیز در آن ایفای نقش کردهاند. اگرچه این فیلم به دلیل عدم دقت تاریخی و مدت زمان تقریباً سه ساعتهاش مورد انتقاد قرار گرفته است، اما مدتها به دلیل نمایش اکشناش مورد ستایش قرار گرفته است. این فیلم پنج جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمبرداری، گریم و تدوین جلوه های صوتی را به خانه برد.
Grave of the Fireflies (1987)
انیمیشن اغلب بهعنوان رسانهای برای کودکان نادیده گرفته میشود، و با این حال، اقتباس ویرانگر استودیو گیبلی از رمان ۱۹۶۷، پتانسیل منحصربهفرد این هنر را برای پرداختن به موضوعات بسیار تلخ برای اکثر مخاطبان از طریق لایو اکشن نشان میدهد. کارگردان، ایسائو تاکاهاتا، طرف ژاپنی یک جنگ ویرانگر را به مخاطبان معرفی میکند و با مشاهده تلفات طاقتفرسا این درگیری بر دو کودک، سیتا 14 ساله و خواهر 4 سالهاش ستسوکه، که در جریان آتشسوزی ایالات متحده یتیم شدهاند، میبیند. بمباران کوبی سیتا بی خانمان و گرسنه در شرایط غیرممکن، تلاش می کند تا خواهرش را از وحشتی که آنها را احاطه کرده است محافظت کند و حواسش را پرت کند. اگرچه پایان غم انگیز است، اما لحظات کم شادی هستند که با شما همراه می شوند.
Ashes and Diamonds (1958)
یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد؛ فیلم «خاکستر و الماس» است. «خاکستر و الماس» که به عنوان آخرین قسمت از سه گانه جنگی کارگردان آندری وادجا است، یک سرباز ضد کمونیست را دنبال می کند که به او دستور داده می شود یکی از دبیران محلی حزب کارگران لهستان را بکشد، وظیفه ای که او به طور فزاینده ای شک دارد ارزش انجام آن را دارد. این فیلم که بر اساس رمانی به همین نام اثر یرژی آندرژیوسکی در سال 1948 ساخته شده است، به بررسی سرخوردگی و درگیری داخلی افرادی میپردازد که در پیامدهای ناپایدار جنگ جهانی دوم گیر افتادهاند.
The Dirty Dozen (1967)
مثال قطعی از این که چگونه یک فیلم جنگی پاک نشدنی همیشه نباید «معتبر» باشد. در سال 1944، داستان کلاسیک استثماری گرانقیمت رابرت آلدریج از یک پیشفرض غیرقابل مقاومت چرخ گوشت بیرون میآید: لی ماروین، در نقش افسر OSS، جان رایسمن، دندانهایش را به هم فشار میدهد و به او دستور داده میشود تا بر یک ماموریت فوق مخفی نظارت کند که در آن او یک نفر را جمعآوری میکند. ده ها تن از غیرقابل جبران ترین محکومان ارتش ایالات متحده – و آنها را به یک جوخه کماندویی نخبه تبدیل کنید تا یک حمله کامیکازه به قلعه ای پر از افسران ورماخت انجام دهند. (اگر هر یک از آمریکایی ها زنده بماند، آزاد خواهند شد.)
City of Life and Death (2009)
فیلمهای جنگی چینی مانند مگاهیت «هشتصد»، با ارزشهای تولید تماشایی و ارتشی از انسانهای اضافی، ظاهری چشمگیر دارند، اما اغلب شبیه تمرینهای تبلیغاتی درخشان، مانند «پرل هاربر» مایکل بی هستند. تصویر دلخراش لو چوان، نویسنده چینی از تجاوز به نانجینگ، یک استثنای اساسی است و یکی از بزرگترین جنایاتی را که ژاپنیها در طول جنگ جهانی دوم روی چین مرتکب شدند، بدون توسل به دستکاری ملودراماتیک، دوباره خلق میکند. تصمیم به عکاسی سیاه و سفید، وقایع را در بافت تاریخی قرار میدهد، در حالی که سبک همه جانبه او باعث میشود که مخاطبان احساس شوکه و آسیبپذیری کنند، زیرا لو چندین دیدگاه را دنبال میکند، به ویژه دیدگاه یک سرباز ژاپنی درگیر.
