به گزارش پلاتو هنر، «منطقه» عنوان چیدمانی از اسماعیل قنبری است که تا 26 تیرماه در گالری ایرانشهر در معرض تماشا قرار دارد.
یادداشت هنرمند درباره چیدمان «منطقه» بدین شرح است: «چه کسی می داند چه آرزوهایی ممکن است برآورده شود؟ باشد هر آنچه که مقدر شده به حقیقت بپیوندد.
منطقه به طرز پیچیده ای پر از تله است و همه شان هم مرگبارند. تله های قدیمی ناپدید می شوند و جدیدها بهوجود می آیند. مناطق امن قبلی غیرقابل عبور می شوند مسیر هم می تواند ساده و روشن و هم به طرز عجیبی پیچیده باشد. ولی فکر می کنم به کسانی اجازه عبور می دهد که تمام امیدشان را از دست داده باشند.
به خوب یا بد بودن نیست، به بیچاره بودن است. ولی حتی افراد بیچاره هم اگر درست رفتار نکنند می میرند.
اسماعیل قنبری»
به بهانه این نمایشگاه گفتگویی با اسماعیل قنبری داشتیم که در ادامه میخوانید؛
در ابتدا مشتاقم بدانم که چطور به سراغ نقاشی آمدید؟
من 26 سالم بود که در تبریز به دانشگاه هنر رفتم بدون اینکه قبل از آن هیچ کلاس هنری رفته باشم. من فیزیک می خواندم و به هنر علاقه داشتم و نقاشی برایم جذاب بود اما فکر نمیکردم که نقاشی و طراحی در شکل حرفهای خود انقدر کار سخت و پیچیدهای باشد. درواقع ابتدا به عشق سینما وارد هنر شدم اما در دانشگاه رشته صنایع دستی قبول شدم. وقتی در دانشگاه با واحد طراحی مواجه شدم بسیار برایم جالب بود چون فکر نمیکردم چنین رشتهای در واحدهای درسی ما وجود داشته باشد. از همان روز اول من همه چیز را تعطیل کردم و فقط به طراحی پرداختم یعنی به طور جنون آمیزی طراحی مرا به خود جذب کرد. در آن دوران احساس می کردم در کار طراحی نسبت به اطرافیان و همکلاسیهایم ضعیفتر بودم به همین دلیل مدام تلاش میکردم، اتود میزدم، خط خطی میکردم. روزها و ماهها و سالها کار کردم و همچنان خط میکشیدم. اغلب بچههای کلاس دیگر از طراحی دست کشیدند اما من و تخته شاسی همیشه با هم بودیم؛ در خرید، مهمانی، هنگام خواب و… برای اینکه من همه چیز را تمرین می دیدم نه یک اثر هنری تمام شده.
قبلتر هم چنین چیدمانی را اجرا کرده بودید؟
ما در تبریز هم چنین چیدمانی داشتیم و این طرحها را از سقف آویزان کرده بودیم. دو سال در تبریز در سال های 1383 تا 1384 به صورت انفرادی در نمایشگاه «مشقهای اسماعیل» در حجمهای مختف این آثار را نمایش دادم. سال 85 خواستم که کار متفاوتتری انجام دهم و هم سقف و هم زمین پر از اثر باشد. فضای گالری هم بزرگ بود. من گفتم که کف گالری را به آب ببندم که آثار سقف روی زمین انعکاس داشته باشند. همین کار را کردم و نتیجه فوقالعاده شد. خود گالری معماری سنتی دارد و دیورهای آجرنما خودشان در آب انعکاس داشتند و درنتیجه کل فضا تبدیل به یک اثر هنری شده بود. بعد از کرونا ما به یزد دعوت شدیم و از ما خواستند که با انار کار کنیم و من باز به صورت آزمایشی در آنجا از عنصر آب استفاده کردم. دیدم که چقدر جواب می دهد و متوجه شدم که این کار خیلی حضورمحور است و باید این چیدمان مدام تکرار شود زیرا مخاطب باید حضور فیزیکی داشته باشد و از نزدیک با اثر ارتباط برقرار کند.
در تهران با آقای امیربهمن امیریان مدیر گالری ایرانشهر صحبت کردم و گفتم که می خواهم ترکیبی از نمایشگاههای تبریز و یزد را در تهران اجرا کنم. آقای امیریان هم قبول کردند و در طول پروژه بسیار به صورت حرفه ای رفتار و از ما حمایت کردند و نشان دادند که یک گالریدار معاصر هستند. این نمایشگاه قرار بود مهرماه پارسال برگزار شود اما به دلیل شرایط کشور به عقب افتاد.
