به گزارش پلاتو هنر، بهمن فرمان آرا کارگردان نام آشنای سینمای ایران در مصاحبه اخیر خود که در 27 خردادماه در روزنامه اعتماد منتشر شده، درباره مسائل مختلفی صحبت کرده است که در ادامه به بخشهایی که از آن میپردازیم.
فرمان آرا درباره هزینههای زیاد تولید یک اثر توضیح داد: «بعد از انقلاب اولين فيلمی كه ساختم، «بوی كافور عطر ياس»، 79 ميليون هزينه داشت، «خانهای روی آب» را با 110 ميليون ساختم تا فيلم «حكايت دريا» كه با يک ميليارد و نيم ساختم. فيلمی كه الان قصد دارم بسازم بدون هيچ رودربايستی میگويند 20 ميليارد خرج دارد. خب بازگشت اين پول در سيستم سينماداری، پخش و وزارت ارشاد چگونه اتفاق میافتد؟ تازه خيلی شانس بياوريم فيلم توقيف نشود يا قسمتهای مختلف آن را سانسور نكنند بعد از طی كردن اين فرآيند بايد در صف بايستی تا نوبت اكران به ما داده شود.
فيلم آخرم «حكايت دريا» را مجبور شدم به پلتفرمها بدهم، چون امكان پخش در سينما وجود نداشت. اگر الان هنرپيشهها میگويند ماهی دو ميليارد و نيم دستمزد میگيرند، خب پرسش من اين است ما چگونه میخواهيم اين هزينه را به دست بياوريم؟ اصلا امكانش نيست.»
وی در بخش دیگری از صحبت های خود درباره وضعیت سانسور و محدودیت موضوعاتی که میتوان درباره آنها کار کرد، گفت:
«مگر اينكه دولت سرمايهگذاری كند و گرفتاریهای سانسور را قبل از توليد بدانيم. نمونهاش فيلم فسيل، سازندگان مجبور شدهاند برای مزهپرانی و ترسيم فضا به قبل از 57 بروند. ما چه كار میتوانيم بكنيم در مقابل خواستههای دولت؟ دولت میگويد اگر میخواهيد، بخنديد قبل از انقلاب را مسخره كنيد، مگر میشود؟ به نظر من فيلمی كه نتواند به مسائل مملكت بپردازد، فيلم نيست.»
فرمان آرا با انتقاد به پروسه صدور پروانه ساخت، بیان کرد:
«به نظر من بحث پروانه ساخت، كاملا بيهوده است، چون وقتی فيلم كامل ساخته میشود و فيلمساز برای اخذ پروانه نمايش همه نوع كنترلها میشود پس چرا برای پروانه ساخت آنقدر مته به خشخاش میگذارند؟ چون برای آنها مطرح نيست سازنده فيلم چقدر سرمايه از دست میدهد، چون مديريت میخواهد، برای اكران عمومی مزاحمت نداشته باشد. اما نكتهای كه اين وسط وجود دارد به پروانه ساخت هم نمیتوان تكيه كرد، چون شما مجوز میدهيد من فيلمساز نياز میبينم و مجبور میشوم دو سكانس اضافه كنم، بعد میگويند چون شما دو، سه سكانس اضافه كرديد پروانه نمايش به شما نمیدهيم. به نظر من اگر دولت اينقدر دلش میخواهد همه چيز را كنترل كند، بگويد اصلا نمیگذاريم فيلم بسازيد. يك گروه ده هزار نفری بيكار میشوند، زندگیشان به هم ريخته میشود ولی آقايان بدانند آدمهای محبوب سيستم حكومتی نيستند. من به عنوان كارگردان كه پنجاه سال در سينما كار كردم همانقدر برای كار كردن مشكل دارم كه بچههای جوان برای كار كردن با مشكل مواجه میشوند. سينمای ايران جوانان با استعداد بسيار زيادی دارد. سينمای ايران بسيار سينمای هيجانانگيزی است به خاطر اينكه آقای فرهادی، روستايی، هومن سيدی و بسياری از جوانها را دارد كه فيلمهای خوب میسازند. واقعا همه بچهها با استعداد هستند به طوری كه من به اصطلاح پيشكسوت خيلی آنها را تحسين میكنم برای اينكه در فضايی كار جديد میكنند كه خارجیها را به تحسين وا داشتند.»