They Were Expendable (1945)
یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد؛ فیلم «آنها قابل مصرف بودند» به کارگردانی جان فورد، محصول 1945 است. این فیلم با بازی رابرت مونتگومری و جان وین در نقش ستوان های جنگ جهانی دوم فیلمی است که فرماندهی یک اسکادران آزمایش نشده نیروی دریایی مستقر در فیلیپین را بر عهده دارند. این فیلم که بر اساس رمان ویلیام لیندسی وایت در سال 1942 و با الهام از رویدادهای واقعی ساخته شده است، تلاش های اسکادران برای جلوگیری از تهاجم ژاپنی ها در نبرد فیلیپین را شرح می دهد. «آنها قابل مصرف بودند»، یک داستان کمنظیر، یأسها و پیروزیهای نبرد را بهطور ماهرانهای به تصویر میکشد، و حتی امید عاشقانهای بین شخصیت وین و سندی دیویس اثر دونا رید را در نهایت بیهودگی جنگ پیرامون آنها ترسیم میکند. این فیلم به دلیل جلوههای ویژه و طراحی صدا نامزد اسکار شد و بهویژه برای توجه به جزئیات در صحنههای جنگ دریایی مورد تحسین قرار گرفت.
Three Kings (1999)
این فیلم به کارگردانی دیوید او. راسل و پس از شروع کار خود با دو کمدی اسکروبال، با بازی جورج کلونی، مارک والبرگ و آیس کیوب در نقش سه نفر نظامی که انباری از طلاهای دزدیده شده را کشف می کنند، در دهه 90 تولید شد. این فیلم با لحن جدیتری همراه میشود، اما در اوج قدرتهای امپریالیسم غربی، به عنوان یک مضحک تلخ از امپریالیسم غربی باقی میماند.
Fires on the Plain (1959)
این فیلم جنگی ژاپنی محصول 1959 توسط کارگردان کن ایچیکاوا در ابتدا به دلیل خشونت و مضامین بیمارگونهاش مورد انتقاد قرار گرفت، اما در سالهای پس از اکران آن بیشتر به عنوان تصویری ترسناک و واقع گرایانه از جنگ که ریشه در زیر پوست شما دارد، مورد توجه قرار گرفت. به یک سرباز ژاپنی که در اواخر جنگ جهانی دوم به بیماری سل مبتلا شده است، گفته می شود که اگر نتواند در بیمارستان بستری شود، با نارنجک خودکشی کند. پس از بمباران بیمارستان، او فرار می کند و در نهایت شاهد وحشت های جنگ از جمله مرگ، قتل و آدم خواری است. بوسلی کروتر، منتقد نیویورک تایمز در نقد خود نوشت: هرگز فیلمی ترسناکتر و از نظر فیزیکی نفرت انگیزتر از «آتش در دشت» ندیده بودم.
Inglourious Basterds (2009)
یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد؛ فیلم «حرامزاده های لعنتی» است. از مونولوگ آغازین رسوایی مرزی آن، که در آن افسر آلمانی کریستوف والتز، هانس لاندا، با «منطق» شرمآور توضیح میدهد که چرا یهودیان شبیه موشها هستند، تا اجرای حیلهگرانهاش توسط برد پیت در نقش ستوان خوب ارتش ایالات متحده، آلدو راین.
