به گزارش پلاتو هنر، نمایشگاه انفرادی عکسهای رها رشیدیپور با عنوان «بیواک» تا 26 خرداد ماه در گالری عصر در معرض تماشا قرار دارد.
این هنرمند در گفتگو با پلاتو هنر عنوان کرد: ایده اولیه این نمایشگاه از علاقه شخصی من به طبیعت و مه شکل گرفت. در کل ماهیت هوای مهآلود و اینکه اشیا در این هوا گاهی محو میشوند و واقعیت گاهی رنگ و بوی خیال به خود میگیرد، برایم نکته قابل توجهی بود.
رشیدیپور اظهار کرد: در یکسری کارها دخل و تصرف انسان در طبیعت را نیز مشاهده میکنیم.
او با اشاره به اینکه از فضاهای بکر عکاسی کرده است، توضیح داد: من در عکسها هیچ چیدمان خاصی نداشتم و از هرچیزی که به طور طبیعی در طبیعت رها شده بود، عکاسی کردم. گاهی نویزهایی در برخی عکسها دیده میشود که به دلیل وجود مه به صورت ناخودآگاه ایجاد شده است. دوربین من دیجیتال بود و با دوربین آنالوگ عکاسی نکردم، عکسها فتوشاپ و ادیتی هم ندارند و همه چیز طبیعی است.
این هنرمند درباره اولین نمایشگاه خود گفت: «بیواک» اولین نمایشگاه عکسی است که در گالری عصر برگزار میشود و همچنین اولین نمایشگاه خودم است.
او درباره انتخاب عنوان نمایشگاه بیان کرد: معنی «بیواک» یعنی صامت و بیصدا. من احساس کردم هرچیزی که بخواهم درباره این نمایشگاه و احساساتم درباره گرفتن این عکسها بنویسم کامل نیست و کلمات به نوعی برای وصف حال طبیعت و مه ناقص هستند. به عقیده من سکوتی که در طبیعت جریان دارد از هر حرفی کامل تر است. به همین دلیل احساس کردم انتخاب نام بیواک برای نشان دادن سکوت طبیعت و کانسپت عکسها مناسبتر بود.
رشیدیپور در پایان درباره علاقه خود نسبت به عکاسی از طبیعت گفت: من عکاسی از طبیعت و لند اسکیپ را بیشتر از همه دوست دارم. درواقع موضوعاتی که سوژه انسانی در آنها نیست، برایم قابل توجه است. ناب بودن طبیعت همواره مورد توجه من بوده است. به همین دلیل بیشتر پروژههای عکاسی من از طبیعت هستند.
در استیتمنت این نمایشگاه میخوانیم: «چشمانم را باز کردم
و خود را در حباب سکوت،
شناور میان کلمات ناقص یافتم؛
آن زمان در جایی فرود آمدم که مه برایم خانه ساخته بود.
من خانه خود را با دستان مه و سکوت پیدا کرده بودم.»
حمیدرضا کرمی درباره نمایشگاه «بیواک» یادداشت کوتاهی نوشته است که در ادامه میخوانید: «ربکا سولنیت در جستار ششم از کتاب نقشههایی برای گم شدن با عنوان آبیِ دوردست مینویسد: «نامها یا هر آنچه به پلها، کوهها، درهها، شهرها، ایالتها، رودخانهها (و چه فراوان رودخانهها) و بزرگراهها مربوط بود در خواب و خیال به یاد آورده میشدند و حالات روحی خود به مکان تبدیل میشدند، … مناظر و چشماندازها تکیهگاه عمیقتری بودند برای هستی و وجود و ابژۀ عشقی دیگر، عشقی پایدارتر. … نمیتوانی به گذشته برگردی، اما میتوانی به صحنههای عشق، جرم، خوشی و تصمیمهای مرگبار برگردی؛ مکانها باقی میمانند، مکانها را میشود تصاحب کرد، مکانها نامیرا هستند. مکانها به چشمانداز ملموسِ حافظه مبدل میشوند، مکانهایی که تو را ساختهاند و به طریقی تو هم مبدل به آنها شدهای. مکانها آن چیزیاند که میتوانی تصاحبشان کنی، همان چیزهایی که در نهایت تو را تصاحب میکنند.»
عکسهای رها رشیدیپور در عینِ ادعای “بیصدا”یی طنین آشنای مکانهایی از حافظه را دارند. آنها شبیه سلولهای خاطره پشتِ پردهای از مِه پیدا و پنهان میشوند. به همان سیالیت و گریزپاییِ تصویری در دوردست، چیزی فراتر از بازنمایی سادۀ یک مکان هستند؛ سرشت تغزلیِ آنها واژگانی از گنجینه عاطفهی برانگیخته را اختیار میکند تا با مخاطب خود سخن بگوید.
چشمانداز در عکسهای او پسآویز سرد و ایستایی نیست تا نقش کلبه، درخت، حیوان یا جادهای بر آن بیافتد و تصویری عینی از جهانی مادی بسازد. برخلاف، منظرههای او همچون برآیندی جنبده و پویا از جوشش احساس جلوه میکنند تا زبان تصویر را از غنای خیال بیاکَنَند و دامنهی دیدن را تا مرزهای آنچه نادیدنی است بگسترند. عکسهای او مکانهای خاطره را فرا دست مینهند تا از آنِ خود کُنیشان؛ تصاحب شاعرانه یاد در عصر فراموشیِ شعر.»
گالری عصر همه روزه به جز شنبهها از ساعت 15 تا 20 در نشانی تهران، میرزای شیرازی شمالی، خیابان دلاویز، پلاک ۱۸ میزبان مخاطبان است.
ندا زنگینه