پلاتوهنر

یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه به‌ قلم پرویز جاهد (بخش سوم)

به گزارش پلاتو هنر، در بولتن سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، پرویز جاهد در یادداشت هایی به بیان ساختار فیلم کوتاه پرداخته است که در چند بخش به آن ها خواهیم پرداخت. یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه

به گزارش پلاتو هنر، در بولتن سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، پرویز جاهد در یادداشت هایی به بیان ساختار فیلم کوتاه پرداخته است که در چند بخش به آن ها خواهیم پرداخت.

یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه به قلم پرویز جاهد (بخش سوم)

فیلم‌سازان امپرسیونیست استراتژی‌های فرمال و زیبایی‌شناختی متفاوتی نسبت به فیلم‌های متعارف داستانی و کلاسیک و استراتژی‌های رسمی محافظه‌کارانه در پیش گرفتند. فیلم‌های آن‌ها، تجربه‌های روایی اپیزودیک یا ضدروایی مبهم بود که از مجموعه‌ای از استراتژی‌های بصری، از ناتورالیستی تا سوررئال پیروی می کرد. این سینماگران همانند منتقدان و نویسندگان کایه دو سینما که سه دهه بعد از آن‌ها ظاهر شدند، رویکردی سینه فیلی داشتند و سینما برای آن‌ها تنها ابزاری برای قصه گویی نبود. برای لویی دلوک، سینما، تنها هنر مدرن بود. آن‌ها برای معرفی دیدگاه‌هایشان، فیلم نشان می‌دادند، کانون‌ها و انجمن‌های سینمایی راه انداختند، در مجلات تخصصی سینما مثل «سینه آ» Cinea)) نقد فیلم می‌نوشتند و هم‌زمان، فیلم هم می‌ساختند. فیلم کوتاه می‌تواند به جای روایی بودن، رویکرد فتوژنیک داشته باشد؛ همانطور که بیشتر سینماگران امپرسیونیست فرانسوی که درگیر تولید «سینمای خالص» و «سینمای ناب» و ساختن فیلم‌های کوتاه تجربی به مفهوم واقعی کلمه بودند، رویکرد «فتوژنیک» را به عنوان استراتژی سینمایی خود برگزیدند.

از دید سینماگران امپرسیونیست، کوچک‌ترین واحد سینما، فوتوگراف نبود بلکه فوتوژن بود. لویی دلوک، ویژگی تعیین کنندە سینما را نه در تصاویر منفرد بلکه در پاره‌های تصویری که غالبا به وسیلە توالی قاب‌های ثابت منفرد، متحرم به نظر می‌رسند، می‌دانست. امپرسیونیست‌ها که غالبا به دنبال ارتقا کیفیت فتوژنیک فیلم‌هایشان بودند. آن‌ها این کار را از طریق تکنیک‌های مرتبط با حرکت دوربین، قاب بندی و نورپردازی انجام می‌دادند. آن‌ها اشیا را آن‌گونه نورپردازی می کردند که کیفیت فتوژنیک آن برجسته‌تر شود.

اغلب مورخان سینما، لویی دلوک را ابداع‌گر نظریه «فتوژنی» در سینما می‌دانند. از نظر دلوک، «فتوژنی»، نیرویی در عکاسی و سینما بود که می‌توانست اشیاء روزمره را گواه حقیقتی درونی سازد. از دید او، شن، گوشی تلفن و چهره انسان دارای کیفیت فتوژنیک بودند. «فتوژنی» برای دلوک و دیگر امپرسیونیست‌ها، به منزله قانون و قاعده سینما بود. ژان اپستاین نیز، آن را ناب‌ترین شکل سینما معرفی کرد و در تعریف آن نوشت: «با مفهوم فتوژنی ایده هنر سینما زاده شد. برای مفهوم تعریف ناپذیر فتوژنی چه تعریفی بهتر از این که نسبتش با سینما مانند نسبت رنگ است به نقاشی و حجم است به مجسمه سازی. فتوژنی جز منحصر به فرد این هنر است.» (مقدمه‌ای بر نظریه فیلم، رابرت استم)

دیوید بوردول در تعریف فتوژنی می‌نویسد: «مفهوم فتوژنی، ثمره کوشش برای تبیین بیگانه ساز رازآمیزی است که در رابطه با واقعیت وجود دارد. بر طبق نظر امپرسیونیست‌ها، هنگام تماشای یک تصویر، حتی تصویری از یک شی یا مکان آشنا، نوعی ناآشنایی یا غیریت خاص را در پیوند با محتوای تصویر تجربه می کنیم. چنین به نظر می‌رسد که ماده و محتوای تصویر به شکلی تازه آشکار شده است.» (سینه فیلیا و تاریخ، ص 166).

 

منتشر شده در «بولتن سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» / انجمن سینمای جوانان / مهرماه ۱۴۰۱

 

بیشتر بخوانید:

یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه به‌ قلم پرویز جاهد (بخش اول)

یادداشتی در باب ساختار فیلم کوتاه به‌ قلم پرویز جاهد (بخش دوم)

https://didhonar.ir/?p=36825