Rome, Open City (1945)
شاهکار نئورئالیسم ایتالیایی، «رم، شهر باز» اولین سه گانه نئورئالیستی توسط کارگردان روبرتو روسلینی است. این فیلم که در سال 1945 اکران شد، یک مبارز مقاومت ایتالیایی را دنبال می کند که در طول جنگ جهانی دوم با کمک یک کشیش کاتولیک از رم اشغالی فرار می کند. این فیلم در ابتدا با واکنش ملایم ایتالیاییهایی مواجه شد که میخواستند بعد از جنگ فرار کنند، اما خیلی زود به خاطر ملودرام و بازی آنا مگنانی مورد استقبال بینالمللی قرار گرفت. این فیلم در سال 1946 برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن شد و نامزدی اسکار را برای فیلمنامهاش به دست آورد.
The Deer Hunter (1978)
«شکارچی گوزن» اثر مایکل چیمینو که ساختاری شبیه به یک رمان ادبی گسترده دارد، حماسهای از نظر عاطفی است که درباره تأثیرات روانی مخرب جنگ بر سربازان آمریکایی است که در ویتنام میجنگیدند. اما همچنین پرتره ای تداعی کننده از زندگی، عشق و از دست دادن در یک شهر فشرده کارخانه فولاد پنسیلوانیا است، و روشی که چیمینو به طرز درخشانی این دو وجه متمایز را متعادل می کند همان چیزی است که به فیلم قدرت بی وقفه اش می دهد. «شکارچی گوزن» به جای نمایش صحنههای آشنای جنگ و قهرمانی، تمام وحشتهای جنگ را در یک سکانس 30 دقیقهای دلخراش اسرا در یک قفس بامبو در رودخانه کوای خلاصه میکند و نتیجه فراموش نشدنی است. این فیلم نامزد نه جایزه اسکار شد و پنج جایزه از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آن خود کرد.
The Steel Helmet (1951)
«کلاه فولادی» نیز یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد. «کلاه فولادی» فقط به دلیل صرفه جویی در ساخت فیلم به اندازه کافی تاثیرگذار است. کارگردان ساموئل فولر، بر اساس داستان خاطراتش از دوران خدمت در جنگ جهانی دوم، فیلمنامه را در یک هفته نوشت و فیلم را در ده روز فیلمبرداری کرد. فیلم تنها شش ماه پس از جنگ اکران شد. اما برخلاف تصاویر براق جنگ جهانی دوم که برای تحریک سربازی استفاده میشود، «کلاه فولادی» یک ماجرای کسل کننده است که برای ملتی خسته از جنگ ساخته شده است. با خطری که در هر گوشه ای در کمین است.
Glory (1989)
متیو برودریک، دنزل واشنگتن، کری الوز و مورگان فریمن در این فیلم درباره یکی از اولین هنگ های آفریقایی-آمریکایی که برای اتحادیه در جنگ داخلی جنگیدند، بازی می کنند. این فیلم مردان هنگ پیاده نظام 54 ماساچوست را دنبال می کند، از تشکیلات پرفراز و نشیب تا نبرد شجاعانه آنها در دومین نبرد فاجعه بار فورت واگنر. این فیلم در سال 1989، علاوه بر جوایز فیلمبرداری و صدا، اولین اسکار خود را برای واشنگتن به ارمغان آورد. «گلوری» به دلیل نمایشهای بی وقفهاش از رفتار نژادپرستانه با سربازان سیاهپوست و نشانشان در تاریخ ایالات متحده، بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای جنگ داخلی در نظر گرفته میشود.
All Quiet on the Western Front (1930)
لوئیس مایلستون با اقتباس از رمان 1928 اریش ماریا رمارک (همان منبعی که الهام بخش برنده اسکار 2022 ادوارد برگر بود)، سربازان جوان آلمانی با وحشت جنگ جهانی اول را دنبال می کند. رمانتیسم در ترسیم جنگ، در عوض بیهودگی، غیرانسانی بودن و تأثیر وحشیانه را بر بدن و ذهن سربازان به نمایش می گذارد. با فیلمبرداری، صدا و جلوه های بصری پیشگامانه، «همه آرام» به طرحی برای فیلم های جنگی و همچنین نقدی قدرتمند تبدیل شد.
Platoon (1986)
الیور استون از تجربیات شخصی خود به عنوان یک سرباز پیاده نظام آمریکایی در ویتنام استفاده کرد، زمانی که زندگی نامه خودنوشت «جوخه» را نوشت و کارگردانی کرد، یک فیلم جنگی ترسناک و همه جانبه درباره یک سرباز جوان ساده لوح که در یک تیراندازی سه جانبه غم انگیز بین دو گروهبان کاریزماتیک آمریکایی و گروهبان گرفتار شده است. ارتش ویت کنگ با پرهیز از سوررئالیسم هنری «اکنون آخرالزمان»، نمادهای ترسناک «شکارچی گوزن» و طنز تیره «جلیقه تمام فلزی»، تصویر واضح استون از واقعیتهای روزمره جنگ به «جوخه» شما را میدهد. این فیلم با موفقیت قابل توجهی در باکس آفیس، هفت نامزدی جایزه اسکار را به دست آورد و برنده چهار جایزه از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد.
Come and See (1985)
این فیلم به جای تاکید بر کشتار، بر چهره یک مبارز مقاومت بلاروسی 12 ساله متمرکز می شود که شوکه شده و ناامید شده است، در حالی که او در محیطی طاقت فرسا دست و پا می زند. در برخی از نقاط، جزئیاتی را میبینیم که پسر در امان است، مانند سرنوشت خانوادهاش هنگام بازگشت به خانه. اما قدرت در این است که چقدر ما با این شخصیت که جنگ واقعاً برای او جهنم است، همذات پنداری می کنیم.
The Hurt Locker (2008)
فیلم «The Hurt Locker» در سال 2008 با ارائه تصویری پیچیده و شخصی از جنگ عراق، زمانی که کاترین بیگلو، اولین زن برنده اسکار بهترین کارگردانی شد، تاریخ ساز شد. اما افتخارات فیلم به همین جا ختم نشد: اسکار بهترین فیلم، فیلمنامه اصلی، تدوین صدا، میکس صدا و تدوین فیلم را نیز به خانه برد. با بازی جرمی رنر، آنتونی مکی، برایان گراتی، کریستین کامارگو، رالف فاینس، دیوید مورس و گای پیرس، این فیلم بر روی یک تیم خنثی سازی بمب و تأثیرات روحی، عاطفی و فیزیکی جنگ متمرکز است. مارک بوال، فیلمنامه نویس، از تجربه خودش در پوشش خبری جنگ عراق به عنوان یک روزنامه نگار برای فیلمنامه فیلم استفاده کرد و حسی ظریف و واقع گرایانه به آن بخشید، و رنر به خاطر بازی دلهره آور خود در نقش گروهبان درجه یک ویلیام جیمز، تحسین گسترده ای را به دست آورد.
The Bridge on the River Kwai (1957)
یک گروه اسیر از سربازان انگلیسی مجبور می شوند در این حماسه جنگ جهانی دوم پلی برای ارتش ژاپن بسازند. کارگردان دیوید لین از قاب گستردهای استفاده میکند تا بیننده را از سرنخهای خود دور کند – یک فرمانده ژاپنی مازاد بر مالیات، یک سرهنگ بریتانیایی بلندمرتبه و یک جفت سرباز آمریکایی خشن، یکی شرور.
