معرفی 12 فیلم جشنواره کن
26 اردیبهشت جشنواره فیلم کن، سال نوی خود را آغاز کرد و فیلمسازان و دوستداران فیلم از سراسر جهان به شهر ساحلی زیبا برای یازده روز جشن سینمایی کنار هم آمده اند. مهمتر از آن، برنده شدن جایزه نخل طلا است که یک فیلم را بسیار مورد توجه قرار می دهد. ما به بهانهی شروع جشنواره شصت و دوم، به معرفی تعدادی از بهترین فیلمهای جشنواره که موفق به دریافت جایزه نخل طلا شده اند، خواهیم پرداخت.
1.«ابدیت و یک روز»
کارگردان: تئو آنجولوپولوس
بازیگران: پرونو گانتس
سال انتشار: ۱۹۹۸
جایزه در جشنواره کن : برنده جایزه نخل طلایی و جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم کن 1998
«ابدیت و یک روز»، روایت زیبا و شاعرانه از آخرین روز یک نویسنده ای است که به تازگی متوجه شده به زودی بر اثر بیماری خواهد مرد و باید قبل از اینکه بمیرد به همه امورش سر و سامان دهد.
«ابدیت و یک روز» یکی از استادانهترین فیلمهایی است که باید به تماشای آن نشست. فیلمی پر از تصاویر زیبا و دلهره آور است که بعد از تماشای فیلم در ذهن مخاطب می ماند و همانند دیگر فیلمهای آنجلوپولوس، فیلمی نسبتا متفکرانه است. خط داستان، با وجود فلش بک های مکرر، به راحتی قابل پیگیری است، تاثیر احساسی آن هرگز متوقف نمی شودبه خصوص با موسیقی عالی النی کارایندرو که روح ما را تحت تأثیر قرار می دهد.
برای این فیلم، کارگردان یونانی تئو آنجلوپولوس تصمیم گرفته است تا حدودی تاریخ یونان را رها کند، البته به شیوه خودش تا بیشتر بر مسائل جهانی متمرکز شود، یعنی زندگی پیرمردی که زمان زیادی برای زندگی ندارد.
2.«داستان عامه پسند»
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
بازیگران: جان تراولتا
سال انتشار: ۱۹۹۴
جایزه در جشنواره کن : برنده جایزه بهترین فیلم در جشنواره 1994
«داستان عامه پسند» شاهکار تارانتینو است، و مسلما یکی از هوشمندانه ترین فیلمنامه هایی است که من تا به حال دیده ام. داستانی غیرخطی که به قدری خوب ساخته شده که برای درک بهتر فیلم باید چندین بار به تماشای آن نشست.
به نظر نمی رسد فیلم در مورد چیز خاصی باشد، اما اشاره ظریفی به رستگاری به عنوان موضوع اصلی وجود دارد. شخصیت ها و پیش نمایش های این فیلم عملا عالی هستند. این هنوز هم یکی از بهترین اجراهایی است که از ساموئل جکسون دیدهام و این که او اسکار نبرده است جای تاسف دارد. هر صحنه طعم و جذابیت منحصر به فرد خود را دارد و هر کلمه ای از دیالوگ هیجان انگیز است. هر ثانیه از این فیلم جذاب است. کارگردانی و فیلمنامه تارانتینو فوقالعاده است و همه نقشها کاملاً دقیق و حساب شده انتخاب شدهاند.
من این اثر شگفت آور را به همه کسانی که عاشق فیلم هستند توصیه می کنم و برای مدت طولانی می تواند در دسته فیلم های مورد علاقه آنها قرار گیرد.
3.«راننده تاکسی»
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
بازیگران: رابرت دنیرو
سال انتشار: ۱۹۷۶
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن 1976
پنجمین فیلم مارتین اسکورسیزی نه تنها یکی از بهترین فیلم های او، بلکه یکی از بهترین های دهه 70 است. داستان ناراحت کننده که اما به طرز شگفت انگیزی روایت می شود. فیلمبرداری سنجیده و سرد و در عین حال بسیار درست، با موسیقی برنارد هرمان که انتخاب عالی است.