این کارگردان سینما درباره سریال «چشم هایش» توضیح داد: «من فیلمی را مدت ها دنبالش بودم تا بسازم. به اسم «چشم هایش» نوشته بزرگ علوی. قرار بود سریال 8 قسمتی باشد ولی اتفاقی که افتاد، این بود که حوادث این رمان خیلی مشهور بین سال های 1313 تا 1320 بود و این تاریخ هفت سال اوج تاریخ کشف حجاب رضاشاه است. شخصیت اصلی خانم این قصه، فرانسه می رود لباس های کوکو شانل می پوشد. چگونه ما می توانستیم این داستان را تعریف کنیم و آن هم رمان به این مهمی را بسازیم ولی شخصیت اصلی حجاب داشته باشد؟ اصلا نمی شود. با همه وقتی که گذاشتیم و کوشش کردیم و سرمایه گذاری که بود، من از ساخت «چشم هایش» انصراف دادم به خاطر اینکه نمی شد فیلم را بسازم. فیلم نکته اصلی اش سیاست است و فضای آن هفت سال نمی شد که این شخصیت پیش کوکو شانل برود، اما چادر یا روسری سرش کند یا لباس هایی که از کوکو شانل می خرد، بپوشد اما با حجاب باشد؟ اصلا همخوانی ندارد. در نتیجه همه زحمات من و با نوشتن فیلمنامه توسط شادمهر راستین نویسنده درجه یک مجبور شدیم انصراف دهیم.»
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود افزود: «اصلا قبول نمی کردند. همان طور که می دانید در دوران اول حکومت رضاشاه کشف حجاب اتفاق افتاد. مادربزرگم سه سال از خانه بیرون نیامد برای اینکه روسری یا چادرش را برندارد. حالا ما همان موقع را بخواهیم ترسیم کنیم و به روی خودمان نیاوریم که حجاب در آن فضا نیست. متاسفانه به این نکته باید اذعان داشت در فضایی کار می کنیم که حتی نمی توانیم درس دهیم، چون چیزی که بلدیم و تجربه کردیم و می دانیم در وضعیت فعلی به آن «نه» می گویند.»
فرمان آرا همچنین در بخش دیگری از این مصاحبه درباره فیلمنامه جدید خود گفت: ««سوختن در آب، غرق شدن در آتش» اسم فیلمنامه جدید من است. موضوع متفاوتی دارد. راجع به یک معلم بازنشسته است که دیگر نمی تواند درس بدهد، اما در اتحادیه معلم ها هست و درخواست شان برای دستمزد و غیره و سرنوشت خودش در این فیلم مطرح می شود. در این فیلم معلم بازنشسته جدا از مملکت نیست، اما به ناچار می گوید که من دیگر نمی توانم به این نسل درس بدهم. این معلمی که قرار است با بچه ها کنار بیاید و به آنها درس بدهد به یک باره متوجه می شود که بچه ها را نمی شناسد. من بچه که بودم فیلم جفتی جمع می کردم یا از آپاراتچی ها می خریدم، عکس های هنرپیشه ها را جمع می کردیم. ولی الان با اینستا، با فیس تو فیس همه این هنرپیشه ها حتی خانه های شان را در دسترس دارید و هیچ لزومی هم ندارد که بخواهید دنبال شان بگردید. آن زمان چون فیلم ها را دیده بودیم آن دو فریم را جمع می کردم، چون نگاهم به آن فیلم بود ولی خود فیلم در دسترسم نبود، اما فیلم را دیده بودیم. اما الان اصلا به این چیزها نیاز نداریم. تا قبرستان می رویم و شش تا بچه هنرپیشه ها و فیلمسازان را می بینیم. همه چیز در اختیار ماست. بنابراین معلم بازنشسته که می گوید به بچه ها نمی توانم درس بدهم برای این است که بچه ها از او جلو زده اند.»