The Battle of Algiers (1966)
تصویر گیلو پونتکوروو نه در استودیوها، بلکه در کافههای الجزیره، تصویر بشکه باروت مبارزات خونین جبهه آزادی بخش ملی برای استقلال از کنترل فرانسه آنقدر قانع کننده به نظر میرسد که کارگردان آن مجبور به اصرار بود که این فیلم از فیلم های خبری گرفته شده است. قرار دادن سربازان فرانسوی به شدت مسلح در مقابل شبکه زیرزمینی مبارزان مقاومت – که بسیاری از آنها برای بیرون راندن ستمگر به تاکتیک های تروریستی تکیه می کنند – وقایع نگاری مستند پونتکوروو به طرز وحشتناکی پیش بینی می کرد که جنگ در سال های آتی مسیر بدی را به خود بگیرد. جای تعجب نیست که زیبایی شناسی خام و شاهد عینی فیلم تا این حد تأثیرگذار بوده است و به همه از آلفونسو کوارون «فرزندان مردان» تا کریستوفر نولان «شوالیه تاریکی برمی خیزد» نمونه ای می دهد که برای تبدیل محیط های شهری به میدان های نبرد با بند انگشت سفید نیاز داشتند.
The Best Years of Our Lives (1946)
درام 1946 ساخته ویلیام وایلر اولین فیلمی بود که برنده هشت جایزه اسکار شد و به راحتی می توان فهمید که چرا. در این فیلم نگاه تاثیرگذاری به سه جانباز دارد که از جنگ جهانی دوم بازگشته اند. افراد برجسته هالیوود فردریک مارچ و دانا اندروز با هارولد راسل، بازیگری تازه کار که در واقع معلول بود، همبازی می شوند. انتخاب بازیگران واقع گرایانه در آن زمان انقلابی بود، و نگاه ظریف به نحوه برخورد مردان با ادغام مجدد در جامعه و روابط آنها بسیار ظریف تر از اکثر فیلم های دهه 40 بود.
Schindler’s List (1993)
استیون اسپیلبرگ با فیلمبرداری این داستان گسترده از هولوکاست مانند یک مستند، یکی از بهترین فیلمهای دوران حرفهای خود را بدون تکیه بر ابزارهایی ساخت که در بلاک باسترهایش هیجان را تقویت میکردند. در عوض، این نیروگاه سیاه و سفید درد مردم یهودی و وحشیگری سربازان آلمانی را با سادگی کامل به تصویر میکشد و نیازی به دستکاری عاطفی ندارد، زیرا این مبارزه وحشیانه است. اسپیلبرگ از نشان دادن هیچ چیز ابایی ندارد و در حالی که داستان اصلی مربوط به یک سودجوی آلمانی از جنگ (لیام نیسون) است که با یک رهبر تجاری یهودی (بن کینگزلی) کار می کند تا در نهایت جان کارگران یهودی را نجات دهد، اغلب صحنه های خشونت است.
MASH (1970)
فیلمی که رابرت آلتمن را به عنوان جادوگر رویایی هالیوود جدید معرفی کرد، یک کمدی جنگی است، اما آنقدر کمدی است که غرق در خون است که تقریباً از هر فیلم دیگری ما را به آنچه جنگ است، نزدیک می کند. دونالد ساترلند و الیوت گولد، به عنوان پزشکان نظامی هیپستر در جنگ کره که عاقلانه راه خود را از طریق هر عمل جراحی (و هر شوخی فریبنده ای که با “دلقک های ارتش معمولی” انجام می دهند)، مانند بوچ و ساندنس هستند که در تریاژ زندگی می کنند، که فیلم به نوعی زندگی می کند و به حالت طنز آمیزی از لطف تبدیل می شود.
Paths of Glory (1957)
برخلاف بسیاری از فیلمهای استنلی کوبریک، فیلم مهیج جنگ جهانی اول او در سال 1957 یک قهرمان دارد – یک افسر فرانسوی (با بازی کرک داگلاس آمریکایی) که از سه بزغالهای که پس از شکست جوخههایشان در تصرف منطقهای به اعدام محکوم شدهاند، دفاع میکند. داستان با بیهودگی مردانی شروع می شود که قبل از رفتن به یک دادگاه کانگوروهای مضحک تر، به گلوله های پیش رو حمله می کنند، با نخبگان نظامی که به دنبال افزایش شغلی با تنبیه سربازان خود هستند. کوبریک در ناامیدی طنزی تهوعآور پیدا میکند، تنها حس انصاف با این نوید به وجود میآید که مردان زیادی قبل از پایان جنگ بیمعنا خواهند مرد.