اسکورسیزی با کارگردانی بی عیب و نقصش در این فیلم، توانسته بازی به یادماندنی از رابرت دنیرو بگیرد. باید گفت کل فیلم فقط به خاطر بازی عالی او ارزش دیدن دارد. اما این به این معنی نیست که جودی فاستر، هاروی کایتل و سیبیل شپارد را که به عنوان بازیگران مکمل نقش آفرینی کرده اند، کنار بگذاریم زیرا آنها به اندازه رابرت دنیرو خوب هستند.
این فیلم پر از جمله های به یاد ماندنی است، مثلاً «تو با من صحبت می کنی؟ خوب من اینجا تنها هستم» و بسیاری از صحنه های قدرتمند، که پس از اتمام آن در ذهن شما باقی می ماند.
4.خواب زمستانی
کارگردان: نوری بیلگه جیلان
بازیگران: هال بیلجینر
سال انتشار: ۲۰۱۴
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلا و جایزه فیپرشی جشنواره فیلم کن ۲۰۱4
«خواب زمستانی» درامی ترکی است که نوری جیلان آن را براساس رمان همسر آنتوان چخوف و برادران کارامازوف داستایوفسکی نوشت. داستان در آناتولی میگذرد و در لایهی اول خود به بررسی شکاف طبقاتی بین ثروتمندان و فقرا و همچنین قدرتمندان و ناتوانان در ترکیه میپردازد.
فیلم، نمایشی طولانی از دیالوگ ها و حالات، افکار و تأملات، فقدان عشق یا هدف، آمیخته با نابرابری های اجتماعی حل نشده است که همه در نماهایی زیبا در میان یک محیط طبیعی جذاب قرار گرفته اند. «خواب زمستانی» شاهکاری از نوری بیلگه جیلان است، فیلمی که با فصاحت ادبی و نقد اجتماعی دقیق می درخشد.
نوری بیلگه جیلان با قرار دادن لنز روان دائماً تظاهرکننده روشنفکری به سبک غربی، ملت ترکیه را به تصویر می کشد که بین شرق و غرب در حال مبارزه است.
5.«کاگموشا»
کارگردان: آکیرو کوروساوا
بازیگران: تاتسویا ناکادی
سال انتشار: ۱۹۸۰
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن 1980
«کاگموشا» داستانی درباره یک دزد خرده پا است که در شرف مصلوب شدن است، اما به خاطر شباهت شگفت انگیزش به یک جنگ سالار ژاپنی به نام لرد شینگن نجات می یابد. با کمک این طرح هوشمندانه، کوروساوا آیین دربار ژاپنی را به ما نشان میدهد، با کمک اجرای درخشان تاتسویا ناکادای، تصویری جذاب از ژاپن قرن پانزدهم نشان میدهد.
«کاگموشا» با فضاهای بسیار استادانه و قابل توجه اش، دیالوگ های ناب و ساده و استفاده از مناظر بسیار خوش ساخت فیلم افسانهای از کوروساوا رقم می زند.
کوروساوا روح راه سامورایی و شکل سامورایی قدیمی ژاپن را بسیار بهتر و جدی تر از تعداد بی شماری از فیلم های هنرهای رزمی ارزان و بد ساخته درباره سامورایی ها ارائه می دهد. این یک هشدار برای همه کسانی است که انتظار دارند هنرهای رزمی سریع داشته باشند. این فیلم آمیزه ای است به سبک کوروساوا بین صحنه و لباس مجلل-درام، داستانی فلسفی و تراژیک و حساسیتی که فقط کوروساوا در نمایش سبک زندگی سنتی ژاپن دارد.
6. «طعم گیلاس»
کارگردان: عباس کیارستمی
بازیگران: همایون ارشادی
سال انتشار: 1997
جایزه در جشنواره کن : برنده جایزه بهترین فیلم در جشنواره 1997
فیلم عباس کیارستمی فیلمی تیره و تار است که ماجرای مردی را دنبال می کند که در اطراف تهران رانندگی می کند و به دنبال کسی می گردد تا پس از خودکشی جسدش را دفن کند. مرد در گفتگو با افراد مختلفی که در طول راه میبیند، به زندگی خود فکر میکند. اولین ایرانی برنده نخل طلا، برداشتی غافلگیرکننده از انسانیت ارائه می دهد که موفق می شود تا پایان فیلم پیچش و سختی در زندگی را به تصویر بکشد.
«طعم گیلاس» با تمام سادگی اش فیلمی است که رویکردی متواضعانه و صادقانه به موضوع خود دارد و هرگز در مورد چیزی زیاده روی نمی کند. داستان همیشه کوچک و ساده می ماند و هیچ یک از احساسات یا تحولات داستان اجباری احساس نمی شود.
«طعم گیلاس» استعاره ای از طعم شیرین زندگی است که فقط کسی در لبه مرگ می تواند واقعاً درک کند، مانند غروب زیبا، طلوع رنگارنگ، منظره کودکانی که بازی می کنند و لبخند می زنند، یک فکر آرامش بخش، هر نشانه ای از مهربانی.
7.«مکالمه»
کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
بازیگران: جین هکمن
سال انتشار: ۱۹۷۴
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن 1974
«مکالمه» فیلم هنری، کوچک مبتکرانه و مسحورکننده از فرانسیس فورد کاپولا است. فیلم درمورد یک کارشناس نظارت با بازی جین هکمن است که بیش از حد درگیر یکی از پروندههایش میشود و این موضوع او را در ماجرای وحشتناکی از رویدادها رها کند.
«مکالمه» یکی از آن فیلمهای آرامی است که طرفداران پرفروشهای امروزی از آن استقبال نخواهند کرد. خیلی چیزها را در مورد شخصیت اصلی به ما می گوید بدون اینکه در واقع چیز زیادی بگوید مخاطب، جین هکمن را در یکی از بهترین اجراهایش در این فیلم می بیند.
یکی از نکات جذاب و گویای «مکالمه» این است که خط داستانی و بسط اصلی آن یک قصه هیجانی است، با این حال روشی که کاپولا از هکمن استفاده می کند، مضامین گناه، حریم خصوصی، ترس، تنهایی و غیره را به داستان می آورد تا بیننده به روانشناسی این شخصیت بپردازد.
8.عشق (2012)
کارگردان: میشائیل هانکه
بازیگران: امانوئل ریوا، ژان لوئی ترینتینانت
سال انتشار: ۲۰۱۲
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن 2012
«عشق» اثری زیبا درباره پایان سفر یک زوج بازنشسته حدودا هشتاد ساله است. فیلمی با بازیهای چشمگیری از امانوئل ریوا و ژان لوئی ترینتینانت دارد و با سرعتی بسیار کند و تقریباً تئاتری ساخته میشود.
بیشتر فیلمها عشق را در زمانی به تصویر میکشند که شرکتکنندگان جوان، سالم، از نظر جسمی جذاب و تازه شروع به زندگی هستند و سرشار از وعده و امید به آینده هستند.
میشائیل هانکه با حساسیت به کاوش در روح و معنای عشق میپردازد و با استعداد حیرتانگیزش نیازهای جسمی و عاطفی انسان را درون قصه، به تصویر می کشد. این فیلم با در عین کمی پیچیدگی، شکلی آرام دارد.
به هر حال، اگر از آن دسته از آدم ها هستید که می خواهید دائماً سرگرم شوید، این احتمالاً برای شما مناسب نیست، اما اگر چیزی می خواهید که شما را به فکر فرو ببرد، «عشق» به شدت توصیه می شود.
9.«وقتی بابا رفته بود ماموریت»
کارگردان: امیر کوستوریتسا
بازیگران: میکی مانویلوویچ
سال انتشار: ۱۹۸۵
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره کن 1985
«وقتی بابا رفته بود ماموریت» به کارگردانی امیر کوستوریکا، ترکیبی از کمدی، درام خانوادگی و رئالیسم سیاسی است که شجاعانه، خنده دار و عمیق است. کوستوریکا واقعاً میتواند به شیوه ای بسیار ظریف، با روایت واقعی که دارای بار احساسی، بیانی دقیق است، به خوبی ما را تحت تأثیر قرار دهد.
«وقتی بابا رفته بود ماموریت» داستان معمولی جنگزده و خونین بوسنی/یوگسلاوی نیست، بلکه یک مطالعه انسانی در مورد نقاط قوت و ضعف هر یک از اعضای خانواده است که در این فیلم خارقالعاده گنجانده شده است.
