جعفر گودرزی: وطن، فروشی نیست…

یادداشت جعفر گودرزی همزمان با روزهای حمله رژیم کودک کش اسراییل به ایران، منتشر شد.

به گزارش پلاتو هنر، جعفر گودرزی، رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران همزمان با روزهای حمله وحشیانه رژیم صیهونیستی به خاک سرزمین ایران یاددداشتی را برای وطن منتشر کرد.

وطن…
فروشی نیست…

وطن، مشتی خاک نیست. وطن، ریشه‌ی جان است، ریسمانی‌ است که ما را به بودن گره زده. وطن، قلبی است که اگر تکه‌تکه‌اش کنند، باز می‌تپد، باز می‌ماند. وطن، گهواره‌ای است که مادر با دست‌های لرزان، در دل طوفان تاب می‌دهد تا پسرانش بخوابند و ستاره‌ها خاموش نشوند.

وطن، دستان پینه‌بسته‌ی پدری است که در زمین سوخته‌ی امید بذر می‌کارد، حتی وقتی باران، گلوله است و آسمان، دشنه‌ای بر گلو.

وطن‌فروش، آن است که استخوان پدرانش را در سینی ننگ می‌گذارد،سایه‌ی مادرش را،به بهای سکه‌ی دشمن به چوب حراج می‌زند،و خیال می‌کند سود برده،غافل که خود را فروخته است و آن‌که خاک را بفروشد، در گور تاریخ دفن خواهد شد:بی‌نام، بی‌رو، بی‌صدا.

وطن، زخمی است که خونش بوی نسترن می‌دهد.وطن، دستی است که شب را به صبح می دوزد ،با نخ خون، با سوزن صبر…

حق داریم…از فقر، از تبعیض، از زخم،از شب‌های بی‌چراغ،از سفره‌های خالی، از نان بی‌نمک،از فریادهای بی‌پاسخ خسته باشیم…اما حتی در دل این همه داغ و اعتراض،وطن را نمی‌فروشیم.

وطن، همین‌قدر زخمی،همین‌قدر مادر، همین‌قدر بی‌ادعا…تو بمان،که ما بی تو، چیزی جز خاکستری بر باد نیستیم.

وطن، فروشی نیست. وطن، مشت گره‌کرده‌ی پیرمردی است که عصا بر زمین می‌کوبد و فریاد می‌زند:
«بگذار بمیرم، اما این خاک به دست شغال نیفتد!»

وطن، چشمه‌ای است که گل‌آلود نمی‌شود،رودی است که راه به دریا می‌برد و شغالان، جز در باتلاق نامردی،سهمی از آن ندارند.

وطن، فریادی است در دل طوفان،که شغالان هر چه نعره زنند،باز این آواز در گوش صخره‌ها و رودها طنین می‌اندازد.

وطن، آخرین فانوس شب‌های بی‌چراغ ماست،آخرین تکه از جان،که اگر برود،ما دیگر نیستیم.

بیشتر بخوانید:

یادداشت محمدحسین مهدویان برای ایران/ تاریخ بخوانیم تا شکوه ایران را بفهمیم

https://didhonar.ir/?p=92738

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × چهار =