Apocalypse Now (1979)
یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد؛ شاهکار فرانسیس فورد کاپولا «اکنون آخرالزمان» است. «اکنون آخرالزمان» چنان نهاد فرهنگی است که طبقهبندی آن به عنوان یک فیلم جنگی تقلیل دهنده به نظر میرسد. بله، این یک اقتباس از «قلب تاریکی» است که برای انعکاس ویتنام به روز شده است، اما بسیاری از قدرت فیلم در جنون و وسواس ساختن آن پیچیده شده است. درد و خشم در تمام صحنهها جریان دارد، از آغاز هیپنوتیزم کننده نابودی همگامسازی با «پایان» The Doors، حمله هوایی کابوسآمیز به «پرواز والکریها»، تا بازی هیجانانگیز مارلون براندو در پایان فیلم.
The Grand Illusion (1937)
اورسن ولز در پاسخ به سوال دیک کاوت که کدام دو فیلم را برای آیندگان ذخیره می کند، پاسخ داد: «توهم بزرگ رنوار» و «چیز دیگری». درام بزرگ انسانی ژان رنوار که نه در خط مقدم، بلکه در یک سری از اردوگاههای زندان اتفاق میافتد، رفتاری غیرمنتظره در دوران جنگ را منعکس میکند، همانطور که در صحنه معروف بین یک آس پرنده فرانسوی (پیر فرسنای) اسیر شده و افسر نجیب آلمانی (اریش) دیده میشود. فون استروهایم که افسوس می خورد که چگونه دوران اشراف به پایان رسیده است، مهم نیست چه کسی در جنگ پیروز شده است. مطمئناً، این فیلم مردانی با عقاید و پیشینههای مختلف را نشان میدهد که در کنار هم قرار گرفتهاند، به گونهای که هرگز در زمان صلح با هم ارتباط برقرار نمیکنند.
Full Metal Jacket (1987)
فیلم «غلاف تمام فلزی» استنلی کوبریک نیز یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما است که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد. این یکی از بهترین فیلمهای استنلی کوبریک است. همه ما می دانیم که سکانس آموزش پایه یک مینی فیلم مسحور کننده است، با گروهبانی که سربازان تفنگداران دریایی خود را به ماشین های کشتار تبدیل می کند فیلم «غلاف تمام فلزی» فیلمی است که مانند «2001: یک ادیسه فضایی» کار میکند و ما را به تجربه جنگ میکشاند که گویی دریچهای به وجود دیگری است.
Saving Private Ryan (1998)
و اما در پایان یکی دیگر از بهترین فیلم های جنگی تاریخ سینما که در فهرست 30 فیلم برتر جنگی ما قرار دارد؛ فیلم موفق «نجات سرباز رایان» است. شکی نیست که سکانس آغازین 25 دقیقهای، که تهاجم روز D به ساحل نرماندی را با تمام گلولهپاشی، وحشت و وحشت گوشتشکنیاش به تصویر میکشد، فاجعهبارترین سکانس در هر فیلم جنگی است: یک واقعیت ناهموار. درخشش فیلم، جدای از انسانیت تا حد استخوان جوخه ارتش ایالات متحده (به رهبری تام هنکس)، راهی است که اسپیلبرگ روح جنگ را به عنوان مار به تصویر می کشد که مدام به عقب می لغزد و می مکد. بیرحمی وحشیانهی فیلم و جشن غمانگیز آن از قهرمانی آمریکایی همزیستی است: در هر لحظهی داغ نبرد، «نجات سرباز رایان» به اندازهی مردان معمولی است که برای نجات تمدن در جهنمی فرو میروند.
بیشتر بخوانید:
بهترین فیلم های عاشقانه ایرانی از نگاه مردم
محمد زکی زاده