10.کلاس
کارگردان: لوران کانته
بازیگران: فرانسوا بگودو
سال انتشار: ۲۰۰۸
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره کن 2008
«کلاس» فیلمی بر اساس کتابی به نام فرانسوا بگودو است که داستان معلم سابقی را روایت می کند که تصمیم گرفته حرفه نویسندگی خود را با خاطراتی آغاز کند که تجربیات خود را در یک مدرسه راهنمایی در حومه پاریس بازگو می کند. این فیلم ظاهراً داستانی نیمه اتوبیوگرافیک از رماننویس و بازیگر اصلی بگودو است. درمورد این فیلم برخی معتقدند که به فضای فیلم «انجمن شاعران مرده» نزدیک است.
«کلاس» با شرح مبارزات روزانه یک معلم فرانسوی برای برقراری ارتباط با دانشآموزانش، پیچیدگیهای درونی سیستم مدرسه را، نه تنها در فرانسه، بلکه در هر شهر غربی، یا حتی جهانیتر از آن، به اشتراک میگذارد.
هرکسی که به تدریس فکر می کند بهتر است این فیلم را ببیند و دشواری را برای دانش آموزان و معلمان ببیند. دیدن جنبه «انسانی» معلمی که به تصویر کشیده میشود بسیار لذت بخش است، کسی که خطاپذیر است، با وجود تلاش برای انجام کار درست، همیشه حرف درست را نمیگوید، چیزی که اغلب همه مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند.
11.من دنیل بلیک هستم
کارگردان: کن لوچ
بازیگران: دیو جانز و هیلی اسکوایر
سال انتشار: 2016
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶
«من، دنیل بلیک»، داستان یک بازمانده 59 ساله حمله قلبی است که برای دریافت حمایت مالی از سیستم رفاهی انگلستان مبارزه می کند. فیلم زندگی دنیل و کتی را دنبال میکند که اگرچه زندگی متفاوتی دارند اما هر دو به سرنوشت مشابهی از سوی دولت دچار میشوند. این فیلم با شخصیتهای واقعی و باورپذیر، بازیهای عالی و طرحی جذاب، شما را به خود جذب میکند و احساس سپاسگزاری به خاطر چیزهایی که دارید در شما ایجاد میکند.
موضوع فیلم تقریباً تاریک است. فیلمنامه لوچ به لحن ظالمانه ای می چسبد، و لحظات کمی از شوخ طبعی یا شگفتی را برای کسانی که مایل به تحمل جزئیات تنبیه کننده آن هستند، ارائه می دهد.
این فیلم مانند هر اثر دیگری از همکاری لاورتی و لوچ، مخاطب را جذب می کند و بدون پیچ و تابی، واقعیت ساده زندگی روزمره ما را با دردهای بزرگ و در عین حال طنزش به تصویر می کشد.
چیزی که در «من، دنیل بلیک» توجه من را جلب کرد، جنبهای از ناتوانی فرودست بود که صاحبنظران اغلب نادیده میگیرند، یعنی اینکه فقرا و به حاشیه راندهها، تقریباً هرگز کنترل زمان خود را ندارند.
12.«اینک آخرالزمان»
کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
بازیگران: مارلون براندو
سال انتشار: ۱۹۷۹
جایزه در جشنواره کن : برنده نخل طلای جشنواره فیلم کن 1979
«اینک آخرالزمان» یکی از چشم اندازهای بزرگی است که تا به حال در سینما به نمایش گذاشته شده است. کاپولا آنچه در مورد جنگ ویتنام وحشتناک، عجیب و غریب و به طرز طعنه آمیزی هیجان انگیز و مرموز بود را به این داستان دیوانه وار از وسواس، مرگ، از دست دادن و جنبه تاریک بشریت تبدیل می کند. این فیلم فقط درباره وحشت جنگ نیست (اگرچه به طور طبیعی این را در مقادیر زیادی به تصویر میکشد)، بلکه به آشوب و هرجومرج مطلقی که در ویتنام بود نیز میپردازد.
«اینک آخرالزمان» فیلم جالبی است، نه به این دلیل که ظاهراً یک فیلم ضد جنگ است، بلکه به این دلیل که متفاوت است و سفری جالب به جنون را نشان می دهد. اثر فرانسیس فورد کاپولا یک شاهکار دیدنی است که صحنه های به یاد ماندنی فراوانی دارد. فیلم واقعا قابل تامل که از نظر بصری، اثری بسیار زیبایی می باشد و مملو از استعاره های کم و بیش آشکار و معماهای فلسفی است.