نقدی فیلم «Close»: پایان دوستی با قضاوت
«نزدیک» دومین ساخته لوکاس دونت پس از «دختر» است. این فیلم روایت دوستی بسان برادر، میان دو پسر بنام های لئو و رمی است که به طور ناگهان مختل می شود. لئو تقلا می کند تا آنچه اتفاق افتاده را درک کند. او برای این فهم این ماجرا به سوفی، مادر رمی پناه می برد.
فیلم لوکاس دونت درباره دوستی، مسئولیت و قضاوت است. او با ظرافت و لطافتی کودکانه جهان این دو دوست را می سازد، طوری که محبت و دلدادگی و انس میان دو دوست را، برای مخاطب قابل لمس کند. مخاطب در طول این فیلم می تواند با شخصیت ها بخندد و نیز گریه کند و درد و شادی آنها را از ان خود نماید.
این حس قرابت میان مخاطب و فیلم، صرفا بر دوش قصه نیست، به تعبیری تنها این قصه ی فیلم نیست که مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه بازی ها، تصویربرداری و نورپردازی فیلم همسو با قصه، نقش بسزایی ایفا می کند. ادن دامبرین در نقش لئو سیزده ساله و گوستاو د وائله در نقش رمی به خاطر بازی خوبشان مورد تحسین هستند و بدون اغراق و کاملا واقعی نقششان را ایفا می کنند. عبارت بهتر باید گفت به زیبایی بچگی می کنند و احساسات پاک یک بچه را در بازی خوب خود نشان می دهند.
از سوی دیگر مخاطب میزاسن های ساده، نورپردازی چشم نواز و نماهای پر جلوه ای را در طول فیلم شاهد است که همه تداعی کننده مفاهیم زیبایی، علاقه، مهربانی، انسانیت می باشند. کارگردان با انتخاب درست نوع نماها، به خوبی می داند که کجا باید از قاب بسته و در چه سکانسی از قاب باز یا نماهای محیطی استفاده کند تا شکل رابطه عمیق لئو و رمی را توصیف کند.
لوکاس دونت با چنین قاب بندی، با دقت در تدوین و رعایت ترتیب نماها، داستان خود را روایت کند. وی به طور سنجیده و با اشاره ویژه به صحنههای کار سخت مزرعه گل، سکانس هایی که پسرها یکدیگر را دنبال میکنند، بازی هاکی، سکانس های دوچرخه سواری و فضای مدرسه خط روایی داستان را حفظ می کند تا مخاطب حس نکند که نما و سکانسی، نامرتبط و حتی اضافه می باشد.
مضاف بر این، موسیقی و صداگذاری عالی فیلم، هم جهت با روایت فیلم، نقش خیره کننده ای دارد. طوری که لحن و ریتم فیلم را جذاب تر می کند. موسیقی متن فیلم درست در جایی حضور می یابد که مخاطب با متاثر شدنش ، به شنیدن آن نیاز پیدا می کند.
در پایان، بایستی اقرار کرد که فیلم «نزدیک» روایت بسیار ساده از رابطه دو دوست می باشد که لوکاس دونت با بودجه کم فیلم، داستان سرایی دوست داشتنی را ارائه داده است. هر چند شاید اگر کمی جزئی تر شخصیت ها را نمایان می کرد، فیلم ساختار عمیق تری می داشت. اما با این حال وی با کارگردانی عالی خودش توانسته همه عناصر فنی فیلم را با خونسردی و صورتی آزموده در کنار هم قرار دهد و به خوبی مراقب بوده تا یک عنصر فنی( موسیقی یا تدوین یا تصویربرداری) به عنصر قالب فیلم تبدیل نشود. ریتم و مضمون فیلم به گونه ای است که مخاطب را برای اثر بعدی کنجکاو می کند و چنان تاثیر می گذارد که او دوست دارد بداند دونت در پروژه بعدی اش چه می کند.