روایتی شکست خورده از مصائب زندگی
«سه کام حبس» روایتی است درمورد زوجی بنام مجتبی و نسیم که در جنوب تهران زندگی می کنند. مجتبی ظروف پلاستیکی یکبار مصرف می فروشد و نسیم هم در خانه عروسک های پلاستیکی مونتاژ می کند.
آخرین ساخته سامان سالور برای نخستین بار در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و نامزد دریافت چهار جایزه شد و حالا پس از سه سال اکنون به اکران عمومی درآمده است.
فیلم «سه کام حبس» مانند دیگر فیلمهای معاصر ایرانی، سیری به سوی بدبختی را نشان میدهد و اکران این فیلم با وجود مضمون تلخی که دارد، اتفاقی مثبتی در سینماست که نشان می دهد هنوز سینما ناظر به واقعیت های اجتماعی می باشد.
سامان سالور در هویت سازی و نزدیک کردن مخاطب به داستان، نه تنها موفق نبوده، بلکه مخاطب را با طرح چند داستانک و بدون پرداختی دقیق و جزیی نگر نسبت به شخصیت های فیلم، رها می کند. تا جایی که مضمون تلخ و ناراحت کننده فیلم، نمی تواند یک قصه دیدنی و قابل لمس بسازد. نوع بازی ها، در اکثر سکانسها به گونه ای غیر قابل باور است که مخاطب قادر به همذات پنداری نیست.
فیلم از حیث تکنیکی هم علمکردی ضعیفی از خود به جای گذاشته است. در تدوین، با شیوه کات سریع نماها، بیشتر سبب پس زدن مخاطب از فضای فیلم شده است. علاوه بر این، رنگ کلی فیلم، که بسیار سرد و در بخش هایی، شکلی سیاه و سفید پیدا می کند، بیش از اینکه ابتکاری باشد، به فیلم آسیب زده است. حتی این نوع رنگ سازی نتوانسته واکنشهای روانشناختی متفاوتی برای مخاطب ایجاد کند و او را درگیر ماجرای درون فیلم سازد.
از این رو، به نظر تنها نقد جدی که می توان در فیلم دید، نمای مشابهی است که از موتورها، عروسک ها و آدم ها به تصویر کشیده شده است. درواقع سامان سالور با چنین قاب هایی سعی می کند از شهر نمایی شبیه به زندان بسازد که همگی گرفتار و اسیر شده اند. وی سعی کرده مشکلات مجتبی و نسیم را با شهر شلوغ تهران پیوند بزند و این زوج را همانند عروسک هایی به تصویر بکشد که هیج اراده ای ندارند و به آسانی در زیر فشار و سختی له شده اند.
در آخر بایستی گفت، سالور در «سه کام حبس» با تصاویری سیاه از وضعیت زندگی مردم آن هم با روایت کلیشه ای از معضل اعتیاد، سعی کرده زبانی انتقادی داشته باشد تا به زعم خودش مخاطب با تماشای فیلم از مصرف مواد مخدر خودداری کند.
عرفان گرگین