مخاطب در این نوع آثار حضور فعال دارد و گویی خودش جزئی از اثر است. در چیدمان این نمایشگاه چقدر به حضور مخاطب فکر کردید؟
من در چیدمان ابتدا اثر را نمی بینم بلکه اول مخاطب را نگاه میکنم و خودم را جای او میگذارم که چگونه به یک اثر نگاه میکند و با آن مواجه میشود. در این مجموعه من حس کردم وقتی مخاطب وارد نمایشگاه میشود، ابتدا دچار شوک میشود زیرا به طور معمول در گالری ها تابلوهای روی دیوار هستند، مخاطب آنها را تماشا میکند و از گالری خارج میشود. اما در اینجا شما ناگهان با اثری مواجه میشوید که عمق دارد، مخفی است و از طول و عرض وسیع است. در این حالت ممکن است مخاطب دچار حالات درونی مختلفی شود و در آن لحظه نیاز دارد با خودش خلوت کند. این خلوت کردن در مرحله اول نیاز به نور کمتری دارد تا فرد با تنهایی خودش در جهان اثر رها شود.
به عنوان مخاطب هنگام مواجهه با اثر و انعکاس طراحیها روی آب احساس کردم با سراب مواجه هستم و حالت خیالانگیزی برایم داشت. کمی درباره عنصر آب و کانسپتی که ارائه میکند، توضیح دهید. از همان ابتدا چرا آب را انتخاب کردید؟
آب آینه نیست زیرا آینه به نوعی تصاویر را واقعی تر نشان میدهد اما آب عمق دارد. بیشتر می توان به آب فکر کرد و بیشتر عمق تصاویر را نشان می دهد تا اینکه صرفا یک تصویر و پوستهای از چیزی را به ما نشان دهد. بله شما می گویید سراب و درست است زیرا سراب هم حالتی وهمآلود دارد و انگار چیزی میبینی اما هرچه میروی به آن نمیرسی.
موسیقی که برای فضای گالری انتخاب کردهاید به حس خلوت مخاطب کمک میکند.
بله. در نمایشگاه یزد این موسیقی را انتخاب کردم اما در آنجا با یک موسیقی زرتشتی تلفیق شده بود. در این نمایشگاه اینطور نیست. این اثر یک آهنگ قرن وسطایی است و به دلیل آوای قدیمی که دارد نوعی خلوص در آن احساس میشود. فکر می کنم آدم را آرام می کند، اوج و فرود شدیدی ندارد و به نوعیست که انگار خودت داری زمزمه میکنی. به همین دلیل این موسیقی را برای این چیدمان انتخاب کردم.
لطفا درباره نورپردازی آثار هم توضیح دهید.
من تعمدا تمهیداتی برای نورپردازی اثر داشتم. همه چیز در این نمایشگاه غیرمستقیم است و همه چیز غیرمستقیم گفته می شود. به طور مثال شما عاشق دوستی هستید که با شما جدل یا امر و نهی نمیکند بلکه همیشه از کلام و کلماتی استفاده میکند که با تو ارتباط برقرار کند. در این چیدمان سعی کردم از تمهیداتی استفاده کنم که مخاطب در فضا آرامتر باشد. حتی میان کاغذها گشتم که نور مستقیمی به چشم مخاطب نخورد. من همه لایهها را برای سکوت و خلوت یک نفر رعایت کردم.
در پایان نکتهای برای مخاطبانی که برای بازدید به گالری میآیند، دارید؟
دغدغه من این است که ایکاش مخاطبان از نزدیک این چیدمان را تماشا کنند زیرا در عکس و ویدیو به طور کامل نمیتوانند اثر و فضایی که در گالری مهیا شده است، درک کنند. تمام تمهیدات برای حس مخاطب اندیشیده شده است و من از مخاطبان دعوت میکنم که برای بازدید به گالری ایرانشهر سر بزنند.
گالری ایرانشهر در نشانی تهران، خیابان کریمخان زند، خیابان شهید عضدی (آبان جنوبی)، خیابان سپند، پلاک ۱/۶۹ واقع شده و شنبهها تعطیل است.