به گزارش پلاتو هنر، پله های گالری ثالث را که بالا میآیم مجسمهها و نقاشیهای رنگیاش مشخص میشوند. درباره زندگی و شخصیتش زیاد خوانده بودم. اینکه در 70 سالگی هنر را به شکلی خودآموز آغاز کرده و در سن 90 سالگی روزی 12- 13 ساعت روی پایش میایستاده و با عشق مشغول ساخت مجسمههایی از جنس چوب بوده است. اما اکنون من به تماشای آثارش آمده ام، حدود 9 سال پس از فوت این هنرمند که نقاشیها و مجسمههایش مجدد روی دیوار رفتهاند.
حکایت هنرمند شدن او هم شنیدینی و جالب است که خودش در گفتگو با هنرآنلاین اینگونه بیان کرده بود: «حکایت اصلی اینکه هنر را جدی گرفتم باز میگردد به زمانی که نزدیک مغازهام حوالی استاد معین تصادف کردم و سرم به سنگی برخورد کرد و به کما رفتم. وقتی به هوش آمدم دیگر نمیتوانستم کار کنم. دخترم هم مغازه را به همان شاگردان واگذار کرد و نگذاشت کار کنم. اما من که نمیتوانستم بیکار بنشینم. نقاشی را تا حدودی بلد بودم و به مرور از دخترم که نقاش است کار را یاد گرفتم و از آن روز به بعد تمام زندگیام با این هنر میگذرد.
اوایل که این مجسمهها را میساختم، کارگاه نداشتم و در کنار خیابان مینشستم، کار میکردم و میفروختم. یک روز هم زیر پل کریمخان نشسته بودم و یک مجسمه بزرگ میساختم که آقایی آمد و گفت این را خودت ساختهای؟. گفتم خودت که میبینی خودم دارم میسازم و بعد آن را از من خرید و چند کار دیگر هم سفارش داد و بعد در گالری گلستان یک نمایشگاه گذاشت. اسمش کامبیز درمبخش است. هنوز هم مجسمههایم را دارد و نمیفروشد. این را میخواهم بگویم که من در کار کردن راحت و آزاد بودم همیشه و اگر کاری خراب میشد نگران نمیشدم و آن را دور میانداختم.»
شاید دو عنصر مهمی که با تماشای آثار حسن آقا به چشم میآید؛ یکی عشق و علاقه به طبیعت و حیوانات و دیگری تصویر زن است. اکثر نقاشیهای او که روی دیوار به نمایش درآمدهاند تصویری از یک زن را نشان میدهند. زنانی با چشمانی درشت و گیسوانی بلند در مرکز تصویر قرار دارند. فضای پشت این نقاشیها نیز گاهی یک روستای سرسبز یا محیط خانه یا یک مهمامی را تصویر کردهاند.
یکی از تابلوهای روی دیوار بیش از همه توجهم را به خود جلب میکند. تصویر زنی با یک چادر سفید که یک کودک و یک بزغاله را در آغوش گرفته است. چنددقیقه ای محو این نقاشی میشوم و با خود میگویم «قطعا حسن آقا تلاشی برای نشان دادن تصویر مقدسی از یک مادر روستایی داشته است که فرزند خود و بزغاله ای که به نظر می رسد تازه به دنیا آمده، در آغوش گرفته است. آغوشی که مهربانانه نثار هر دو کودک شده است.»
نکته جالب اینکه دو نمونه از این تابلو در کنار یکدیگر نصب شده اند. هرچه می گردم تاریخ خلق آنها ثبت نشده اما به نظر می رسد که دیگری مربوط به زمانی باشد که حسن حاضرمشار در نقاشی چیره دستتر شده بود.
نقاشیها نه روی بوم نقاشی بلکه روی یک تخته چوب نقاشی شده اند. چوب هایی که برخی از آنها آسیب دیده اند با قابهای قدیمی که حکایت چندین ساله دارند.
مجسمههای مرکز گالری که با پاپیه ماشه و چوب درست شدهاند انسانهایی را به نمایش گذاشتهاند که درحال نواختن موسیقی هستند. در گوشهای از گالری پرندگانی قرار دارند که قفس را گشوده و رها شده اند.
گالری ثالث در نشانی تهران، کریم خان زند، بین ایرانشهر و ماهشهر، شماره١٤٨ قرار دارد.
ندا زنگینه
بیشتر بخوایند: