به گزارش پلاتو هنر به نقل از ورایتی، در سکانس آغازین پر جنب و جوش فیلم «قاتل» دیوید فینچر، ما شخصیت اصلی را تماشا میکنیم، یک قاتل حرفهای با یخ سرد که هرگز نامش برده نمیشود و او برای ترور آخرین قربانی خود آماده میشود. ضربه در پاریس اتفاق میافتد، و هدف نوعی سرمایهدار قدرتمند شرکتی است که ما، مانند قاتل، چیزی درباره او نمیدانیم. خانه او پنت هاوس یکی از آن ساختمان های آپارتمانی پاریس است. قاتل که نقش او را مایکل فاسبندر بازی می کند، لانه تک تیرانداز خود را در فضای خالی و تاریک در آن سوی خیابان برپا کرده است.
او تفنگ تلهفوتوی سیاه و بزرگ خود را روی میزی گذاشته است که میتواند قد آن را دستکاری کند. اسلحه گلوله های طلایی بزرگی را شلیک می کند که می توانند بدون تغییر مسیر به شیشه نفوذ کنند. قاتل کاری ندارد جز اینکه منتظر رسیدن هدف باشد و در این مدت در موسیقی متن فیلم با ما صحبت می کند و درباره روش خود و فلسفه خود صحبت میکند.
«قاتل» فیلمی درباره انتظار برای کشتن مردم است. فاسبندر در یک هواپیمای بدون سرنشین کم صدا صحبت می کند. او به اندازه مارتین شین در «اینک آخرالزمان» وحشتناک و تحت کنترل به نظر می رسد.
تماشای فاسبندر که با دستکشهای لاستیکی مشکیاش حرکات فشاری انجام میدهد، فضا را ملتهب میکند. یک لحظه در دفتر WeWork باز می شود و هدف از راه می رسد و همانطور که او را در حال حرکت در آپارتمان می بینیم، فیلم تنش هیپنوتیزمی را در مخاطب ایجاد می کند که «روز شغال» یا لحظات خاصی در فیلم های برایان دی پالما را به یاد می آورد.
این فیلم بر اساس یک رمان گرافیکی فرانسوی نوشته الکسیس ماتز نولنت و تصویرگری لوک جاکامون ساخته شده است که در 12 جلد از سال 1998 منتشر شد. «قاتل» طبق صحنهسازی فینچر و بر اساس فیلمنامهای دقیق از اندرو کوین واکر کسی که فیلم «Se7en» فینچر را نوشت، ساخته شده است.
فیلم تماماً در مورد کشف سفر انتقامجویی و دفاع شخصی فاسبندر در کنار شریک زندگیاش (سوفی شارلوت) است. فیلم با دقت ساخته شده و در لحظاتی مبتکرانه، هرگز با سکانس آغازین و هیجان محض آن مطابقت ندارد. کاری که شخصیت فاسبندر در ادامه انجام میدهد، در حالی که مطمئناً توجه ما را به خود جلب میکند، بیشتر و بیشتر شبیه تغییرات مرسوم اما متعارف در اعمال بسیاری از شخصیتهایی است که در بسیاری از فیلمهای هیجانانگیز دیگر دیدهایم.
فاسبندر متوجه می شود که دو جلاد در خانه اش در جمهوری دومینیکن به دنبال او آمده اند و او باید با هر دوی آنها مقابله کند. او همچنین باید بفهمد مشتری اصلی چه کسی بوده است و این کار را در یکی از سکانسهای جذابتر فیلم، با پوشیدن لباس تحویلدهنده با یک سطل زباله پلاستیکی بزرگ و ورود مخفیانه به دفتر هاجز (چارلز پارنل) انجام میدهد؛ وکیلی که او را در این تجارت استخدام کرد.
تماشای نقشآفرینی قهرمانان فیلمهای هیجانانگیز با کارایی وحشیانه و عدم همدلی کامل با قربانیانشان دقیقاً بدیع نیست. این در هر فیلم جیسون استاتهام و در فیلمهای باند وجود دارد. «قاتل» سعی میکند چیزی متفاوت باشد، چیزی واقعیتر، گویی فاسبندر نه فقط یک شخصیت ژانر دیگر، بلکه یک هیتمن واقعی را بازی میکند. در «قاتل» دیوید فینچر، وسواس خاص در مورد تکنیک و رمز و راز فیلمسازی به عنوان روشی حرفه ای گره خورده است.
بیشتر بخوانید:
اما استون دومین اسکار را به دست میآورد؟
محمد زکی زاده